sarigalin
اجتماعی - خبری - فنی - شهر سازی

 


نوشته شده در تاريخ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط reza |

 


نوشته شده در تاريخ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط reza |

 


نوشته شده در تاريخ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط reza |

 


نوشته شده در تاريخ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط reza |

 


نوشته شده در تاريخ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط reza |

 


نوشته شده در تاريخ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط reza |

 


نوشته شده در تاريخ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط reza |

 


نوشته شده در تاريخ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط reza |

 


نوشته شده در تاريخ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط reza |


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:, توسط reza |

آیا جهان در ۲۱ دسامبر پایان می‌یابد؟!
هفته‌هاست که شایعات مربوط به پایان جهان در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲، دهان به دهان می‌چرخد و اسباب نگرانی باورمندان به عقاید خرافی را فراهم کرده است. در این میان، هرچند مروجان این افکار در پی آنند تا بر ادعاهای خود رنگی از دانش بزنند، ناسا در یک رشته پرسش‌‌ها و پاسخ‌هایی، این افکار را رد کرده است.
کد خبر: ۲۹۱۸۵۴
تاریخ انتشار: ۲۶ آذر ۱۳۹۱ - ۱۷:۰۴
هفته‌هاست که شایعات مربوط به پایان جهان در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲، دهان به دهان می‌چرخد و اسباب نگرانی باورمندان به عقاید خرافی را فراهم کرده است. در این میان، هرچند مروجان این افکار در پی آنند تا بر ادعاهای خود رنگی از دانش بزنند، ناسا در یک رشته پرسش‌‌ها و پاسخ‌هایی، این افکار را رد کرده است.

به گزارش «تابناک»، با افزایش حجم شایعات مربوط به پایان جهان در سال ۲۰۱۲، مروجان این شایعات، تنها به این که چنین چیزی در پیشگویی‌های «نوستر آداموس» و قوم «مایا» آمده، بسنده نکرده و در پی منتسب کردن آن به منابع علمی، به ویژه ناسا برآمدند. همین امر، این سازمان را بر آن داشته تا در پایگاه اینترنتی خود، مهم‌ترین پرسش‌ها و ابهام‌ها درباره ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ و نیز پاسخ به آن‌ها را منتشر نمایند.

متن این پرسش‌‌ و پاسخ‌ها به شرح زیر است:

پرسش: منشأ این پیش‌بینی که جهان در سال ۲۰۱۲ به پایان می‌رسد، چیست؟

پاسخ: این داستان با این ادعا آغاز شد که «نیبیرو» (سیاره‌ای که گفته می‌شود به وسیله سومری‌ها کشف شده) در حال حرکت به سوی زمین است. این واقعه در آغاز برای ماه می ۲۰۰۳ پیش بینی شده بود؛ اما هنگامی که هیچ اتفاقی رخ نداد، تاریخ آن به دسامبر ۲۰۱۲ منتقل و به پایان یکی از سه چرخه تقویم باستانی مایا‌ها در انقلاب زمستانی ۲۰۱۲ ارتباط داده شد. به این ترتیب، ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ تاریخ «آخرالزمان» معرفی شد.

پرسش: آیا تقویم مایا‌ها در دسامبر ۲۰۱۲ به پایان می‌رسد؟

پاسخ: همان گونه که تقویم روی دیوار آشپزخانه شما، پس از ۳۱ دسامبر (پایان سال میلادی) پایان نمی‌یابد، تقویم مایا‌ها نیز در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ به پایان نمی‌رسد. این تاریخ، مربوط به پایان دوره تاریخی طولانی مایاهاست و سپس همان گونه که تقویم شما از یکم ژانویه بار دیگر آغاز می‌شود، دوره تاریخی طولانی دیگری در تقویم مایا‌ها آغاز خواهد شد.

پرسش: آیا ناسا در فاصله ۲۳ تا ۲۵ دسامبر برای زمین «تاریکی مطلق» پیش‌بینی می‌کند؟

پاسخ: قطعاً خیر. نه ناسا و نه هیچ سازمان علمی دیگری چنین خاموشی را پیش‌بینی نمی‌کند. گزارش‌های نادرست از این موضوع، ادعا می‌کنند که گونه‌ای «هم ترازی کیهانی» موجب چنین خاموشی می‌شود؛ اما چنین هم‌ترازی وجود ندارد. برخی نسخه‌های این شایعه، به یک پیام آماده‌سازی شرایط اضطراری از سوی «چارلز بولدن»، مدیر ناسا اشاره می‌کنند. این صرفاً پیامی برای تشویق مردم جهت آماده‌سازی در شرایط اضطراری است که به عنوان بخشی از کمپین آماده‌سازی گسترده از سوی حکومت، فرستاده شده است. این پیام هرگز به یک خاموشی اشاره ندارد.

پرسش: آیا سیارات می‌توانند به گونه‌ای هم تراز شوند که بر زمین اثر بگذارد؟

پاسخ: هیچ هم‌ترازی سیاره‌ای در چند دهه آتی رخ نخواهد داد و حتی اگر چنین هم شود، تأثیر آن‌ها بر کره زمین قابل چشم‌پوشی است؛ برای نمونه، یک هم‌ترازی بزرگ در سال ۱۹۶۲ و دو هم‌ترازی دیگر نیز در ۱۹۸۲ و ۲۰۰۰ اتفاق افتادند. هر دسامبر، زمین و خورشید با مرکز تقریبی کهکشان راه شیری هم تراز می‌شوند؛ اما این واقعه‌ای سالیانه است که دارای هیچ گونه پیامدی نیست.

پرسش: آیا سیاره «کوته قهوه‌ای» به نام «نیبیرو» یا «سیاره ناشناخته» و یا «اریس» وجود دارد که با نزدیک شدن به زمین، در حال تهدید سیاره ما به نابودی گسترده باشد؟

پاسخ: نیبیرو و دیگر داستان‌ها درباره سیارات سرکش، یک نیرنگ اینترنتی هستند. هیچ پایه و اساس حقیقی برای این ادعا‌ها وجود ندارد. اگر نیبیرو یا یک سیاره ناشناخته واقعی در حال حرکت برای برخورد با زمین در سال ۲۰۱۲ بود، ستاره‌‌شناسان باید دست‌کم از ده سال پیش آن را ردگیری می‌کردند و چنین سیاره‌ای هم اکنون با چشم غیرمسلح تشخیص داده می‌شد. اریس واقعی است؛ اما این یک سیاره کوتوله شبیه پلوتون است که بیرون از منظومه شمسی باقی خواهد ماند. نزدیک‌ترین فاصله‌ای که این سیاره می‌تواند با زمین پیدا کند، نزدیک چهار میلیارد مایل است.

پرسش: نظریه تغییر جهت قطب‌های زمین چیست؟ آیا این درست است که پوسته زمین تا چند روز یا حتی چند ساعت، چرخشی به سمت هسته خواهد داشت؟

پاسخ: واژگونی یا چرخش مدار زمین ناممکن است. حرکت آرام قاره‌ها وجود دارد (مثلاً «آنتارکتیکا» چند صد میلیون سال پیش نزدیک خط استوا بود)، اما این ربطی به ادعا‌ها درباره واژگونی قطب‌های گردشی ندارد. با این حال، برخی وب‌سایت‌ها، افراد ساده‌دل را گمراه می‌کنند. آن‌ها مدعی وجود یک رابطه میان چرخش و قطبیت مغناطیسی زمین هستند که غیرمنظم تغییر می‌یابد و واژگونی مغناطیسی به طور متوسط هر چهارصد هزار سال یک بار رخ می‌دهد. تا آنجایی که ما می‌دانیم، این واژگونی مغناطیسی هیچ آسیبی به حیات در زمین وارد نمی‌کند. دانشمندان بر این باورند که وقوع یک واژگونی مغناطیسی تا چند هزار سال آینده غیرمحتمل است.

پرسش: آیا زمین در سال ۲۰۱۲ با خطر برخورد یک شهاب سنگ روبه‌روست؟

پاسخ: زمین همواره در معرض تأثیرات ستاره‌های دنباله‌دار و شهاب‌های آسمانی بوده، ولی یک اصابت بزرگ، واقعه‌ای بسیار نادر بوده است. آخرین مورد از این دست، ۶۵ میلیون سال پیش رخ داد که به نابودی دایناسور‌ها منجر شد. امروزه، ستاره‌‌شناسان ناسا در حال انجام پژوهشی با نام «پایش محافظت فضایی» هستند تا هر ستاره دنباله دار نزدیک زمین را، بسیار پیش از برخورد، شناسایی کند. همه این کار‌ها آشکار و در پرتو کشفیاتی انجام می‌گیرد که روزانه در وب‌سایت «دفتر برنامه اشیای نزدیک زمین ناسا» منتشر می‌شود. به این ترتیب، شما خود می‌توانید به روشنی ببینید که برخورد هیچ شیئی با زمین در سال ۲۰۱۲ پیش بینی نشده است.

پرسش: دانشمندان ناسا چه احساسی نسبت به ادعاهای پایان جهان در سال ۲۰۱۲ دارند؟

پاسخ: در همه ادعاهایی که درباره فاجعه و یا تغییر بزرگ در ۲۰۱۲ مطرح می‌شود، جایگاه علم کجاست؟ چه شواهدی وجود دارد؟ در حقیقت هیچ شواهدی در این زمینه نیست و درباره همه این اظهارات افسانه‌ای ـ خواه در کتاب‌ها آمده باشد یا فیلم‌ها، مستند‌ها و یا اینترنت ـ ما نمی‌توانیم این حقیقت ساده را تغییر دهیم. هیچ شواهد معتبری برای هیچ یک از اظهارات مطرح در حمایت از رخدادهای غیرمعمول در دسامبر ۲۰۱۲ وجود ندارد.

پرسش: آیا خطری از جانب یک توفان بزرگ خورشیدی در سال ۲۰۱۲ هست؟

پاسخ: فعالیت خورشیدی، یک چرخه معمول دارد که نقطه اوج آن، هر یازده سال یک بار است. در نزدیکی این نقاط اوج، اشعه‌های خورشیدی می‌توانند موجب برخی اختلالات در ارتباطات ماهواره‌ای شوند؛ هرچند مهندسان آموخته‌اند، چگونه دستگاه‌های الکترونیکی بسازند که در برابر اشعه‌های خورشیدی مقاوم باشد، ولی هیچ خطر خاصی در سال ۲۰۱۲ وجود ندارد. نقطه اوج بعدی خورشیدی در فاصله زمان ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴ رخ خواهد داد که پیش‌بینی می‌شود، یک چرخه خورشیدی متداول باشد که هیچ فرقی با چرخه‌های پیشین در طول تاریخ ندارد.
بازگشت به ابتدای صفحه


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:, توسط reza |

حسين شريعتمداري / بايد از جناب رئيس جمهور و يا مشاوران ايشان پرسيد براساس كدام توجيه و يا دليل منطقي، تغيير و تحولات اخير را بر ده ها اولويت اصلي و حياتي كشور كه مبارزه با گراني و برنامه ريزي براي مقابله با تحريم ها، از جمله آنهاست، ترجيح داده اند؟!
در آخرين ساعات روز شنبه- 11/9/91- آقاي رئيس جمهور با صدور چند حكم جداگانه، اسفنديار رحيم مشايي را به رياست دبيرخانه جنبش عدم تعهد، سيدحسن موسوي را به رياست دفتر رئيس جمهور و محمد شريف ملك زاده را به رياست سازمان ميراث فرهنگي منصوب كرد و همزمان با اين تغييرات، دكتر تقي پور وزير ارتباطات و فن آوري را عزل و سرپرستي اين وزارتخانه را با حفظ سمت به مهندس نيكزاد، وزير دو وزارتخانه ادغام شده راه و شهرسازي واگذار كرد. خبر اين اقدام پرشتاب آقاي احمدي نژاد بلافاصله پس از اعلام در صدر اخبار رسانه هاي داخلي و برخي از رسانه هاي فارسي زبان خارجي جاي گرفت و با تحليل ها و تفسيرهاي متفاوتي روبرو شد... و در اين باره گفتني هايي هست؛
1- اگرچه رئيس جمهور محترم در متن احكام ياد شده- مخصوصا حكم انتصاب آقاي مشايي- اصرار دارند اين تغيير و تحولات را برخاسته از دلايل حساب شده اي معرفي كنند كه با نگاه ايشان به منافع اسلامي و ملي صورت پذيرفته است ولي با عرض پوزش بايد گفت برخلاف تصور ايشان در تغيير و تحولات مورد اشاره نه فقط كمترين نشانه اي از توجه به منافع اسلامي و ملي ديده نمي شود بلكه شواهد و قرائن فراواني حكايت از آن دارند كه آقاي احمدي نژاد بار ديگر و براي چندمين بار در دوره دوم رياست جمهوري خويش پاي در چنبره فريب حلقه انحرافي پيرامون خود نهاده اند و بي آن كه متوجه باشند دست به اقدامي زده اند كه نمي تواند غير از تنش آفريني در شرايط حساس كنوني، نتيجه ديگري داشته باشد. اين اقدام هرچند كه خوشبختانه با بي اعتنايي و كم محلي نيروهاي اصيل و انقلابي روبرو شد ولي متاسفانه سوژه اي به دست بدخواهان مي دهد تا هوشمندي و مردم دوستي و خدمات فراوان رياست محترم جمهوري طي ساليان متمادي را زير سؤال ببرند. يعني دقيقا همان نقطه مشتركي كه در پيوند نانوشته اما غيرقابل انكار حلقه انحرافي و عوامل فتنه 88 دنبال مي شود. ولي چرا...؟!
2- بايد از جناب رئيس جمهور و يا مشاوران ايشان پرسيد براساس كدام توجيه و يا دليل منطقي، تغيير و تحولات اخير را بر ده ها اولويت اصلي و حياتي كشور كه مبارزه با گراني و برنامه ريزي براي مقابله با تحريم ها، از جمله آنهاست، ترجيح داده اند؟! متاسفانه مدتي است كه آقاي احمدي نژاد نيز در پاسخ به اين پرسش كه چرا دولت براي مقابله با مشكلات و دغدغه هاي معيشتي مردم دست به اقدام چشمگيري نمي زند؟ همان پاسخ رئيس دولت مدعي اصلاحات را ارائه مي كند كه «مي خواستيم ولي نگذاشتند»! و باز هم، مانند آقاي خاتمي توضيح نمي دهند «قرار بود چه كاري انجام بدهيد كه نگذاشتند؟ و چه كساني مانع از انجام آن شدند»؟! گفتني است برخي از مدعيان اصلاحات- همان وطن فروشان فتنه 88- به اصولگرايان خرده مي گيرند چرا ابتدا از دولت احمدي نژاد حمايت جانانه كرديد ولي امروزه به آن انتقاد مي كنيد؟ و از اين رهگذر ادعا مي كنند حق با آنها بوده است كه از ابتدا با دولت نهم و دهم مخالفت كرده اند! و حال آن كه دولت هاي نهم و دهم منشأ خدمات فراوان و گاه بي نظيري بوده اند و انتقاد نيروهاي دلسوز و اصولگرا دقيقا به آن بخش از مواضع و عملكرد دولت كنوني است كه در آن به روش مدعيان اصلاحات روي آورده است. يعني آنچه منفور ملت است و اين نفرت را طي چند سال اخير در انتخابات متعدد نشان داده اند، راه و روش مدعيان اصلاحات است و چنانچه اين راه و روش در مواردي- هرچند اندك- از سوي دولت كنوني دنبال شود نيز با اعتراض و مخالفت همان مردم روبرو خواهد شد، كه شده است. انتظار آن است كه آقاي احمدي نژاد به اين نكته بديهي توجه كنند و مانند دولت اصلاحات، پرداختن به دغدغه هاي اصلي مردم و نيازهاي حياتي كشور را كه وظيفه دولت است بر مسائل حاشيه اي و كم اهميت ترجيح ندهند.
3- رئيس جمهور محترم در حكم انتصاب آقاي مشايي خطاب به ايشان آورده است؛
«اينجانب جنابعالي را انساني موحد، مؤمن، پاك، صبور و داراي قلب و انديشه اي زلال، عاشق و دلبسته به ارزش هاي الهي و آحاد مردم جهان و عميقا عارف و متعهد به آرمان مهدوي، حاكميت جهاني توحيد، عدالت، عشق و آزادي و مديريت مشترك ملت ها و فردي شايسته، مدير، مدبر و امين و از جهات گوناگون توانمند مي شناسم و آشنايي و همكاري با شما را براي خود هديه اي الهي و افتخاري بزرگ مي شمارم.»
در توصيف فوق دقت كنيد؛ گويي آقاي احمدي نژاد در گزاره ياد شده - نستجيربالله- مشخصات يكي از اولياء بزرگ الهي را بيان كرده اند! كه «آشنايي و همراهي با حضرتش را هديه اي الهي و افتخاري بزرگ»! تلقي مي كنند!...
سخن اگرچه درباره آقاي مشايي نيست چرا كه پيش از اين كيهان به نمونه هاي مستندي از مواضع و عملكرد ايشان پرداخته است. ولي از آنجا كه جناب رئيس جمهور در حلقه اين جريان انحرافي محاصره شده است - يا به اين محاصره تن داده است- و جناب مشايي را در جايگاه اولياء الهي! معرفي كرده است بايد گفت، اين «ولي خدا»! كسي است كه؛ اساسا دوران «اسلامگرايي» را تمام شده مي داند و با صراحت مي گويد «...من اينجا عرض مي كنم كه دوران اسلامگرايي به پايان رسيده است، معنايش اين نيست كه اسلامگرايي وجود ندارد يا رو به نضج نيست، نه؛ اسلام هست، اما دوره اش به پايان رسيده است اكنون دوره اسب سواري تمام شده، اما اسب هست. سوارش هم هست» دقت كنيد، به صراحت از پايان عمر اسلام در جهان سخن مي گويد! كه ان شاءالله متوجه نبوده و از روي بي دقتي باشد. ايشان سپس با كمال جسارت، اسلام را به «اسب» و مسلمانان را به اسب سواران تشبيه مي كند! يعني اگر هنوز اسلامي هست و مسلماناني هستند، مانند وجود اسب و اسب سواران است كه هستند ولي دوران آنها تمام شده است! ايشان در ادامه همين سخنراني كه فيلم آن موجود است، پا را فراتر گذاشته و حقانيت اسلام را نيز- ظاهرا بي آن كه بداند- زير سؤال برده و مي گويد «روند تحولات اين نيست كه بشريت مسلمان بشود تا به حقانيت برسد. بشر سرعتش بالا رفته و فهمش نيز به حقايقي مي رسد- دقت كنيد!- كه ديگر لازم نيست آن را از پوسته اسلام طي كند»! و در ادامه نتيجه مي گيرد؛ «يعني (بشر) دارد به يك عصاره اصلي مي رسد و در آن عصاره اصلي- كه به قول ايشان هرچه هست، اسلام نيست- يك فهم بزرگ قرار دارد». اين بخش از اظهارات وي برگرفته اي- احتمالا ناخواسته- از آموزه هاي فراماسونري است.
بعد از آن كه ريچارد رورتي، نظريه پرداز برجسته CIA در مصاحبه با روزنامه ايتاليايي كوريره دلاسرا- 3 تيرماه 86/24 ژوئن 2007- تصريح و توصيه مي كند كه «ملي گرايي تنها پادزهر اسلامگرايي در ايران است»! همين «عارف متعهد»!- به قول آقاي احمدي نژاد- در دومين همايش ايرانيان خارج از كشور، «مكتب ايران» را به جاي «مكتب اسلام» توصيه مي كند و همزمان با دعوت از «ريچارد فراي» جاسوس برجسته CIA كه اسناد آن نيز از سوي منابع آمريكايي منتشر شده است، براي شركت در همايش دعوت مي كند و كليد يك بناي تاريخي در اصفهان و كرانه زاينده رود را به وي هديه مي كند. اين آقاي ريچارد فراي، نويسنده كتاب معروف «عصر زرين فرهنگ ايران» است كه در آن براي اولين بار در تاريخ چند دهه اخير بر ضرورت جايگزيني «مكتب ايراني» به جاي «مكتب اسلام» تاكيد مي ورزد.
همين جناب مشايي علاقه مند به ايران رد پاي شناخته شده اي در حيف و ميل بيت المال و حمايت از كلان مفسدان اقتصادي دارد كه در اين مختصر فقط اشاره مي كنيم ايشان در حالي كه كشور به اشتغال آفريني نياز مبرم داشت، در ارديبهشت 87 با شركت اسپانيايي «گينجر و بونو» براي ساخت 1000 دستگاه سرويس بهداشتي بين راهي، وارد مذاكره مي شود و يا در كيش، بيت المال بي زبان را در اختيار برخي از ايرانيان مقيم خارج كشور نظير يحيي فيوضي و دخترش پانته آ مي گذارد. همين يحيي فيوضي بعد از افشاگري كيهان درباره آن قرارداد غيرقانوني و پس از اين كه آقايان از ايشان با عنوان يك ايراني متعهد ياد كرده بودند، طي مصاحبه اي در آمريكا گفت، وطن من آمريكاست. نه ايران! و ماجراهاي ديگري نظير بانك گردشگري و... فعلا بماند!
اكنون تصور بفرمائيد كه جناب مشايي قرار است در جايگاه رياست دبيرخانه جنبش عدم تعهد چگونه دستور مندرج در حكم آقاي احمدي نژاد مبني بر «تبيين انديشه توحيد و عدالت براي جهانيان»! را اجرا و عملياتي كند؟!
4- همين جا، از برادر گرامي، جناب آقاي مهندس علي نيكزاد، وزير محترم وزارت راه و شهرسازي كه اخيراً با عزل آقاي دكتر تقي پور از وزارت ارتباطات، سرپرستي اين وزارتخانه هم با حفظ سمت به ايشان واگذار شده است بايد پرسيد؛ آيا حضرتعالي كه وزير دو وزارتخانه ادغام شده راه و مسكن هستيد، توان و ظرفيت لازم براي تصدي وزارت ارتباطات و فن آوري را نيز داريد؟! اگر پاسخ منفي است- كه به يقين منفي است- چرا مسئوليت جديد را پذيرفته ايد؟ و آيا نتيجه اين پذيرش، بر زمين ماندن كار مردم و ايجاد اختلال در امور هر دو- بخوانيد هر سه- وزارتخانه نيست؟ اگر هست - كه هست- چرا پذيرفته ايد؟!
5- و بالاخره سخني دوستانه و برادرانه با رئيس جمهور محترم در ميان است و آن، اين كه، حضرتعالي، حضور حلقه انحرافي با توجه به هويت شناخته شده آن را چگونه در كنار خويش پذيرفته ايد؟! اين حلقه بارها نشان داده است كه نه فقط ارادتي به شما ندارد بلكه با روابط نانوشته، اما غيرقابل انكار خود با جريان فتنه، در پي تحميل پروژه هاي شكست خورده مدعيان اصلاحات به حضرتعالي است؛ پروژه هايي كه عقبه نظري و عملياتي بيروني دارد.
جناب احمدي نژاد! اقداماتي نظير عزل و نصب هاي اخير به يقين راه به جايي نمي برد، چرا كه مردم بسيار هوشيارتر و بصير تر از آنند كه حلقه انحرافي تصور مي كند. اين گونه اقدامات به جايگاه مردمي حضرتعالي آسيب مي رساند- كه رسانده است- و فقط فضا را به سود دشمنان اسلام و ايران و شما و مردم تيره نشان مي دهد بي آن كه بدخواهان بتوانند از اين فضاي كاذب بهره اي ببرند. اين ابرهاي تيره توان باريدن ندارند و به قول شاعر «فضا را تيره مي دارد، ولي هرگز نمي بارد»!


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, توسط reza |



7896894646.jpg
در اکثر موقعیت ها، تصویر و ظاهر شما بخشی از چیزی نیست که توصیف کننده شماست؛ بلکه همه آن چیزی است که شما را توصیف می کند. کسانیکه چیزی درمورد شما نمی دانند با تنها اطلاعاتی که در دست دارند جای خالی ها را پر می کنند، و آن چیزی نیست جز آنچه از رفتار و کردار شما می بینند. صرفنظر از فکری که شما درمورد خودتان دارید، یک عادت اجتماعی بد می تواند معیار فکر دیگران نسبت به شما شود: هر کسی که ببیند شما غذایتان را با دهان باز می جوید خیلی قبل از اینکه شغل یا تخصص شما را به خاطر بسپارد، آنرا به یاد خواهد آورد.

● معرفی نکردن افراد
چه در یک موقعیت شغلی باشید و چه اجتماعی، اگر فراموش کنید که دو نفر را به هم معرفی کنید، بسیار زشت و ناشیانه به نظر خواهد رسید زیرا شما تنها آشنای مشترک آنها هستید.
قوانین پذیرفته شده ای برای نحوه معرفی کردن حرفه ای وجود دارد (مثل اول گفتن نام فردی که از نظر حرفه ای مقام بالاتری دارد )، اما هیچ کدام از آنها به اندازه اینکه یادتان نرود آنها را به هم معرفی کنید، مهم نیست.

● تکان ندادن به خود برای تلفن حرف زدن
تقریباً در همه موقعیت های اجتماعی، آنهایی که در اتاق شما شریک هستند بیشتر از کسی که به شما زنگ یا پیامک می زند، مستحق توجه شماست. این مسئله وقتی سر میز شام یا موقعیت شخصی مشابهی هستید، قابل توجه تر خواهد بود اما برای هر موقعیتی که تنها نباشید صدق می کند.
حتی اگر با افرادی کاملاً غریبه در یک صف ایستاده باشید، سعی کنید تا جایی که ممکن است تماس تلفنیتان را برای خودتان نگه دارید.

● بحث کردن سر یک صورتحساب
این یک قانون ساده برای موقعیت های غذا خوری دسته جمعی در بیرون از منزل است: همیشه برای پرداخت کردن یا سهیم شدن در پرداخت آماده باشید. باید پیش بینی کنید که یکی از اعضای گروه به خود اجازه بدهد که غذایی فوق العاده گران سفارش دهد.
اگر چنین مسائلی بارها موجب اذیتتان بوده است، به جای اینکه در رستوران سر صورتحساب بحث کنید، در موقعیتی دیگر با آن برخورد کنید. علاوه بر این، خیلی راحت می توانید در چنین موقعیتی نشان دهید که فردی بخشنده و بزرگوار هستید.

● دیر رسیدن
آدمها دوست دارند که حس کنند بر آنها ارزش گذاشته می شود و اگر به دنبال راهی مطمئن هستید که به کسی نشان دهید هیچ ارزشی برای او قائل نیستید، دیر سر قرارتان با او برسید. می توانید ۲۰ دقیقه دیرتر با یک توضیح خوب و منطقی برسید اما بالاخره بهانه شما هر چه که باشد، فرد مقابل به این فکر خواهد کرد که چرا باید بیش از شما برای رابطه تان ارزش و احترام قائل باشد.
بخصوص در یک موقعیت کاری، در برخورد با مشتریان و رئیس، دیر رسیدن راهی بسیار عالی برای جدا کرن کارمندان توانا و ملاحظه کار و کارمندان بهانه گیر و بی توجه است.

● تقدیم نکردن محل نشستن خود
به همان ترتیبی که بسیاری از قوانین آداب معاشرت برای این طراحی شده اند که فردی خود محور به نظر نرسد، قانون "تقدیم محل نشستن خود به فردی که نیاز بیشتری به آن دارد" یکی از اصول شخصیتی اساسی انسان بوده و هیچ نیازی به بحث درمورد سیاست های جنسیتی ندارد.

شاید آن زن باردار یا پیرزن ناتوان آنقدرها نیازی به صندلی شما در اتوبوس نداشته باشند و شاید شما روز بسیار بدی داشته اید، پاهایتان درد می کند و اتوبوس هم پر از آدم های بدبخت و بیچاره است اما به هر ترتیبی هست از نیاز خود چشم پوشی کرده و صندلیتان را به فردی نیازمندتر تقدیم کنید.

● برخورد ضعیف با پرسنل خدمات
هیچ اشکالی ندارد که با اشاره ابراز کنید که از خدماتی رضایت نداشته اید اما درست نیست که اگر خیلی وضع مالی خوبی ندارید یا برای هزینه های آن خدمات آمادگی نداشتید، از تذکر دادن خودداری کنید. به همین ترتیب، درست هم نیست که بخاطر اشکالات خیلی کوچک غذای رستوران را پس بفرستید و با کارمندان و پرسنل طوری رفتار کنید که انگار مستخدم شما هستند.

● فقط در مورد خودتان حرف بزنید
خودپرستی اصلاً خصوصیت جالبی نیست. درست است که بعضی افراد بخاطر غرور و خودخواهی که دارند افراد را به سمت خود جذب می کنند اما دلیل نمی شود که شما هم از آنها تقلید کنید. اینکه در مکالمات و گفتگوها فقط خودتان حرف بزنید و به هیچکس اجازه حرف زدن ندهید هم اصلاً کار زیبایی نیست چون دقیقاً همان نتیجه را دارد.
اجازه بدهید دیگران هم نظراتشان را بگویند و وقتی از شما سوال می کنند نیازی نیست برای همه سوالات سه ساعت جواب بدهید. سعی کنید از دیگران سوال کنید این باعث می شود احساس کنند به جز خودتان برای دیگران هم ارزش قائل هستید.

● رعایت نکردن آداب باشگاه های ورزشی
آداب باشگاه رفتن بسیار ساده است اما با اینحال خیلی ها هستند که با رعایت نکردن این آداب باشگاه را به محیطی ناخوشایند تبدیل می کنند. اینها همان هایی هستند که یک دستگاه ورزشی را دقایق متمادی اشغال می کنند بی آنکه به نظر برسد کار مفیدی با آن انجام بدهند. همان هایی که وزنه ها و دمبل ها را وسط باشگاه رها می کنند و بعد از انجام کار آن را سر جای خود قرار نمی دهند و ممکن است پای کسی به آنها گیر کند و موجب صدمه زدن به دیگران شوند. همان هایی که موقع نشستن روی دستگاه ها از حوله شخصی استفاده نمی کنند و جای عرق بدنشان را روی همه دستگاه ها بر جای می گذارند.
یک قانون کلی شاید بتواند همه باشگاه ها را از شر چنین افرادی خلاص کند: نباید طوری رفتار کنید که انگار مهمترین آدم روی زمین هستید. طوری رفتار کنید که در آن فضا با دیگران شریک هستید.

● آرایش کردن در اماکن عمومی
آرایش کردن در محیط عمومی تجاوز به حق اجتماعی ما محسوب می شود؛ چه فکر کنید کسی نگاهتان می کند چه نه، این کار درست نیست. هر کاری که محل آن سرویس بهداشتی است، مثل گرفتن ناخن ها، تمیز کردن چشم ها و هر چیز مربوط به بهداشت شخصی، نیز از این جمله است.
یک سنت قدیمی می گوید زمانیکه در محلی عمومی هستید، از دست زدن به صورت خود خودداری کنید.

● غذا خوردن با دهان باز
مثل حیوانات غذا خوردن یکی از بدترین اشتباهات اجتماعی است. این عادت زشت نه تنها شما را زیر سوال می برد بلکه اطرافینتان که می خواهند از غذای خود لذت ببرند را نیز مشمئز می کند.
این مسئله مخصوصاً برای خانم ها اهمیت بسیار زیادی دارد و نشانه یک مرد بی کلاس است.
مردمان
 
__._,_.___


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, توسط reza |

بازگشایی مدارس حلبآتش زدن خودروی یک فلسطینیبارش برف سنگین در چینموتور سه چرخهشترسواریبرف روبی میدان سرخ مسکو

 


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, توسط reza |

مـامـان هـا و نـی نـی هاشـون!! در دنیـای حیـوانات

 



گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net



نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, توسط reza |


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, توسط reza |

عکس/فتوکاتور سیاسی/طرح مناسک اصلاح طلبان


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, توسط reza |

وی با بیان این که اخیرا آمریکایی های جنایتکار اصرار به تحریم ها و فشارها دارند و از آن سو پیشنهاد مذاکره می دهند، تصریح کرد: به نظر من بسیاری از دولتمردان آمریکا احمق هستند؛ از سویی فشار می آورند و از سویی دیگر پیشنهاد سازش و مذاکره می دهند، در حالی که هیچ عاقلی چنین کاری را نمی کند.
رسا: حضرت آیت الله مکارم شیرازی بسیاری از دولتمردان آمریکا را احمق خواند و به پیشنهاد آنها مبنی بر مذاکره مستقیم با جمهوری اسلامی ایران واکنش نشان داد.

حضرت آیت الله ناصر مکارم شیرازی صبح امروز در آغاز درس خارج فقه خود که در مسجد اعظم قم برگزار شد، به پیشنهاد اخیر آمریکا درباره مذاکره با ایران واکنش نشان داد.
 
وی با بیان این که اخیرا آمریکایی های جنایتکار اصرار به تحریم ها و فشارها دارند و از آن سو پیشنهاد مذاکره می دهند، تصریح کرد: به نظر من بسیاری از دولتمردان آمریکا احمق هستند؛ از سویی فشار می آورند و از سویی دیگر پیشنهاد سازش و مذاکره می دهند، در حالی که هیچ عاقلی چنین کاری را نمی کند.
 
این مرجع تقلید یادآورشد: ما نمی گوییم مذاکره می شود یا نمی شود، اما به جای این که فشارها را کم کنند و بعد پیشنهاد مذاکره بدهند، بر فشارهای خود می افزایند و پیشنهاد مذاکره هم می دهند، ‌کدام عقل این را می پذیرد.
 
حضرت آیت الله مکارم شیرازی تاکید کرد: اینها تا بر سر عقل نیایند نمی توانند حقوق حقه مردم ایران و کشورهای دیگر را بدهند و نمی گذارند دنیا آرام باشد؛ تا این حماقت در آنها هست نا آرامی نیز در دنیا وجود خواهد داشت.
 
وی در ادامه بر ضرورت حفظ وحدت و آرامش از سوی مسؤولان تاکید و تصریح کرد: ما در جبهه داخل نیاز به اتحاد و قدرت داریم،‌ رهبر بزرگوار انقلاب نیز بر ضرورت حفظ وحدت و آرامش سفارش و تاکید کردند اما نمی دانم برخی مسؤولان چرا هر روز حرف تازه و تنش زایی می زنند؟ چرا نمی خواهند فضای کشورآرام باشد.
 
این مرجع تقلید خطاب به این دسته از مسؤولان خاطرنشان کرد: اجازه دهید فضا آرام باشد، در مقابل دشمنان منسجم و متحد شویم؛ متاسفانه تا می خواهد فضا آرام شود عده ای از مسؤولان بدون دلیل و مقدمه حرف های یی می زنند که به نفع کشور و مملکت نیست.
 
وی تاکید کرد: بیاید مدتی حرف های تنش زا را کنار بگذارید،‌ آن طرف خاموش شده و سکوت کرده این طرف هم خاموش شود چراکه نتیجه آن عاید همگان می شود؛ امیدواریم خداوند به همه ما عقل کافی و موقع شناسی لازم عطا کند.


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, توسط reza |

اقتصاد ايران در فشار قرار گرفته است. اين در حالي است که توافقات ديپلماتيک دست‌نيافتني به نظر مي‌رسد. ايالات متحده نگران آن است که رژيم ايران با روشي تحت عنوان «قطع ارتباط» بتواند به بقاي خود ادامه دهد. ا
کد خبر: ۲۸۹۳۵۵
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۳۹۱ - ۰۹:۵۷
روزنامه ابتکار در مقاله‌ای به قلم مريم فتاحي نوشت:

انجمن دانشمندان آمريکايي (FAS)، در نشستي که 16 نوامبر در دانشگاه جان هاپکينز برگزار کرده است، به بررسي چند سناريوي محتمل در آينده روابط ايران و آمريکا و تأثيراتش بر اقتصاد جهاني پرداخته است. در اين تحقيق مي‌خواهيم به تحليل اين سناريوها از منظر سياست خارجي آمريکا بپردازيم. در ابتدا به تحليل جداگانه هر سناريو به وسيله هزينه‌هاي تحميل‌شده بر اقتصاد جهان و شاخص‌هاي تأثيرگذار بر هر سناريو مي‌پردازيم و سپس خواهيم گفت که امکان‌پذيرترين سناريو، با توجه به شرايط حال و آينده دو کشور، کدام سناريو است و چرا.

سناريوي اول: افزايش فشار

ايالات متحده فشارها را با دور جديدي از تحريم‌ها عليه هر بانک خارجي (خصوصي يا عمومي) که با بانک‌هاي مرتبط با بانک مرکزي ايران مبادله داشته باشد افزايش مي‌دهد. در حال حاضر تنها مبادلات نفتي و معاملات سنگين ممنوع شده است. اين تحريم‌ها ممکن است در ادامه، به جدايي بخش صادرات نفتي ايران از اقتصاد جهاني منجر شود. با اين حال، وزارت خارجه آمريکا از واردات محدود نفت خام چشم‌پوشي خواهد کرد، اما تلاش مي‌کند تا خريد نفت ايران به حداقل برسد و به ميزان چشم‌گيري کاهش پيدا کند. دور جديد اين تحريم‌ها ممکن است شامل محدوديت اعطاي وام‌هاي بين‌المللي شود که به کاهش ذخاير ارزي ايران سرعت مي‌بخشد. به طور کلي، ميانگين هزينه تحميل‌شده بر اقتصاد جهان تقريباً 64 ميليارد دلار آمريکاست.

 

هزينه‌ها

حداقل هزينه

ميانگين هزينه‌ها

حداکثر هزينه‌ها

خسارت‌هاي بازار مالي

3,666,783,333

22,166,870,833

40,666,958,333

افزايش قيمت نفت

6,933,333,333

30,700,000,000

54,466,666,667

هزينه‌هاي امنيتي و نظامي

1,134,975,000

3,531,110,417

5,927,245,833

هزينه‌هاي جهاني ديگر

3,572,857,143

7,546,428,571

11,520,000,000


آنچه در سناريوي اول تأثيرگذار است شاخص‌هاي زير مي‌باشد: افزايش تورم براي ايران و آمريکا، از دست رفتن سرمايه (ايران)، افزايش فروش تسليحات روسي، کاهش اعتماد سرمايه‌گذاران در منطقه، اختلال در واردات و صادرات، خسارت وارده به اقتصاد ايران و افزايش قيمت نفت و هزينه‌هاي نظامي. براي عمل بر اساس سناريوي بمباران و حمله فراگير، ايالات متحده بايد از با ماندن تنگه هرمز مطمئن باشد. در اين سناريو، حمله نظامي به ايران هدفش نه تنها مراکز هسته‌اي، بلکه تأسيسات نظامي ايران، شامل نيروي هوايي، امکانات مرتبط با رادارهاي هوايي و تجهيزات ديگري است که امکان اقدام تلافي‌جويانه را دارند. اين‌ها ممکن است شامل پايگاه‌هاي اصلي نظامي ايران، تجهيزات سپاه پاسداران، ارتش، نيروي دريايي و نيروي هوايي ايران باشد.به بيان ديگر، در صورت وقوع اين سناريو، ايالات متحده بايد بتواند هزينه‌هاي ناشي از حذف نفت خام ايران و اختلال در صادرات و واردات کشورهاي درگير در اقتصاد ايران را جبران نمايد. البته به نظر مي‌رسد که با اجراي اين سناريو، اقتصاد ايران با مشکلات عديده‌اي رو‌به‌رو شود که در اين صورت ممکن است گزينه‌هايي مثل مذاکره با آمريکا از قوت بيشتري برخوردار گردد. لازم به ذکر است که برخي از شاخص‌هاي سناريوها با يکديگر مشترک هستند؛ بنابراين در هر سناريو تنها به شاخص‌هايي خواهيم پرداخت که در سناريوهاي گذشته بررسي نشده‌اند.

سناريوي دوم: بستن خليج فارس و منزوي نمودن ايران

اقتصاد ايران در فشار قرار گرفته است. اين در حالي است که توافقات ديپلماتيک دست‌نيافتني به نظر مي‌رسد. ايالات متحده نگران آن است که رژيم ايران با روشي تحت عنوان «قطع ارتباط» بتواند به بقاي خود ادامه دهد. ايالات متحده در حال حرکت به سمتي است که بتواند از صادرات تمام توليدات نفت تصفيه‌شده، گاز طبيعي، تجهيزات انرژي و خدمات ايران جلوگيري کند. سرمايه‌گذاري در بخش انرژي ايران به صورت جهاني و همچنين تجارت رسمي با ايران ممنوع شده است و بايد وام‌هاي بين‌المللي و سرمايه‌گذاري در قسمت اوراق بهادار ايران هم ممنوع شود. ارائه بيمه نيز براي هر گونه حمل‌ونقلي به ايران بايد ممنوع شود. تجهيزات نظامي آمريکا در خليج فارس، به منظور بلوکه کردن محموله‌هاي غيرمجاز و همچنين محافظت از محموله‌هاي نفتي و ديگر توليدات، بايد در سراسر تنگه هرمز گسترش يابد. برآورد ميانگين هزينه تحميل‌شده بر اقتصاد جهان تقريباً 325 ميليارد دلار آمريکاست.

 

هزينه‌ها

حداقل هزينه

ميانگين هزينه‌ها

حداکثر هزينه‌ها

خسارت‌هاي بازار مالي

21,833,450,000

147,948,120,833

274,062,791,667

افزايش قيمت نفت

50,242,857,143

118,517,857,143

186,792,857,143

هزينه‌هاي امنيتي و نظامي

12,908,295,000

21,149,620,000

29,390,945,000

هزينه‌هاي جهاني ديگر

5,270,614,583

14,216,632,292

23,162,650,000

خسارت منازعه

4,425,000,000

23,537,500,000

42,650,000,000


شاخص‌هاي تأثيرگذار در اين سناريو را مي‌توان اين گونه برشمرد: از دست رفتن سرمايه (ايران، آمريکا و منطقه)، هزينه محاصره و همچنين تخليه خليج فارس، کاهش گردشگري جهاني، اختلال در واردات و صادرات، ضرورت کمک‌هاي انسان‌دوستانه به ايران، افزايش قيمت گاز مايع طبيعي، افزايش هزينه‌هاي زندگي در منطقه، افزايش قيمت نفت، افزايش فروش تسليحات روسيه، تورم، هزينه تغيير زيرساخت‌ها، هزينه نظامي (آمريکا و منطقه)، اختلال در وضعيت اقتصادي منطقه و در نهايت توقف کارهاي منطقه‌اي آمريکا. با وقوع اين سناريو، که هزينه‌اي به مراتب بيش از سناريوي افزايش فشار بر ايران دارد، هزينه افزايش قيمت نفت و نيز خسارت بازارهاي مالي بسيار چشمگير است. از طرفي هر گونه درگيري در خليج فارس مي‌تواند اقتصاد کشورهاي عربي را با تزلزل رو‌به‌رو کند. هرچند طبق پيش‌بيني اين سناريو، تنگه هرمز باز خواهد ماند، اما احتمال آن مي‌رود که وقتي صادرات نفتي و غيرنفتي ايران با مشکل جدي روبه‌رو شود، جمهوري اسلامي ايران به بستن تنگه هرمز مبادرت ورزد و در اين صورت هزينه‌هاي پيش‌بيني‌شده چندين برابر مي‌گردد، زيرا صادرات و واردات کليه کشورهاي حاشيه خليج فارس با مشکل جدي رو‌به‌رو خواهد شد. از طرفي ممکن است انجام اين سناريو بتواند در کوتاه‌مدت به ايران فشار بياورد، اما قطع صادرات گاز و نفت ايران و به کار افتادن ذخاير مازاد و ذخاير استراتژيک نفت جهان اثرات جبران‌ناپذيري بر اقتصاد جهان خواهد گذاشت.

سناريوي سوم: حملات دقيق و حساب‌شده

در اين سناريو پيش‌بيني اين است که ايالات متحده به عملياتي دقيق و حساب‌شده، توسط «نيروهاي ويژه هوايي»، عليه تأسيسات هسته‌اي و نظامي ايران، که نگران فعاليت آن‌هاست، دست بزند. اين مناطق شامل تأسيساتي مي‌شود که در بحث‌هاي اخير آژانس مطرح هستند؛ يعني 3 نيروگاهي که در اسناد محرمانه آژانس مشخص شده‌اند. به منظور اجتناب از يک حمله گسترده و دامنه‌دار، ايالات متحده بايد عملياتي دقيق، سريع و پنهاني را طراحي کند و آن دسته از تأسيسات نظامي را که ممکن است مواجهه ايران را در پي داشته باشد مورد هدف قرار ندهد. در اين سناريو، خطر از دست دادن کماندوها و هواپيماها وجود دارد، اما اقدام تلافي‌جويانه، بنا به پيش‌بيني مذکور، محتمل نيست. برآورد ميانگين هزينه تحميل‌شده بر اقتصاد جهان، در اين سناريو، تقريباً 713 ميليارد دلار آمريکاست.

 

هزينه‌ها

حداقل هزينه

ميانگين هزينه‌ها

حداکثر هزينه‌ها

خسارت‌هاي بازار مالي

81,275,140,000

271,325,245,000

341,375,350,000

افزايش قيمت نفت

169,420,000,000

289,725,000,000

410,030,000,000

هزينه‌هاي امنيتي و نظامي

20,526,695,000

29,512,320,000

38,497,945,000

هزينه‌هاي جهاني ديگر

64,917,031,250

77,922,890,625

90,928,750,000

خسارت منازعه

19,924,333,333

44,882,166,667

69,840,000,000


از دست رفتن سرمايه (ايران و منطقه)، خسارت هسته‌اي به ايران، خسارت به ايران (غيرنظاميان و تأسيسات غيرهسته‌اي)، اختلال در اقتصاد جهاني، افزايش هزينه زندگي در منطقه، افزايش قيمت نفت، افزايش قيمت گاز مايع، تورم، افزايش فروش تسليحات روسي، کاهش اعتماد سرمايه‌گذاران، ضرر رساندن به اقتصاد ايران، هزينه‌هاي محاصره و تخليه خليج فارس، کاهش گردشگري جهاني، ضرورت ارسال کمک‌هاي انسان‌دوستانه به ايران، اختلال در روند واردات و صادرات بين‌المللي، حملات تلافي‌جويانه ايران، هزينه نظامي (آمريکا و منطقه)، هزينه پاک‌سازي و تأثيرات مواد راديواکتيو، بي‌ثباتي گسترده منطقه‌اي، توقف کارهاي منطقه‌اي آمريکا، اخلال در اقتصاد منطقه، خسارت منازعات منطقه‌اي و در نهايت پايان انزواي دفاعي ايران هزينه‌هاي ناشي از اقدام بر اساس اين سناريو هستند. در سناريوي سوم، علاوه بر مسائلي که در سناريوي دوم مطرح شد، موارد ديگري نيز مشاهده مي‌شود. در اين سناريو، علاوه بر هزينه‌هاي نظامي، شاهد هزينه‌هاي زيست‌محيطي، کاهش گردشگري و بي‌ثباتي احتمالي در منطقه نيز خواهيم بود. از طرفي ديگر، با اجراي اين سناريو، ايران از موضع دفاعي خارج مي‌شود و مي‌تواند براي استفاده از تسليحات نظامي‌اش عليه منافع آمريکا در خاورميانه اقدام کند. ميانگين هزينه‌هاي افزايش قيمت نفت نيز به شکل حداکثري به رقم 400 ميليون دلار خواهد رسيد که هزينه‌اي غيرقابل تحمل براي بازار نفت است. آسيب ديدن غيرنظاميان نيز بحث مهمي است که افکار عمومي جهان، مردم آمريکا و نيز ايران به آن واکنش شديد نشان خواهند داد.

سناريوي چهارم: بمباران و حمله فراگير


بر اساس اين سناريو، رئيس‌جمهور آمريکا تمايل نخواهد داشت تا کاري را نيمه‌کاره انجام دهد، زيرا نگران خواهد بود که حملات محدود ممکن است تمام اهداف و موضوعات را برآورده نکند و با اقدام تلافي‌جويانه ايران مواجه شود. بنابراين او خواهان يک عمليات دقيق‌تر است. در اين سناريو، حمله نظامي به ايران هدفش نه تنها مراکز هسته‌اي، بلکه تأسيسات نظامي ايران، شامل نيروي هوايي، امکانات مرتبط با رادارهاي هوايي و تجهيزات ديگري است که امکان اقدام تلافي‌جويانه را دارند. اين‌ها ممکن است شامل پايگاه‌هاي اصلي نظامي ايران، تجهيزات سپاه پاسداران، ارتش، نيروي دريايي و نيروي هوايي ايران باشد. براي اقدام بر اساس اين سناريو، ايالات متحده بايد از باز ماندن تنگه هرمز مطمئن باشد. برآورد ميانگين هزينه تحميل‌شده بر اقتصاد جهان، با توجه به اين سناريو، تقريباً 2/1 تريليون دلار آمريکاست.

 

هزينه‌ها

حداقل هزينه

ميانگين هزينه‌ها

حداکثر هزينه‌ها

خسارت‌هاي بازار مالي

85,583,333,333

423,755,208,333

761,927,083,333

افزايش قيمت نفت

205,035,250,000

394,053,875,000

583,072,500,000

هزينه‌هاي امنيتي و نظامي

54,440,579,167

103,740,266,667

153,039,954,167

هزينه‌هاي جهاني ديگر

80,951,237,500

161,168,458,750

241,385,680,000

خسارت منازعه

12,774,000,000

55,704,500,000

98,635,000,000


هزينه‌هاي محتمل از اجراي سناريو چهارم به شرح ذيل است: از دست رفتن سرمايه (ايران و منطقه)، خسارت هسته‌اي به ايران، خسارت به ايران (غيرنظاميان و تأسيسات غيرهسته‌اي)، اختلال در اقتصاد جهاني، هزينه تخليه خليج فارس، خسارت به بخش مالي، عرضه ذخاير استراتژيک نفت جهاني، کاهش گردشگري جهاني، کمک‌هاي انسان‌دوستانه به ايران، اختلال در واردات و صادرات، افزايش هزينه زندگي در منطقه، افزايش قيمت نفت، افزايش قيمت گاز مايع، تورم، افزايش فروش تسليحات روسي، کاهش اعتماد سرمايه‌گذاران، ضرر رساندن به اقتصاد ايران، سقوط بازار، حمله تلافي‌جويانه ايران، هزينه نظامي (آمريکا و منطقه)، هزينه پاک‌سازي و تأثيرات مواد راديواکتيو، بي‌ثباتي سياسي گسترده در منطقه، توقف کارهاي منطقه‌اي آمريکا، اختلال در اقتصاد منطقه، خسارت ناشي از منازعات منطقه‌اي، وقوع جنگ تجاري، بي‌ثباتي اقتصاد آمريکا، جنگ داخلي يا حداقل بي‌ثباتي ايران و نيز پايان انزواي دفاعي ايران. در قالب سناريوي کاهش فشارها، ايالات متحده برخي تحريم‌ها، شامل صادرات نفت خام ايران و معاملات خارجي بانک مرکزي، را از ميان برمي‌دارد. اين اقدام رويکردي جديد از سوي رئيس‌جمهور آمريکاست تا به ايران ثابت کند که اين کشور اهل سازش و مذاکره است. اين سناريو، که از پرهزينه‌ترين سناريو‌ها محسوب مي‌شود، به گونه‌اي است که علاوه بر شاخص‌ها و شرايطي که در 3 سناريوي قبل به آن‌ها اشاره کرديم، موارد مهمي چون جنگ تجاري، بي‌ثباتي اقتصاد آمريکا و نيز جنگ داخلي يا بي‌ثباتي ايران را نيز در پي خواهد داشت. در صورت وقوع جنگ تجاري، کشورهاي جهان به صف‌بندي تجاري عليه يکديگر خواهند پرداخت و در اين ميان، ممکن است روسيه و چين، براي مقابله با آمريکا، صادرات و واردات خود را به برخي از کشورها و از جمله خود آمريکا کاهش دهند که اين امر مي‌تواند اقتصاد کشورهاي اروپايي و آمريکا را در دوره رکود اقتصادي با بحران مواجه سازد. از طرفي، با وقوع اين سناريو، ممکن است در ايران، بين گروه‌هاي تجزيه‌طلب و حکومت، جنگ داخلي شکل بگيرد و ايران و منطقه را بي‌ثبات سازد که اين امر نيز به نفع اقتصاد سرمايه‌داري نيست؛ چرا که مهم‌ترين شاخصه اقتصاد سرمايه‌داري امنيت است. بي‌ثباتي در ايران و منطقه مي‌تواند منافع حياتي آمريکا در خاورميانه را نيز به خطر بيندازد.

سناريوي پنجم: تهاجم تمام‌عيار

در صورت اقدام بر اساس اين سناريو، ايالات متحده به ايران حمله و آن را اشغال و حکومت را خلع سلاح مي‌کند. اين سناريو شامل تمام اقدامات و عمليات‌هاي سناريوهاي بالا مي‌شود و در نهايت منجر به خلع سلاح رژيم ايران مي‌گردد. اگرچه هدف اين مأموريت تغيير رژيم ايران نيست، اما ضرورت اقدام بر اين اساس وجود دارد، زيرا ايالات متحده نمي‌تواند تهديدات اسرائيل و کشورهاي همسايه ايران و تهديد بسته شدن تنگه هرمز را بيش از اين تحمل نمايد. اين جنگ تنها از طريق محاصره دريايي ايران، ايجاد منطقه پرواز ممنوع و تخريب يک به يک تأسيسات نظامي ايران امکان‌پذير است. در اين عمليات، بايد نيروهاي زميني و دريايي زيادي به خدمت گرفته شوند.برآورد ميانگين هزينه تحميل‌شده بر اقتصاد جهان، در اين سناريو، تقريباً 7/1 تريليون دلار آمريکاست.

 

هزينه‌ها

حداقل هزينه

ميانگين هزينه‌ها

حداکثر هزينه‌ها

خسارت‌هاي بازار مالي

151,125,000,000

523,192,708,333

881,041,666,667

افزايش قيمت نفت

235,235,250,000

469,153,875,000

703,072,500,000

هزينه‌هاي امنيتي و نظامي

97,775,579,167

173,928,600,000

250,081,620,833

هزينه‌هاي جهاني ديگر

95,229,455,357

366,497,113,393

637,764,771,429

خسارت منازعه

19,740,333,333

66,460,166,667

113,180,000,000


شاخص‌ها و هزينه‌هاي تأثيرگذار بر سناريوي پنجم به اين شرح هستند: از دست رفتن سرمايه (ايران و منطقه)، خسارت هسته‌اي به ايران، خسارت به ايران (غيرنظاميان و تأسيسات غيرهسته‌اي)، اختلال در اقتصاد جهاني، هزينه‌هاي محاصره و تخليه خليج فارس، خسارت به بخش مالي، هزينه‌هاي ضدتروريسم و امنيت داخلي آمريکا، عرضه ذخاير استراتژيک جهاني، کاهش گردشگري جهاني، کمک‌هاي انسان‌دوستانه، اختلال در واردات و صادرات، تغيير زيرساخت‌ها، افزايش قيمت گاز مايع، خسارت به اقتصاد ايران، سقوط بازار، سردرگمي بازار، هزينه‌هاي نظامي (جهاني و آمريکا)، خسارت منازعات منطقه‌اي، هزينه پاک‌سازي و تأثيرات مواد راديواکتيو، توقف کارهاي منطقه‌اي، اخلال در اقتصاد منطقه، بي‌ثباتي سياسي گسترده در منطقه، افزايش فروش تسليحات روسي، جنگ تجاري، بي‌ثباتي اقتصاد آمريکا، پايان انزواي دفاعي ايران. در اين سناريو، اگرچه شاخص‌ها مشابه سناريوي چهارم هستند، اما شدت آن‌ها بيشتر خواهد بود. بي‌ثباتي اقتصادي در جهان، آمريکا و منطقه، هزينه‌هاي سرسام‌آوري را به بار خواهد آورد. از طرفي، با بي‌ثباتي در منطقه، گروه‌هاي تروريستي مي‌توانند راحت‌تر از گذشته فعاليت کنند و انتقال يابند که اين امر مي‌تواند امنيت داخلي آمريکا و منطقه را با مشکلاتي همراه سازد. به بيان ديگر، امنيتي که آمريکا به اصطلاح چندين سال است که در افغانستان و عراق به دنبال آن است، هرگز محقق نخواهد شد.

سناريوي ششم: کاهش فشارها


براي فائق آمدن بر مشکل صف‌آرايي دو کشور در مقابل يکديگر، رئيس‌جمهور آمريکا در رويکرد جديدي نسبت به ايران، به صورت يک‌جانبه، قدم‌هاي مثبتي را در اين زمينه برداشته است تا به اين کشور ثابت کند اهل سازش و مذاکره است. در اين سناريو، ايالات متحده برخي تحريم‌ها را از اين ايران برمي‌دارد. اين تحريم‌ها شامل صادرات نفت خام ايران و معاملات خارجي بانک مرکزي و همچنين شامل شرکت ملي نفت ايران و شرکت نفتيران مي‌شود. برآورد ميانگين هزينه تحميل‌شده بر اقتصاد جهان، بر اساس اين سناريو، تقريباً 60 ميليارد دلار آمريکاست.

 

هزينه‌ها

حداقل هزينه

ميانگين هزينه‌ها

حداکثر هزينه‌ها

خسارت‌هاي بازار مالي

9,142,928,571

15,433,946,429

21,724,964,286

افزايش قيمت نفت

16,250,166,667

33,300,083,333

50,350,000,000

هزينه‌هاي امنيتي و نظامي

2,450,750,000

3,750,000,000

5,049,250,000

هزينه‌هاي جهاني ديگر

2,231,250,002

4,679,583,338

7,127,916,675


شاخص‌هاي تأثيرگذار در سناريوي ششم عبارتند از: تقويت بازار آسيايي، تقويت بانکي شوراي همکاري خليج فارس، افزايش تجارت منطقه‌اي، افزايش اعتماد سرمايه‌گذاران، سرمايه‌گذاري در صنعت هسته‌اي، بهبود اقتصاد ايران، هزينه نظامي منطقه‌اي، کاهش قيمت نفت، کاهش جنگ و ترس از جنگ‌افزارهاي نظامي، افزايش قاچاق منطقه‌اي، افزايش ارزش ريال، کم شدن تحريم‌ها. در اين سناريو، اقتصاد ايران بهبود مي‌يابد و ارزش ريال افزايش خواهد کرد. از طرفي ديگر، کشورهاي ديگر نيز اين شجاعت را پيدا خواهند کرد که همانند ايران به سرمايه‌گذاري در صنعت هسته‌اي اقدام کنند، زيرا در صورت کاهش فشارها، جهانيان ايران را برنده منازعه دو کشور خواهند دانست. اما کشورهاي منطقه همچنان با توهم ترس از ايران، به افزايش تسليحات خود ادامه خواهند داد. تجارت منطقه‌اي و آسيايي نيز با افزايش همراه خواهد بود، زيرا احتمال درگيري نظامي دو کشور کاهش مي‌يابد و شاهد افزايش اعتماد سرمايه‌گذاران براي سرمايه‌گذاري در منطقه، به دليل عدم ترس از جنگ‌افزارهاي نظامي، خواهيم بود.


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, توسط reza |

اقتصاد ايران در فشار قرار گرفته است. اين در حالي است که توافقات ديپلماتيک دست‌نيافتني به نظر مي‌رسد. ايالات متحده نگران آن است که رژيم ايران با روشي تحت عنوان «قطع ارتباط» بتواند به بقاي خود ادامه دهد. ا
کد خبر: ۲۸۹۳۵۵
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۳۹۱ - ۰۹:۵۷
روزنامه ابتکار در مقاله‌ای به قلم مريم فتاحي نوشت:

انجمن دانشمندان آمريکايي (FAS)، در نشستي که 16 نوامبر در دانشگاه جان هاپکينز برگزار کرده است، به بررسي چند سناريوي محتمل در آينده روابط ايران و آمريکا و تأثيراتش بر اقتصاد جهاني پرداخته است. در اين تحقيق مي‌خواهيم به تحليل اين سناريوها از منظر سياست خارجي آمريکا بپردازيم. در ابتدا به تحليل جداگانه هر سناريو به وسيله هزينه‌هاي تحميل‌شده بر اقتصاد جهان و شاخص‌هاي تأثيرگذار بر هر سناريو مي‌پردازيم و سپس خواهيم گفت که امکان‌پذيرترين سناريو، با توجه به شرايط حال و آينده دو کشور، کدام سناريو است و چرا.

سناريوي اول: افزايش فشار

ايالات متحده فشارها را با دور جديدي از تحريم‌ها عليه هر بانک خارجي (خصوصي يا عمومي) که با بانک‌هاي مرتبط با بانک مرکزي ايران مبادله داشته باشد افزايش مي‌دهد. در حال حاضر تنها مبادلات نفتي و معاملات سنگين ممنوع شده است. اين تحريم‌ها ممکن است در ادامه، به جدايي بخش صادرات نفتي ايران از اقتصاد جهاني منجر شود. با اين حال، وزارت خارجه آمريکا از واردات محدود نفت خام چشم‌پوشي خواهد کرد، اما تلاش مي‌کند تا خريد نفت ايران به حداقل برسد و به ميزان چشم‌گيري کاهش پيدا کند. دور جديد اين تحريم‌ها ممکن است شامل محدوديت اعطاي وام‌هاي بين‌المللي شود که به کاهش ذخاير ارزي ايران سرعت مي‌بخشد. به طور کلي، ميانگين هزينه تحميل‌شده بر اقتصاد جهان تقريباً 64 ميليارد دلار آمريکاست.

 

هزينه‌ها

حداقل هزينه

ميانگين هزينه‌ها

حداکثر هزينه‌ها

خسارت‌هاي بازار مالي

3,666,783,333

22,166,870,833

40,666,958,333

افزايش قيمت نفت

6,933,333,333

30,700,000,000

54,466,666,667

هزينه‌هاي امنيتي و نظامي

1,134,975,000

3,531,110,417

5,927,245,833

هزينه‌هاي جهاني ديگر

3,572,857,143

7,546,428,571

11,520,000,000


آنچه در سناريوي اول تأثيرگذار است شاخص‌هاي زير مي‌باشد: افزايش تورم براي ايران و آمريکا، از دست رفتن سرمايه (ايران)، افزايش فروش تسليحات روسي، کاهش اعتماد سرمايه‌گذاران در منطقه، اختلال در واردات و صادرات، خسارت وارده به اقتصاد ايران و افزايش قيمت نفت و هزينه‌هاي نظامي. براي عمل بر اساس سناريوي بمباران و حمله فراگير، ايالات متحده بايد از با ماندن تنگه هرمز مطمئن باشد. در اين سناريو، حمله نظامي به ايران هدفش نه تنها مراکز هسته‌اي، بلکه تأسيسات نظامي ايران، شامل نيروي هوايي، امکانات مرتبط با رادارهاي هوايي و تجهيزات ديگري است که امکان اقدام تلافي‌جويانه را دارند. اين‌ها ممکن است شامل پايگاه‌هاي اصلي نظامي ايران، تجهيزات سپاه پاسداران، ارتش، نيروي دريايي و نيروي هوايي ايران باشد.به بيان ديگر، در صورت وقوع اين سناريو، ايالات متحده بايد بتواند هزينه‌هاي ناشي از حذف نفت خام ايران و اختلال در صادرات و واردات کشورهاي درگير در اقتصاد ايران را جبران نمايد. البته به نظر مي‌رسد که با اجراي اين سناريو، اقتصاد ايران با مشکلات عديده‌اي رو‌به‌رو شود که در اين صورت ممکن است گزينه‌هايي مثل مذاکره با آمريکا از قوت بيشتري برخوردار گردد. لازم به ذکر است که برخي از شاخص‌هاي سناريوها با يکديگر مشترک هستند؛ بنابراين در هر سناريو تنها به شاخص‌هايي خواهيم پرداخت که در سناريوهاي گذشته بررسي نشده‌اند.

سناريوي دوم: بستن خليج فارس و منزوي نمودن ايران

اقتصاد ايران در فشار قرار گرفته است. اين در حالي است که توافقات ديپلماتيک دست‌نيافتني به نظر مي‌رسد. ايالات متحده نگران آن است که رژيم ايران با روشي تحت عنوان «قطع ارتباط» بتواند به بقاي خود ادامه دهد. ايالات متحده در حال حرکت به سمتي است که بتواند از صادرات تمام توليدات نفت تصفيه‌شده، گاز طبيعي، تجهيزات انرژي و خدمات ايران جلوگيري کند. سرمايه‌گذاري در بخش انرژي ايران به صورت جهاني و همچنين تجارت رسمي با ايران ممنوع شده است و بايد وام‌هاي بين‌المللي و سرمايه‌گذاري در قسمت اوراق بهادار ايران هم ممنوع شود. ارائه بيمه نيز براي هر گونه حمل‌ونقلي به ايران بايد ممنوع شود. تجهيزات نظامي آمريکا در خليج فارس، به منظور بلوکه کردن محموله‌هاي غيرمجاز و همچنين محافظت از محموله‌هاي نفتي و ديگر توليدات، بايد در سراسر تنگه هرمز گسترش يابد. برآورد ميانگين هزينه تحميل‌شده بر اقتصاد جهان تقريباً 325 ميليارد دلار آمريکاست.

 

هزينه‌ها

حداقل هزينه

ميانگين هزينه‌ها

حداکثر هزينه‌ها

خسارت‌هاي بازار مالي

21,833,450,000

147,948,120,833

274,062,791,667

افزايش قيمت نفت

50,242,857,143

118,517,857,143

186,792,857,143

هزينه‌هاي امنيتي و نظامي

12,908,295,000

21,149,620,000

29,390,945,000

هزينه‌هاي جهاني ديگر

5,270,614,583

14,216,632,292

23,162,650,000

خسارت منازعه

4,425,000,000

23,537,500,000

42,650,000,000


شاخص‌هاي تأثيرگذار در اين سناريو را مي‌توان اين گونه برشمرد: از دست رفتن سرمايه (ايران، آمريکا و منطقه)، هزينه محاصره و همچنين تخليه خليج فارس، کاهش گردشگري جهاني، اختلال در واردات و صادرات، ضرورت کمک‌هاي انسان‌دوستانه به ايران، افزايش قيمت گاز مايع طبيعي، افزايش هزينه‌هاي زندگي در منطقه، افزايش قيمت نفت، افزايش فروش تسليحات روسيه، تورم، هزينه تغيير زيرساخت‌ها، هزينه نظامي (آمريکا و منطقه)، اختلال در وضعيت اقتصادي منطقه و در نهايت توقف کارهاي منطقه‌اي آمريکا. با وقوع اين سناريو، که هزينه‌اي به مراتب بيش از سناريوي افزايش فشار بر ايران دارد، هزينه افزايش قيمت نفت و نيز خسارت بازارهاي مالي بسيار چشمگير است. از طرفي هر گونه درگيري در خليج فارس مي‌تواند اقتصاد کشورهاي عربي را با تزلزل رو‌به‌رو کند. هرچند طبق پيش‌بيني اين سناريو، تنگه هرمز باز خواهد ماند، اما احتمال آن مي‌رود که وقتي صادرات نفتي و غيرنفتي ايران با مشکل جدي روبه‌رو شود، جمهوري اسلامي ايران به بستن تنگه هرمز مبادرت ورزد و در اين صورت هزينه‌هاي پيش‌بيني‌شده چندين برابر مي‌گردد، زيرا صادرات و واردات کليه کشورهاي حاشيه خليج فارس با مشکل جدي رو‌به‌رو خواهد شد. از طرفي ممکن است انجام اين سناريو بتواند در کوتاه‌مدت به ايران فشار بياورد، اما قطع صادرات گاز و نفت ايران و به کار افتادن ذخاير مازاد و ذخاير استراتژيک نفت جهان اثرات جبران‌ناپذيري بر اقتصاد جهان خواهد گذاشت.

سناريوي سوم: حملات دقيق و حساب‌شده

در اين سناريو پيش‌بيني اين است که ايالات متحده به عملياتي دقيق و حساب‌شده، توسط «نيروهاي ويژه هوايي»، عليه تأسيسات هسته‌اي و نظامي ايران، که نگران فعاليت آن‌هاست، دست بزند. اين مناطق شامل تأسيساتي مي‌شود که در بحث‌هاي اخير آژانس مطرح هستند؛ يعني 3 نيروگاهي که در اسناد محرمانه آژانس مشخص شده‌اند. به منظور اجتناب از يک حمله گسترده و دامنه‌دار، ايالات متحده بايد عملياتي دقيق، سريع و پنهاني را طراحي کند و آن دسته از تأسيسات نظامي را که ممکن است مواجهه ايران را در پي داشته باشد مورد هدف قرار ندهد. در اين سناريو، خطر از دست دادن کماندوها و هواپيماها وجود دارد، اما اقدام تلافي‌جويانه، بنا به پيش‌بيني مذکور، محتمل نيست. برآورد ميانگين هزينه تحميل‌شده بر اقتصاد جهان، در اين سناريو، تقريباً 713 ميليارد دلار آمريکاست.

 

هزينه‌ها

حداقل هزينه

ميانگين هزينه‌ها

حداکثر هزينه‌ها

خسارت‌هاي بازار مالي

81,275,140,000

271,325,245,000

341,375,350,000

افزايش قيمت نفت

169,420,000,000

289,725,000,000

410,030,000,000

هزينه‌هاي امنيتي و نظامي

20,526,695,000

29,512,320,000

38,497,945,000

هزينه‌هاي جهاني ديگر

64,917,031,250

77,922,890,625

90,928,750,000

خسارت منازعه

19,924,333,333

44,882,166,667

69,840,000,000


از دست رفتن سرمايه (ايران و منطقه)، خسارت هسته‌اي به ايران، خسارت به ايران (غيرنظاميان و تأسيسات غيرهسته‌اي)، اختلال در اقتصاد جهاني، افزايش هزينه زندگي در منطقه، افزايش قيمت نفت، افزايش قيمت گاز مايع، تورم، افزايش فروش تسليحات روسي، کاهش اعتماد سرمايه‌گذاران، ضرر رساندن به اقتصاد ايران، هزينه‌هاي محاصره و تخليه خليج فارس، کاهش گردشگري جهاني، ضرورت ارسال کمک‌هاي انسان‌دوستانه به ايران، اختلال در روند واردات و صادرات بين‌المللي، حملات تلافي‌جويانه ايران، هزينه نظامي (آمريکا و منطقه)، هزينه پاک‌سازي و تأثيرات مواد راديواکتيو، بي‌ثباتي گسترده منطقه‌اي، توقف کارهاي منطقه‌اي آمريکا، اخلال در اقتصاد منطقه، خسارت منازعات منطقه‌اي و در نهايت پايان انزواي دفاعي ايران هزينه‌هاي ناشي از اقدام بر اساس اين سناريو هستند. در سناريوي سوم، علاوه بر مسائلي که در سناريوي دوم مطرح شد، موارد ديگري نيز مشاهده مي‌شود. در اين سناريو، علاوه بر هزينه‌هاي نظامي، شاهد هزينه‌هاي زيست‌محيطي، کاهش گردشگري و بي‌ثباتي احتمالي در منطقه نيز خواهيم بود. از طرفي ديگر، با اجراي اين سناريو، ايران از موضع دفاعي خارج مي‌شود و مي‌تواند براي استفاده از تسليحات نظامي‌اش عليه منافع آمريکا در خاورميانه اقدام کند. ميانگين هزينه‌هاي افزايش قيمت نفت نيز به شکل حداکثري به رقم 400 ميليون دلار خواهد رسيد که هزينه‌اي غيرقابل تحمل براي بازار نفت است. آسيب ديدن غيرنظاميان نيز بحث مهمي است که افکار عمومي جهان، مردم آمريکا و نيز ايران به آن واکنش شديد نشان خواهند داد.

سناريوي چهارم: بمباران و حمله فراگير


بر اساس اين سناريو، رئيس‌جمهور آمريکا تمايل نخواهد داشت تا کاري را نيمه‌کاره انجام دهد، زيرا نگران خواهد بود که حملات محدود ممکن است تمام اهداف و موضوعات را برآورده نکند و با اقدام تلافي‌جويانه ايران مواجه شود. بنابراين او خواهان يک عمليات دقيق‌تر است. در اين سناريو، حمله نظامي به ايران هدفش نه تنها مراکز هسته‌اي، بلکه تأسيسات نظامي ايران، شامل نيروي هوايي، امکانات مرتبط با رادارهاي هوايي و تجهيزات ديگري است که امکان اقدام تلافي‌جويانه را دارند. اين‌ها ممکن است شامل پايگاه‌هاي اصلي نظامي ايران، تجهيزات سپاه پاسداران، ارتش، نيروي دريايي و نيروي هوايي ايران باشد. براي اقدام بر اساس اين سناريو، ايالات متحده بايد از باز ماندن تنگه هرمز مطمئن باشد. برآورد ميانگين هزينه تحميل‌شده بر اقتصاد جهان، با توجه به اين سناريو، تقريباً 2/1 تريليون دلار آمريکاست.

 

هزينه‌ها

حداقل هزينه

ميانگين هزينه‌ها

حداکثر هزينه‌ها

خسارت‌هاي بازار مالي

85,583,333,333

423,755,208,333

761,927,083,333

افزايش قيمت نفت

205,035,250,000

394,053,875,000

583,072,500,000

هزينه‌هاي امنيتي و نظامي

54,440,579,167

103,740,266,667

153,039,954,167

هزينه‌هاي جهاني ديگر

80,951,237,500

161,168,458,750

241,385,680,000

خسارت منازعه

12,774,000,000

55,704,500,000

98,635,000,000


هزينه‌هاي محتمل از اجراي سناريو چهارم به شرح ذيل است: از دست رفتن سرمايه (ايران و منطقه)، خسارت هسته‌اي به ايران، خسارت به ايران (غيرنظاميان و تأسيسات غيرهسته‌اي)، اختلال در اقتصاد جهاني، هزينه تخليه خليج فارس، خسارت به بخش مالي، عرضه ذخاير استراتژيک نفت جهاني، کاهش گردشگري جهاني، کمک‌هاي انسان‌دوستانه به ايران، اختلال در واردات و صادرات، افزايش هزينه زندگي در منطقه، افزايش قيمت نفت، افزايش قيمت گاز مايع، تورم، افزايش فروش تسليحات روسي، کاهش اعتماد سرمايه‌گذاران، ضرر رساندن به اقتصاد ايران، سقوط بازار، حمله تلافي‌جويانه ايران، هزينه نظامي (آمريکا و منطقه)، هزينه پاک‌سازي و تأثيرات مواد راديواکتيو، بي‌ثباتي سياسي گسترده در منطقه، توقف کارهاي منطقه‌اي آمريکا، اختلال در اقتصاد منطقه، خسارت ناشي از منازعات منطقه‌اي، وقوع جنگ تجاري، بي‌ثباتي اقتصاد آمريکا، جنگ داخلي يا حداقل بي‌ثباتي ايران و نيز پايان انزواي دفاعي ايران. در قالب سناريوي کاهش فشارها، ايالات متحده برخي تحريم‌ها، شامل صادرات نفت خام ايران و معاملات خارجي بانک مرکزي، را از ميان برمي‌دارد. اين اقدام رويکردي جديد از سوي رئيس‌جمهور آمريکاست تا به ايران ثابت کند که اين کشور اهل سازش و مذاکره است. اين سناريو، که از پرهزينه‌ترين سناريو‌ها محسوب مي‌شود، به گونه‌اي است که علاوه بر شاخص‌ها و شرايطي که در 3 سناريوي قبل به آن‌ها اشاره کرديم، موارد مهمي چون جنگ تجاري، بي‌ثباتي اقتصاد آمريکا و نيز جنگ داخلي يا بي‌ثباتي ايران را نيز در پي خواهد داشت. در صورت وقوع جنگ تجاري، کشورهاي جهان به صف‌بندي تجاري عليه يکديگر خواهند پرداخت و در اين ميان، ممکن است روسيه و چين، براي مقابله با آمريکا، صادرات و واردات خود را به برخي از کشورها و از جمله خود آمريکا کاهش دهند که اين امر مي‌تواند اقتصاد کشورهاي اروپايي و آمريکا را در دوره رکود اقتصادي با بحران مواجه سازد. از طرفي، با وقوع اين سناريو، ممکن است در ايران، بين گروه‌هاي تجزيه‌طلب و حکومت، جنگ داخلي شکل بگيرد و ايران و منطقه را بي‌ثبات سازد که اين امر نيز به نفع اقتصاد سرمايه‌داري نيست؛ چرا که مهم‌ترين شاخصه اقتصاد سرمايه‌داري امنيت است. بي‌ثباتي در ايران و منطقه مي‌تواند منافع حياتي آمريکا در خاورميانه را نيز به خطر بيندازد.

سناريوي پنجم: تهاجم تمام‌عيار

در صورت اقدام بر اساس اين سناريو، ايالات متحده به ايران حمله و آن را اشغال و حکومت را خلع سلاح مي‌کند. اين سناريو شامل تمام اقدامات و عمليات‌هاي سناريوهاي بالا مي‌شود و در نهايت منجر به خلع سلاح رژيم ايران مي‌گردد. اگرچه هدف اين مأموريت تغيير رژيم ايران نيست، اما ضرورت اقدام بر اين اساس وجود دارد، زيرا ايالات متحده نمي‌تواند تهديدات اسرائيل و کشورهاي همسايه ايران و تهديد بسته شدن تنگه هرمز را بيش از اين تحمل نمايد. اين جنگ تنها از طريق محاصره دريايي ايران، ايجاد منطقه پرواز ممنوع و تخريب يک به يک تأسيسات نظامي ايران امکان‌پذير است. در اين عمليات، بايد نيروهاي زميني و دريايي زيادي به خدمت گرفته شوند.برآورد ميانگين هزينه تحميل‌شده بر اقتصاد جهان، در اين سناريو، تقريباً 7/1 تريليون دلار آمريکاست.

 

هزينه‌ها

حداقل هزينه

ميانگين هزينه‌ها

حداکثر هزينه‌ها

خسارت‌هاي بازار مالي

151,125,000,000

523,192,708,333

881,041,666,667

افزايش قيمت نفت

235,235,250,000

469,153,875,000

703,072,500,000

هزينه‌هاي امنيتي و نظامي

97,775,579,167

173,928,600,000

250,081,620,833

هزينه‌هاي جهاني ديگر

95,229,455,357

366,497,113,393

637,764,771,429

خسارت منازعه

19,740,333,333

66,460,166,667

113,180,000,000


شاخص‌ها و هزينه‌هاي تأثيرگذار بر سناريوي پنجم به اين شرح هستند: از دست رفتن سرمايه (ايران و منطقه)، خسارت هسته‌اي به ايران، خسارت به ايران (غيرنظاميان و تأسيسات غيرهسته‌اي)، اختلال در اقتصاد جهاني، هزينه‌هاي محاصره و تخليه خليج فارس، خسارت به بخش مالي، هزينه‌هاي ضدتروريسم و امنيت داخلي آمريکا، عرضه ذخاير استراتژيک جهاني، کاهش گردشگري جهاني، کمک‌هاي انسان‌دوستانه، اختلال در واردات و صادرات، تغيير زيرساخت‌ها، افزايش قيمت گاز مايع، خسارت به اقتصاد ايران، سقوط بازار، سردرگمي بازار، هزينه‌هاي نظامي (جهاني و آمريکا)، خسارت منازعات منطقه‌اي، هزينه پاک‌سازي و تأثيرات مواد راديواکتيو، توقف کارهاي منطقه‌اي، اخلال در اقتصاد منطقه، بي‌ثباتي سياسي گسترده در منطقه، افزايش فروش تسليحات روسي، جنگ تجاري، بي‌ثباتي اقتصاد آمريکا، پايان انزواي دفاعي ايران. در اين سناريو، اگرچه شاخص‌ها مشابه سناريوي چهارم هستند، اما شدت آن‌ها بيشتر خواهد بود. بي‌ثباتي اقتصادي در جهان، آمريکا و منطقه، هزينه‌هاي سرسام‌آوري را به بار خواهد آورد. از طرفي، با بي‌ثباتي در منطقه، گروه‌هاي تروريستي مي‌توانند راحت‌تر از گذشته فعاليت کنند و انتقال يابند که اين امر مي‌تواند امنيت داخلي آمريکا و منطقه را با مشکلاتي همراه سازد. به بيان ديگر، امنيتي که آمريکا به اصطلاح چندين سال است که در افغانستان و عراق به دنبال آن است، هرگز محقق نخواهد شد.

سناريوي ششم: کاهش فشارها


براي فائق آمدن بر مشکل صف‌آرايي دو کشور در مقابل يکديگر، رئيس‌جمهور آمريکا در رويکرد جديدي نسبت به ايران، به صورت يک‌جانبه، قدم‌هاي مثبتي را در اين زمينه برداشته است تا به اين کشور ثابت کند اهل سازش و مذاکره است. در اين سناريو، ايالات متحده برخي تحريم‌ها را از اين ايران برمي‌دارد. اين تحريم‌ها شامل صادرات نفت خام ايران و معاملات خارجي بانک مرکزي و همچنين شامل شرکت ملي نفت ايران و شرکت نفتيران مي‌شود. برآورد ميانگين هزينه تحميل‌شده بر اقتصاد جهان، بر اساس اين سناريو، تقريباً 60 ميليارد دلار آمريکاست.

 

هزينه‌ها

حداقل هزينه

ميانگين هزينه‌ها

حداکثر هزينه‌ها

خسارت‌هاي بازار مالي

9,142,928,571

15,433,946,429

21,724,964,286

افزايش قيمت نفت

16,250,166,667

33,300,083,333

50,350,000,000

هزينه‌هاي امنيتي و نظامي

2,450,750,000

3,750,000,000

5,049,250,000

هزينه‌هاي جهاني ديگر

2,231,250,002

4,679,583,338

7,127,916,675


شاخص‌هاي تأثيرگذار در سناريوي ششم عبارتند از: تقويت بازار آسيايي، تقويت بانکي شوراي همکاري خليج فارس، افزايش تجارت منطقه‌اي، افزايش اعتماد سرمايه‌گذاران، سرمايه‌گذاري در صنعت هسته‌اي، بهبود اقتصاد ايران، هزينه نظامي منطقه‌اي، کاهش قيمت نفت، کاهش جنگ و ترس از جنگ‌افزارهاي نظامي، افزايش قاچاق منطقه‌اي، افزايش ارزش ريال، کم شدن تحريم‌ها. در اين سناريو، اقتصاد ايران بهبود مي‌يابد و ارزش ريال افزايش خواهد کرد. از طرفي ديگر، کشورهاي ديگر نيز اين شجاعت را پيدا خواهند کرد که همانند ايران به سرمايه‌گذاري در صنعت هسته‌اي اقدام کنند، زيرا در صورت کاهش فشارها، جهانيان ايران را برنده منازعه دو کشور خواهند دانست. اما کشورهاي منطقه همچنان با توهم ترس از ايران، به افزايش تسليحات خود ادامه خواهند داد. تجارت منطقه‌اي و آسيايي نيز با افزايش همراه خواهد بود، زيرا احتمال درگيري نظامي دو کشور کاهش مي‌يابد و شاهد افزايش اعتماد سرمايه‌گذاران براي سرمايه‌گذاري در منطقه، به دليل عدم ترس از جنگ‌افزارهاي نظامي، خواهيم بود.
 


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, توسط reza |

 

  ماجرا از آنجايي آغاز شد که اوايل ماه جاري نماينده اهر و هريس در گفتگو با باشگاه خبرنگاران به وضعيت نامساعد يکي از روستاهاي منطقه زلزله زده ارسباران اشاره کرد و گفت: روستايي در بخش مرکزي شهرستان اهر شناسايي شده است که بعد از گذشت 100 روز از حادثه زلزله آ‌ذربايجان شرقي، آواربرداري در آن صورت نگرفته و به وضعيت زلزله زدگان رسيدگي نشده است.

عباس فلاحي در گفتگوي خود نام اين روستا را «زنگ ملک» عنوان کرده و مشخصات جغرافيايي آن را براي خبرنگار باشگاه خبرنگاران تشريح کرده بود.
اين نماينده مجلس جمعيت روستاي مذکور را ده خانوار و تعداد ساکنان را 50 نفر اعلام کرده  بود.

فلاحي با تصريح اينکه اين روستا به صورت صد درصد تخريب شده و تا کنون هيچ گونه آواربرداري،‌ ساخت مسکن، انتقال مجروحان به بيمارستان و ... در آن صورت نگرفته است، افزوده بود:‌ علي‌رغم تخريب صد درصدي خوشبختانه زلزله در اين روستا تلفات جاني نداشته است.

اما محمدي مسئول بازسازي استان آذربايجان شرقي وجود وضعيت نابسامان روستاي «زنگ ملک» در منطقه اهر را به شدت تکذيب کرده و افزوده بود: در اين روستا تنها 3 خانوار به صورت دائم ساکن هستند و اين زلزله هيچ يک از واحدهاي مسکوني در اين منطقه را تخريب نکرده است.

محمدي در ادامه تاکيد کرده بود: هيچ ساختماني در اين منطقه بالاي 60 درصد تخريب نشده و تنها ترک‌هايي در ديوارهاي اين واحدها اتفاق افتاده که نياز به آواربرداري نداشته‌اند و در ضمن با وجود تخريب نشدن واحدهاي مسکوني در اين منطقه 3 کانکس به طور موقت با تمام امکانات از جمله آب، برق و گاز نصب شده است.

وي در ادامه گفتگوي خود شناسايي و کمک رساني به اين روستاها را همانند ساير روستاها  دانسته و عنوان کرده بود: در روزهاي ابتدايي زلزله کمک رساني به اين روستا صورت گرفته و تاخير در امداد رساني و آواربرداري اين روستا را به شدت تکذيب مي‌‌کنم.

اما خبرنگار براي ختم اين قائله با حضور در اين روستا وضعيت آن را از نزديک مشاهده کرده که در اين گزارش توصيفي حقيقي تر از اين ماجرا را مي خوانيد.

وقتي از شهرستان اهر به سمت ورزقان حرکت مي‌کني بعد از حدود 10 الي 15 کيلومتر جاده‌اي فرعي‌ وجود دارد که در کنار آن تابلويي شما را هدايت مي کند به "روستاي کسانق".

هنگامي که وارد اين جاده قديمي مي شوي حدود 5 کيلومتري بايد دست اندازهاي غيرعادي را تحمل کني تا روستاي کسانق را ببيني. کنار اين روستا جاده اي خاکي (راهي که شن ريزي شده) وجود دارد که منتهي مي شود به روستاي نهار.

کمي مانده به روستاي نهار ابتداي يک جاده خاکي که هيچگونه عزم و اراده اي براي آسفالت کردن آن ديده نمي شود، تابلوي کوچک سبز رنگي، روستايي را به شما معرفي مي‌کند که اين روستا همان روستاي موضوع گزارش ماست. روستاي «زنگ ملک».


مسير بي‌راهه اين روستا به حدي نامناسب و خطرناک است که قطعا در زمستان‌ها عبور و مرور از آن ميسر نيست اين مسئله مورد تاکيد ساكنين روستا هم هست.

حضور ما در روستا هيچکس را متوجه هيچ چيزي نکرد اما بعد از گذشت مدتي، چند پير مرد از راه رسيدند و شروع کردند به طرح مشکلاتشان ...

مصطفي ابراهيمي که پير مردي 61 ساله است در خصوص اين روستا مي‌گويد: روستاي «زنگ ملک» 12 خانوار ثابت و 38 خانوار فصلي دارد.

در سه نقطه، چادر هلال احمر مشاهده مي‌شود. در قسمت پايين روستا 4 چادر کنار هم هستند. در قسمت بالاي روستا3چادر ديگرکنار هم، یک چادر در دل روستا و يک چادر هم در ضلع شمال غربي اين روستا به تنهايي بر پا شده است که در جمع 9 تخته چادر براي 12 خانوار تعبييه شده است.



البته يکي از روستاييان چادر شخصي داشت که بخاطر فرسوده بودن، اين چادر را در يکي از اتاق‌هاي خراب منزلش داير کرده بود.

هيچ واحد مسکوني به صورت صد درصد تخريب نشده، اکثر قريب به اتفاق واحدها ترک برداشته و به دليل بافت ضعيف و سست خانه‌هاي روستايي قابل استفاده نبود.


در «زنگ ملک» هيچ کانکسي مشاهده نمي‌شد الا چند قوطي آهني که به اسم کانکس در گوشه‌اي از روستا آرميده بود.


همچنين در اين روستا سيم کشي برق داراي مشکل بوده و هيچ يک از خانه‌ها لوله کشي آب نداشتند البته نداشتن لوله کشي مربوط به زلزله نبود.


يک کانکس حمام در گوشه‌اي نصب شده بود، که به گفته اهالي خيلي قابل استفاده نبود و يک حلقه سيم توري براي محافظت گوسفندان وجود داشت.



ساکنان دائمي اين روستا در حالي فصل سرما و زمستان را سپري مي کنند که هيچگونه وسايل گرمايشي نداشته و از نفت و ساير مواد سوختني نيز خبري نبود.

محمد عيوضي‌پور يکي ديگر از ساکنان، معتقد است مسئولان نسبت به اين روستا آنگونه که بايد رسيدگي نکرده و علي رغم پيگيري‌ها و نامه نگاري‌ها جواب قانع کننده‌اي دريافت نکرده‌اند.

همچنين همه ساکنين اين روستا به جز يک خانوار تمامي احشام خود را فروخته‌اند و آن يک خانوار نيز در شرايط فعلي که آب و هوا خوب است قادر به نگهداري احشام مي‌باشد چون در صورت بارش برف شايد قادر به نگهداري احشام خود در فضاي آزاد نباشند.

در هر حال روستاي «زنگ ملک» نه آنگونه که نماينده اهر و هريس گفته بود 100درصد تخريب شده و نه به گفته  مسئول بازسازي رسيدگي کامل به آن صورت گرفته است.

اهالي ساده و باصفاي اين روستا از سر همين صفا و سادگي چند تکه آهن را کانکس قلمداد کرده بودند اما ما که تا قبل از اين هم کانکس ديده بوديم اثري از کانکس در اين روستا نديديم.


مکان ديگري که جلب توجه مي‌کرد مسجد رو باز اين روستا بود. مسجدي بي سقف که فقط ديوارهاي آن سالم به نظر مي رسيد.

ساکنان باصفا و بي آلايش اين روستا در آستانه ورود به سرماي طاقت فرساي استان آذربايجان شرقي همچنان چشم اميد به همت مسئولين دوخته اند و منتظر اتخاذ تصميمي جدي تر از نصب کانکس هاي آهني در روستاي خود هستند.

 


 



 

 

 

 

 


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, توسط reza |

تلس قلم گلن قیشا چاره گره دیر

تویدا  عاشیق یاسدا  نوحه گره دیر

سولغون باخیش دردلی اورکلر ایستر

انسان اول چون انسانا توبه گره دیر

 

بو ئولکه دن ماتم گتمز سوزیلن

اداخلی اولما غا نشان گره دیر

گتسه قرانلیخ گونش پارلایار

قره داغ داشینا تیشان گره دیر

 

زلزله دفترین آ چیپدور فلک

انسانلار او مشقه قلم چک سینلر

سایما دیشلرین سندیر دخللر

اوشاقلارمکتبه  دفتر  قلم گرگدیر

 

منده ايسترم امین اول ملته

الله حبیبینه رضا  اولاسان گرگ

توت الیندن چک مکتبه قارداشیم

بو ملته ساز دان سورا خطبه  گرگدیر

رضا زربیل

 

 


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:, توسط reza |

 

بابا تصادف دوست دارد ؟ reza ravan

براساس دیدگاه کلبرک (کلبرک 1984) برای رسیدن به مرحله بالای قضاوت اخلاقی فرد علاوه بر توانایی استدلال منطقی می باید قادر به درک دیدگاه دیگران نیز باشد ... به همین ترتیب کسانی که در درک و تغییر فکر و احساسات دیگران ناتوان هستند در سطوح پایین قضاوت اخلاقی باقی خواهند ماند . شاید عدم ارتباط سازنده و پویا با فرهنگ و تجارب کشور‌های توسعه یافته یکی از عوامل مهم عقب ماندگی مدیریت شهری ما و اشفتگی ترافیک شهرهای بزرگ و نامتوازن بودن رفتارهای شهروندان ما باشد. عدم آمادگی سازمان‌های سنتی مرتبط با حمل و نقل و دستگاه نظارت ودستگاههای متولی راه و مخابرات و فقدان یک ساختار پویا در کشورما برای مواجه با تحولات شهر نشینی و توسعه شهر‌ها (که لازمه صنعتی شدن است) عامل دیگری ‌باشد. متاسفانه تقابل منفی‌ این دو عامل با یکدیگر (بخصوص در کشور‌ما ) شکاف‌های فرهنگی‌ و سیاسی عمیقی را به وجود آورده است. اختلال در روابط اجتماعی مردم و بوجود آمدن موانع بسیار جهت مشارکت گسترده آنها در امور عمومی فقط جزیی از این روند توسعه ناهمگون است . وقتی که خود پلیس احترام به قوانین را توسط خودش و یا نیروهای سرباز وظیفه تحت امرش بشکند دیگر نباید توقعی از سایرین داشته باشد.چرا پلیس ما ادای احترام به یک راننده را فقط در جلوی دوربین به نمایش می گذارد . طرز رانندگی و حرکات یک خودرو با ارم راهنمایی ورانندگی نشانه شخصیت اجتماعی کل تشکیلات پلیس است. نباید دستگاهی که متولی اموزش رانندگی است خودش خلاف بکند. و اگر کسی در این نیرو خطا کرد باید به صورت علنی به طوری که تمام شهروندان بدانند و ببینند به مجازات رسانده شود . مخفی کاری به علل واهی نمی تواند اثر بخش باشد. جالب است که همین سرباز جوان اگر خلاف کند و کیفر نبیند وقتی که وارد اجتماع میشود بر خلافهایش می افزاید و همسر و بچه اش هم مثل خودش رفتار خواهد کرد عمق فاجعه را شما نگاه کنید حتما گریه می کنید و شاد نخواهید بود . ایا پلیس ما هندسه صحبت با رانندگان را می داند ایا پلیس ما به ان حد از رشد در مربیگری و معلمی و تعلیمات اسلامی و سیستم اموزش و قضاوت رسیده که بتواند برای شهروندانش الگو باشد و معلمی بکند نه مبصری.هرکس به راحتی می تواند یک کاغذ دستش بگیرد و اسامی تمام رانندگان خطاکار را بنویسد کاری که ما تاکنون انجام داده ایم ایا این کار موجب شده است که از امار تصادفات کاسته شود.
 
ایا پلیسی که سبقت ممنوع میرود بدون دلیل اژیر می کشد می تواند مربی و الگوی من و فرزندان من و نسل اینده باشد . شکی نیست که در چند سال اخیر تحولات گسترده ای در سطح وسیع نیروی پلیس از نظر امکانات و نیروی انسانی بوجود امده و جای تشکر دارد . ایا قوانین و مقررات ما ذاتا نقش تربیتی و بازدارندگی دارد یا فقط به مجازات متخلف می اندیشد ایا قوانین ما ذاتا حکم تربیتی دارد یا فقط جزادهنده است.ایا ما به پلیس خود اموزش داده ایم که حرمت یک مسلمان واجب است و شما نباید برای رسم یک کروکی یک شهروند تصادف کرده را بین کیوسک موجود در راه اهن و نصف راه روزها و هفته ها بدوانید و ساعت ها وقت اورا به هدر بدهید امروزه اکثر شهروندان به هنگام تصادف نگرانی اصلیشان از تاخیرات ماموران پلیس برای حضور ویا اخذ کروکی است . از تابلوهاي ورود ممنوع و يکطرفه که بگذريم تابلوها نقشي در رانندگي شهري ندارند. تابلوي «ايست» در شهر ما کاملا بي معناست و اين نقش به سرعت گيرها واگذار شده است در حالي که با توجه به شرايط محيطي هر کوچه و نيز خيابان، يک تابلوي حداکثر سرعت بايد در ابتداي هر کوچه و خيابان ( حتی در فواصل مختلف ) نصب شود. تا رانندگان بدانند که با چه سرعتی حرکت کنند
 
 
و دوربین های ثبات نیز به کار گرفته شوند تا پلیس بتواند با افراد خلاقفکار برخورد نماید . در ديگر کشورها در اطراف مدارس معمولا سرعت بيش از 20 کيلومتر، «در ساعات رفت و آمد دانش آموزان» غيرمجاز است. بیایید قدری بیاندیشیم ما این همه از بیت المال مسلمین هزینه می کنیم تا تعداد زیادی مامور پلیس تربیت کنیم که او بخشی از یک سیستم کنترل و نظارتی باشد که نهایت امر به تامین ارامش و امنیت جانی و روانی جامعه بیانجامد ولی اثر بخشی این کار خوب و مفید را با به کارگیری تعدادی سرباز و ظیفه اموزش ندیده و جوان و پر از شور و احساساتی به باد هوا می دهیم ایا تا بحال فرماندهان این نیرو به این کار کوچک ولی با نتایج اسفناک بزرگ و زیانبار فکر کرده اند .ایا تابحال فکر کرده اندکه وقتی یک سرباز با ماشین فرماندهی نزاجا ویراژمیدهد و مقررات سبقت و راهنما زدن به هنگام گردش به راست یا چپ را فراموش می کندو یا خدای نکرده با بلند گویش صدای خروس در میاورد چه اثرات روحی و روانی مخربی روی شهروندان بخصوص کودکان دارد .ایا وقت ان نرسیده که یک شهروند با وجدان پیدا بشود که بتواند یقه یک پلیس را بگیرد که چرا خلاف می کنی و ان پلیس با کمال احترام به خودش یک جریمه بنویسد و از شهروند حق شناس تشکر کند که اورا از اتش جهنم نجات داده است و ایا مقررات ما از شهروند با وجدان در قبال مامور خطاکار حمایت می کند ؟. ایا چنین پلیسی را سراغ داریم. ایا نظام اموزشی ما به تولید چنین پلیسی منجر شده است ؟ اگر داریم چرا صدا وسیما الگو سازی نمی کند. وقتی که نحوه ادامس جویدن فوتبالیست از سیما به نمایش در می اید ویا نحوه لحیم کاری در سریالها نشان داده می شود ایا وقتی هم برای این جور کارهای خوب باقی هست . چرا نباید یک برنامه مثل نود هم برای قواعد و مقررات رانندگی اشته باشیم که داورانی هم بیایند روی اعمال و رفتار پلیس و رانندگان و عابران پیاده نظر بدهند. چه کسانی بیشر آسیب می بینند ؟ اما جالب است بدانیم در حوادث رانندگى کودکان آسیب پذیرترین گروه سنى به شمار مى آیند. شهرام جبارزادگان از کارشناسان برنامه ریزى شهرى دراین باره مى گوید: از هر ۴ عابر پیاده اى که در جریان سوانح رانندگى کشته مى شوند، یک نفر از کودکان پیش دبستانى و دبستانى است. به گفته این کارشناس، یک سوم کل کشته شدگان حوادث رانندگى در کشور ما را عابران تشکیل مى دهند. این در حالى است که آمار کشورهاى پیشرفته یک به ۱۰ است. به نظر شما یه چاقو میوه خوری چقدر میتواند برای یه کودک خردسال خطر افرین باشد .آیا می توانیم چاقو میوه خوری را به دستان خردسال بدهیم و انتظار هیچ گونه حادثه ای را مد نظر قرار ندهیم .؟؟؟ یادتان هست که از نزدیک کودک خود به یک کارد اشپزخانه چقدر می هراسیدید. . چند سال طی میشودوخردسال شما در حال تبدیل شدن به یک جوان و یا نوجوان است که به دلایل مختلف میزان تولید انرژی در او زیاد است. دوست دارد اعمالی انجام دهد که هیجان داشته باشد و از هیجان آن لذت ببرد. . خودرو و موتور سیکلت دو وسیله نقلیه ایست که معمولا بیشتر از دیگر وسایل برای نوجوان و جوان تولید هیجان میکند. او از خردسالی مرتب والدین و بستگان خویش را دیده است که هر روزه از خودرو برای جابجا شدن استفاده میکند و مرتبا در تلویزیون هم شاهد حرکت انواع دیگری از خودروها میباشد و شاید همانند فرزندان امروز از کودکی با بازی کردن های رایانه ای که خودرو بازی یکی از انها است آشنا شده است . او عاشق سرعت است .چرا که اگر خودش حتی این حرکت را تجربه نکرده باشد حداقل بارها و بارها شاهد هنرنمایی دیگران بوده است. در یک روز گرم تابستانی وقتی شما بعد از کار روزانه خسته در حال استراحت هستید او پاورچین خودش را به محل کلید های خودرو میرساند و نهایتا شما با صدای زنگ تلفن که صدای فرزند شما در ان پیچیده است و نمیتواند خودش را کنترل کند و خبر تصادف کردن خودش را با یک درخت و یا تیر چراغ برق و یا دیوار خانه ...میدهد ..... در چنین وضعیتی چه حالتی پیدا میکنید . فراموش نکنید او همان خردسالیست که چند صباح قبل حتی اجازه نمیدادیم او خودش را به کارد میوه خوری نزدیک کند ولی حال او چگونه از فرصتها استفاده کرده است و با چه جرات و جسارتی توانسته است با دسترسی به دسته کلید خودرو انرا روشن نموده و به حرکت در بیاورد. و حتی بعضی وقتها خودمان به این اتش دامن می زنیم. .... بطور حتم والدین با مراقبتهای ویژه میتوانند ایامی بدون هر گونه حادثه ای را برای خود و فرزندانشان مهیا کنند .به نظرم مطلبی که در جامعه فعلی ما که کمتر مورد تجزیه و تحلیلی قرار میگیرد نحوه تربیت نمودن فرزندان است به این دلیل کارد میوه خوری را از او دور میکنیم که حادثه ای برایش رخ ندهد ولی حال ایا نمیتوانیم به او بفهمانیم که این خودرو همان کارد میوه خوریست و اگر درست از ان استفاده نشود اثرات بد و مخربی بر روی زندگیمان میگذارد که شاید تا پایان عمر باید تاوان ندانم کاریمان را باید پس دهیم .بنابراین باید خودرو را از فرزندمان دور کنیم تا او به سن قانونی برسد و تا توانا یی این را داشته باشد که بتواند از خودرو درست استفاده بکند.اگر در کودکی او را از خطرات دور نگه میداشتیم حال نیز باید بیشتر از گذشته به انها فکر کنیم و به انها یاد دهیم که چگونه میتوانند از همه وسایل استفاده کنند انهم به شکلی که دچار هیچگونه حادثه ای نشوند. ایا از خود پرسیده ایم چرا هنگامي كه مي خواهيم قطعه اي را روي دستگاهي سوار كنيم بلا فاصله به زور متوسل ميشويم؟ و يا دستگاهي كه كار نمي كند را با مشت و لگد به جانش مي افتيم؟ و اين در شرايطي است كه همه گونه دستورالعمل كنترل و عيب يابي وجود دارد. راستي اگر چنين رفتاري با يك هواپيماي مسافر بري بشود چه فجايعي پيش خواهد آمد. البته میتوان در جامعه مکانیسمی بکار بست که اولا بزرگترها و سپس کوچکترها با این گونه مطالب آشنا شوند ولی تا رسیدن به چنین معیاری باید هر روز و هر ساعت شاهد باشیم که حتی اگر خودمان نیز درست گام برمیداریم ولی شایددر مکانی قرار بگیریم که تاوان رفتار اشتباه دیگران را ما باید پرداخت کنیم. چرا تصادف !!!؟ همیشه علت اصلى تصادف ها را نمى توان به سرعت غیر مجاز و رعایت نکردن مقررات ترافیکى نسبت داد. در بسیارى از موارد علل از مواقع عامل انسانى و روحى دراین باب اهمیت فراوان دارند. سرهنگ هاشمی اظهار داشت: نه می‌توان جلوی تولید خودرو را گرفت و نه می‌توان معابر لازم برای تردد خودرو را تامین کرد، بنابراین تنها راه حل، مدیریت همه جانبه حمل و نقل عمومی است. وی تصریح کرد: گسترش ناوگان حمل و نقل عمومی و توسعه خدمات آن برای مردم مسئله‌ای است که باید بیش از پیش به آن توجه شود. با استفاده از آرشیو خبرگزاری‌های: فارس، ایسنا، برنا. «دکتر ژان لوکو ز» مدیر کل ایمنى جاده در گزارشى مرگ و میر بر اثر تصادف هاى جاده اى را نهمین عامل مرگ و میر دانسته و گفته است؛ در سال ۲۰۲۰ این عامل به رتبه سوم صعود خواهد کرد. چرا که حجم خودروها در کشورهاى جهان سوم به شدت در حال افزایش است بى آن که وضع جاده ها با رشد آن متناسب باشد. سردار رویانیان رئیس پلیس راهنمایى و رانندگى کشور نیز در همایش صنعت ناوگان ریلى کشورگفته بود: درایران به ازاى هر ۹ نفر یک ماشین وجود دارد ولى این آمار در اروپا هر ۲تا ۳ نفر یک خودرو است در حالى که میزان مسافرت ها در ایران ۷ برابر اروپا است. به گفته این مقام پلیس، روزانه ۶۰میلیون سفر در ۱۸۰ هزار کیلومتر شبکه جاده اى کشور انجام مى شود و کشور هرساله ۷ هزار میلیارد تومان خسارت ناشى از تصادف ها را متحمل مى شود. اهمیت گفته سردار وقتى مشخص مى شود که بدانیم میزان کشته هاى حوادث رانندگى کشورمان با ۲۸ تا ۳۰هزار نفر درسال و ۱۰هزار زندانى و ۳۰۰هزار مجروح، در صدر کشورهاى دنیاست. براساس اعلام سازمان بهداشت جهانى سالیانه در جهان یک میلیون و ۲۰۰هزار نفر براثر تصادف هاى رانندگى کشته مى شوند و حدود ۵۰ میلیون نفر نیز به خیل مجروحان این گونه حوادث افزوده مى شوند. ایران در حالى که یک صدم جمعیت جهان را در خود جاى داده است، یک چهلم مرگ و میر ناشى از تصادف ها را به خود اختصاص مى دهد. براساس اعلام کارشناسان حمل و نقل جاده اى و ترافیک سه عامل انسان، راه و وسیله نقلیه در بروز حوادث رانندگى نقش دارند. تعدادکشته هاى تصادف هاى رانندگى در سال ۸۴ هر سه روز برابر با آمار کشته شدگان سقوط یک هواپیما بود، به طورى که هر روز حدود ۷۰ تن جان خود را از دست داده اند. . در کنفرانس حفاظت و ممانعت ازتصادفات جاده ها در سال ۱۹۶۶ در شهر «وین» مقرراتى وضع شد که تأکید بر کوشش هرچه بیشتر براى به وجود آمدن روش هاى نو و ارتقاى اخلاقى و رفتار انسانى نسبت به نیازهاى زمانه داشت. اخلاقیات انسانى و روش هاى آن ، از معیارهاى خاصى گرفته شده و براساس آن معیارها اعتبار دارد. درمورد عبور و مرور خودروها ، متناسب بودن قوانین و مقررات ، اصلاح و بازنگرى آنها براساس نیازهاى انسانى در شهر و خارج از شهر لازم و ضرورى است. بعضی از مسئولان نظام ترافیکی وگروهی از مردم نیز عوامل تصادف را به شرح زیر بیان داشته اند : نبستن کمربند ایمنى، کنترل نکردن ایمنى خودروها قبل از سفر و سرعت غیر مجاز و سبقت غیرمجاز و... از عوامل فردى هستند. در کنار آن وضعیت نامناسب آسفالت جاده ها و ناایمن بودن بسیارى از خودروهاى ساخت داخل کشور از موضوع هایى است که باید مسئولان در باره آنها چاره اندیشى کنند. دلايل تصادف عديده است و افراد مختلف در شرايط نسبي گوناگون و مشاغل متفاوت از هم علت هاي مختلفي را بيان مي كنند. يعني معتقدند: كم سن بودن راننده ها، وجود جاده هاي باريك و قديمي ، ايمن نبودن جاده ها و نداشتن علايم رانندگي دليل تصادفات است . برخي نيز مي گويند: نقص فني ، ماشين ها، سرعت زياد، سبقت ، جريمه نكردن توسط پليس جاده ها، عدم توجه به علائم رانندگي در جاده ها، نبودن پليس قاطع و بي خوابي باعث تصادف مي شود. چه باید کرد: از مجموع ۱۸۰هزار کیلومتر جاده هاى موجود، پلیس راهور تنها ۲۳ هزار کیلومتر آن را تحت کنترل دارد و براساس اعلام پلیس، از ۱۱۱۵ شهر کشور تنها ۳۱۸ شهر پلیس راهور دارند. قربانعلى درى نجف آبادى، دادستان کل کشور نیز در همین ارتباط زنگ خطر را به صدا درآورده و مى گوید آمار تصادف ها در کشور ما بسیار بالاتر از نرم جهانى است. آسیب پذیرى ناشى از تصادف ها در کشور باید به حد معقولى برسد. نسبت کشته ها به زخمى شدگان در حوادث رانندگى دنیا یک به ۵ است در حالى که در کشور ما شمار مصدومان ۱۰برابر تعدادکشته هاست. اهمیت موضوع تصادف و خسارات ناشی از ان بر هیچ کس پوشیده نیست ولی بابید از یک جایی اصلاحات را شروع کنیم. چند نکته که می توان به صورت کوتاه مدت در سطح کلان انجام داد به شرح زیر پیشنهاد می شود البته راهکارهای مناسب را برای شهر تبریز در دستنوشته های اینده به استحضار خوانندگان گرامی خواهم رساند: 1- بایستی به صورت سیستمی نظارت و کنترل بر تمام تولیدات کارخانه های خودرو سازی اعمال شود تا سیستم ایمنی خودروها متناسب با سرعت شتاب گیری انها عمل کند . و تمام گزارشات بازرسی به اطلاع افکار عمومی رسانده شود برای مثال سیستم ترمز خودرو پژو پارس به اعتقاد بیشتر استفاده کنندگان در سرعت بالای 100 کیلومتر به علت وزن خودرو و شتاب خودرو قابل اطمینان نیست و هرکس که منکر این امر است به صورت رایگان می تواند خودرو اینجانب را امتحان کند البته به شرط پرداخت قیمت خرید خودرو. چرا خودرو سازان ما فکر میکنند که کیسه هوا یا همان ایربک در جلوی ماشین حالت رمانتیک و تزیینی دارد چرا در صنعت خودرو سازی ما گذاشتن این کیسه ها اجباری نمی شود .مگر مسئولان ما نمیدانند که جان یک مسلمان چقدر اهمیت دارد و وضع رانندگی ما اسف بار است و این می تواند مرهمی بر زخمهای ما باشد این خودروسازان که خودرو بی کیفیت تولیدی را با قیمت دلخواه می فروشند هزینه اینم بکشند روش . چرا خودرو سازان ما در حیاط خلوت ایجاد شده ولو شده اند و هر جور که دوست دارند هر سال از ضخامت ورق بدنه و کیفیت قطعات ان می کاهند ایا دستگاه سالم نظارتی وجود دارد . استفاده از قطعات چینی در فرمان هیدرولیک و استفاده از رادیو ضبط های بی ارزش در ساخت خودررو 18 میلیونی که فقط می توانید سیگنالهای محدودی مثل رادیو های شوروی سابق در زمان جنگ سرد به صورت تک موج را بگیرید( وتازه ازتحویل دو سه هزار تومانی کنترولر همین دستگاه عهد بوق خودداری و مشتری را جهت دریافت ان به نمایند ه های خود تراشیده در قبال اخذ وجه حواله می نماید) یک نمونه از جمله سیاهکاریها و ترفند های یکی از این شرکتهای خودروساز می باشد. اگر بازار رقابتی ایجاد میشد ایا این شرکت می توانست هر جور که منافعش ایجاب میکند مردم را بپیچاند. ایا دولت به عنوان حافظ منافع ملت تاکنون این حق را به خودش داده است که از این خودرو ساز شکایت کند کدام نماینده مجلس در این خصوص این شرکت ها را به چالش اساسی کشیده اند پس قسم انها چه شده که قرار بود از حق من رای دهنده دفاع کنند. سازمان مصرف کننده چه کاری انجام میدهد.دفاع از حق من در خارج از کشور پیشکش لااقل از من در برابر این دشمنان نااگاه و سود جوی داخلی دفاع کنید. چر ا نمی توانید خودروها را ایمن کنید نکنه خدای نکرده رطب خورده کلام معروف هستید. سردار رویانیان رئیس پلیس راهنمایى و رانندگى کشور در همایش صنعت ناوگان ریلى کشورگفته بود: درایران به ازاى هر ۹ نفر یک ماشین وجود دارد ولى این آمار در اروپا هر ۲تا ۳ نفر یک خودرو است در حالى که میزان مسافرت ها در ایران ۷ برابر اروپا است. رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی ناجا تعداد خودروهای موجود در ناوگان حمل و نقل كشور را از ابتدای خلقت خودرو، 9 میلیون و 700 هزار دستگاه اعلام كرد و افزود: هم‌اكنون دو میلیون خودروی فرسوده در ناوگان حمل و نقل كشور فعال هستند كه می‌بایست هر چه سریع‌تر از رده خارج شوند.وى رعایت مسائل ایمنى را ضرورى دانسته و مى گوید: خودروسازان باید دقت و کنترل لازم را در ساخت خودروها داشته باشند تا خودروى آنها از استانداردهاى لازم برخوردار شود. ببینید درد یک مسئول و کارشناس عالی مقام نظام رفت وامد مردم و ترافیک در کشور ما چیست حرف غیر کارشناسی نمی زند پرونده تمام تصادفات رادیده و به خوبی تشخیض داده که این خودروها ایمن نیستند و حرف او کارشناسی است ولی ما توجهی به این کار او نداریم و نخواهیم داشت . 2- مسئولین باید به وظایف تربیتی خود توجه داشته باشند شاید نود درصد این رفتارهای غلط ما ناشی ازاسترس ودلمردگی حاکم برجامعه باشد همه مردم دستپاچه وعجله زده هستند برای اینکه واقعا به امورات زندگی خودنمیرسند درحالی که بسیاری ازکاغذباز یهای اداری غیرلازم است ویا میتوان با استفاده ازامکانات نوین براحتی آنراانجام داد برای حل این مشکلات باید کاری کرد تا ظرفیت روانی مردم زیاد شده ومشغله ذهنی آنان کم شود آدمی که با آسودگی خیا ل سوارماشین است ومیداند کاراوبه سهولت انجام میگیرد دیگر عجله نمی کند و راه دیگران را نمی گیرد . غربي ها كارها را به شيوه علمي انجام ميدهند، ما به شيوه استاد كاري و كد خدا منشي غربي ها به دانشگاه مي روند تا دانش بياموزند، ما ميرويم كه مدرك بگيريم. در ايران فارغ التحصيلان مديريت و علوم سياسي غالبا” بيكارند، اما در عوض سياستمداران و مديران كشور همه پزشك، مهندس، روحاني و يا بنحوي كارشناسان رشته هاي ديگرند. آموزش عمومی و فرهنگ سازی با استفاده از تمام امکانات بروز دنیا مثل مولتی مدیا و رسانه های جمعی و رادیو و تلویزیون و تراکتهای عمومی و اینترنت و غیره انجام بگیرد. شروع این اموزشها بایستی از مهد کودک ودبستان شروع شود حتی می توان به عنوان دو واحد درسی در دانشگاه به صورت درس عمومی ویا اختیاری ارایه داد. توجه بکنید به حرف های سردار : سردار رویانیان تنها راه پیش روى پلیس براى حل این معضل را توسل به آموزش و پرورش و استمداد از نیروهاى این بخش براى تعمیم قوانین و مقررات، بویژه در بخش راهنمایى و رانندگى به دانش آموزان و خانواده هاى آنها دانسته و مى گوید: در تمام دنیا پلیس بیشترین نیرو و توان خود را در جهت مدیریت جاده ها به کار مى بندد اما درکشور ما به دلیل مجهزنشدن جاده ها و پلیس به آخرین دستاوردهاى روز، جاده هاى کشور همانند ۵۰سال گذشته کنترل مى شود و پلیس مجبور است هرسال در ایام گوناگون مانند عیدنوروز ۲۰تا ۳۰هزار نیروى خود را براى کنترل جاده ها بگذارد. تبریز چهرراه خطیب ساعت 14:45 مورخه 87/7/16 روز سه شنبه این عکس نشان میدهد که وقتی یک پلیس خودش خلاف میکند ودرست ماشینش را وسط خیابان پارک میکند به طوری که حتی تابلو خیابان دیده نمی شود چهار راهش هم این می شود که می بینید هرکس هرجور خواست اسبش را می دواند. 3- بازنگری در قوانین و مقرررات و اعمال جریمه های سنگین مثل باطل کردن گواهینامه و هدایت به پارکینگ خودرو به مدت های طولانی و حتی زندان و سایر کیفرهای بازدارنده دیگر ..... در همین نزدیکی کشور ما شهری وجود دارد که چند سال پیش مثل مرکز دهستانهای مناطق محروم ما بود شهری که ژست یک کشور را دارد ولی امروز از نظر حمل و نقل و جابجایی مسافران و ترافیک داخل شهری می تواند الگویی برای مسئولان شورای شهر و شهردار ما باشد .چرا همین یک نمونه را در شهر خود اجرا نمیکینم که مردم از دیدن مناظر زیبای شهری و فواره های موزیکال و رفت وامد روان و اصولی خودروها لذت ببرند نصب چراغ دوربین دار و اموزش پلیس به صورت اساسی توانسته رانندگان خلاف کار را سر جایشان بنشاند که حتی جرات اقدام به خلاف نیز پیدا نکنند . ببینید اینها در عرض این دو سال چه کرد ه اند که شهروندانش در رانندگی سربه زیر و ادم با ادب شده اند و شما نکرده اید . چه کرده اند که زمانی ماموران مرزی اش حتی برای گرفتن یک هزار ریال ما دست و پا می شکستند اکنون ریالی رشوه دریافت نمی کنند چرا خودمان را گل می زنیم القاب دکتر و مهندس هم ندارند اکثر کابینه و گرداننده این کارها در این شهر زیر سی سال سن دارند . دانشگاه و شهرداری اولین نیز به انها تعلق ندارد .یک شهر خوب و در حال توسعه که مسئولانش اسایش و امنیت روانی و جانی شهروندان را وظیفه خود می دانند . تبلیغات چندین میلیونی هم برای شورا شدن نمی پردازند .
 
 
  Email: ravan.reza@gmail.com www.rezarava.blogfa.com

 


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, توسط reza |

حق تقدم با عابر پیاده است ؟!!!

ایا حق تقدم با عابر پیاده  است ؟!!!

تعرض به حقوق مردم و عدم توجه به امنیت روانی و مقررات در پوست و استخوان افراد جامعه ما  ریشه دوانده و بعضی کارهای غیر قانونی و ناهنجار به کاری پسندیده و مورد قبول عرف تبدیل شده است که ظاهرا هیچ کس را یارای مقابله با ان نیست. و اگر امروز حساسیت نشان بدهیم  اصلاح انها شاید سالهای زیادی طول بکشد . متاسفانه در این خصوص شاهد نوعي وارفتگي و كاهش حساسيتهاي اجتماعي نسبت به ناهنجاريهاي رفتاري و اخلاقي هستيم. بي توجهي به اين پديده بتدريج بشكل رفتار اجتماعي نهادينه مي شود.

زدن بوق ممتد برای راننده جلویی که چند ثانیه حواس پرتی دارد ( حتی اگر جلوی بیمارستان باشیم ) لایی کشیدن در اتوبانها و خیابانها و حتی ویراژ در کوچه های داخل شهر و فضای خالی پارکها  پارکینگ دوبله دراکثر خیابانها بخصوص در  خیابان هفده شهریور  جدید و قدیم ( محل مراجعه اکثر بیماران تبریزی و شهرستانی )و گذاشتن سطل اشغال جلوی مغازه  و اشغال نود درصدی پیاده روها  توشط کسبه و ایجاد مانع در کنار دیوار ساختمان شخصی برای جلوگیری از پارک کردن خودروهای ناشناس وحرکت در خلاف جهت  لاین سوم خیابانها بخصوص در خیابان باند سوم  منتهی به ایل گلی  در محل نزدیک به میدان ایل گلی و باند سوم دروازه تهران و باند سوم بلوار فرودگاه  و دور زدن از محل عبور عابر پیاده  خط ویژه خیابان راه اهن و حرکت در خط ویژه  اتوبوسرانی   و اشغال ابتدای چهارراهها توسط تاکسیها حتی در حضور ماموران  خدوم و زحمت کش راهنمایی و رانندگی و بالا رفتن از نرده های وسط خیابان در بلوار دانشگاه و راه اهن (و کشته شدن در این باند )و بازار و افزایش سرعت در موقع دیدن عبور یک عابر پیاده  از خیابان جزو اعمالی است که ما هر روز انجام میدهیم  بدون انکه لحظه ای به نتیجه عمل خود فکری کرده باشیم و یادچار عذاب وجدان شده باشیم   راستی چرا ؟!!!

همه مي‌بينند و می دانند  که  اداره راهنمايي و رانندگي، داشتن كلاه ايمني براي موتورسواران و يا حركت بين خطوط را الزامي اعلام کرده است  ولي بیشترمان  آن را رعايت نمي‌كنیم زیرا رطب خورده نمی تواند منع رطب کند اکثر سربازان این نیرو بدن تجهیزان ایمنی در خیابنها حرکت میکنند و مردم به چشم خود می بینند که قوانین و مقررات فقط برای تصویب کردن امده اند و قرار نیست این قوانین اجرا بشوند  . راننده اتوبوسي كه در هر سفر مسئول جان دهها انسان است  ميليون ها تومان تخلف مرتكب مي‌شود ولي او بيشتر يک رکوردار معرفی  مي‌شود تا یک خلافکار  و تهدید کننده امنیت جانی مردم ؛ راننده کامیونی که 5/12میلیون تومان جریمه دارد و بیشتر جرایمش سبقت ممنوع سرعت بیش از حد بوده افتخار اعلام در تلویزیون را پیدا می کند( اخبار 20:30مورخه 25/6/87 شبکه دو سیما) بدون انکه نامش فاش شود و یا کیفرش مشخص شود  حداقل کیفر این راننده می بایست باطل کردن گواهینامه برای همیشه  اعلام میشد تا دیگر کسی جرات پیدا نکند که امنیت مردم را در جاده ها به خطر بیندازد  یا ان یکی راننده در نيمه شب صداي گوشخراش ضبط خود را تا آخر بلند مي‌کند و گوشش به هیچ حرفی شنوا نیست چون  گويي همه اين رفتارها از سوي متوليان و  افراد تک تک جامعه پذيرفته شده است و قابل پيگيري نيست. رانندگان خطا کار بدانند وقتی رعایت حق تقدم را نمیکنند و رانندگان دارای حق تقدم به دلیل ترس و احتیاط مجبور به ترمز زدن می شوند. آن ترمزی که به اجبار استفاده می کنند دارای هزینه ای است که عامل آن راننده ی خطا کار است این خطا می تواند ناشی ازعملکرد عابرین پیاده با عبور از چراغ قرمز ایجاد شود.

پس می بینیم که در هر روز چقدر بی قانونی می کنیم  و یا حق دیگران را پایمال می کنیم اما خود متوجه این امر نیستیم. اگر چه ممکن است فرد خطا کار از چشم پلیس دور می ماند و ما به امید روزی که این خطاکار نزد  خداوند کیفر ببیند منتظر بمانیم . غافل از اینکه ما مقررات داریم و بایستی فرد خطاکار طبق همین مقررات و در این دنیا و در این شهر به مجزات برسد .

در زمينه رعایت حقوق عمومي مردم  از این دست وضعيت آنقدر اسفناک است که بيانش دل هر انسان ازاده ای را به درد می اورد  . عدم توجه به  شایسته سالاری در انتخاب و انتصاب مدیران در جامعه ما باعث شده است که کسي مسئوليت اعمالش را بر عهده نمي گيرد. اگر کسي بر مسندي نشست يا در یک اداره مدير شد، اگر با عملکرد ناصحيحش ميلياردها تومان هم به مردم و بيت المال ضربه بزند و خسارات مالي و رواني هنگفتي بر مردم وارد کند، اگر بر مسندي مهمتر و بالاتر ننشيند حداکثر  برکنار مي شود و هيچگاه تصور اينکه براي اعمالش پاسخگو باشد و مجازات شود و حقوق مردم به نوعي پرداخته شود در او وجود ندارد. زیرا این مدیر در هیج جا اموزش لازم را ندیده که منافع مردم در دراز مدت برمنافع شخصی مدیر حق تقدم دارد .

یکی از دلایل موفقیت غربیها در حل بسیاری از معضلات اجتماعی خاص جامعه خود، عمل به مسئله ای تحت عنوان "خود انتقادی است. بدین معنی که هم مردم و هم مسئولین آنها به محض ارتکاب کوچکترین خطا یا اشتباهی به آن اعتراف کرده و مسئولیت خود را در آن می پذیرند و از دیگران عذر خواهی کرده و یا حتی از مقام خود استعفا می دهند. آنها در جلسات علنی به خود انتقادی می پردازند و این کار را در راستای تقویت نظام و جامعه می دانند نه تضعیف آنها. و به همین جهت خیلی زود متوجه اشتباهات خود شده و آنها را رفع می کنند. این در حالی است که ما نه تنها به اصل خود انتقادی اعتقادی نداریم بلکه انتقادات دیگران را نیز نمی پذیریم و لذا متوجه عیوب و خطاهای خود نمی شویم و آنها را رفع هم نمی کنیم.

بدتر از همه اینها اینکه مقامات ومسئولین جامعه هم به دلایلی که مجال ذکر آنها نیست، به تعریف و تمجید بیش از حد از مردم تبریز می پردازند و هیچگاه بیماریهای اجتماعی مردم را به آنها گوشزد نمی کنند. هر شهرداری می اید مارا اولین ها می داند هر استانداری می اید مارا فرهنگی و غیور می نامد متاسفانه ما در جامعه  با پدیده جدیدی بنام "تملق مدیران شهری  نسبت به مردم تبریز " مواجهیم که باعث شده هیچگاه اساسا متوجه معضلات و بیماریهای اجتماعی خود نشویم و همیشه بیمار بمانیم . باید طبیبان اجتماعی دردآشنا تلخی بیماربودنمان را به ما بچشانند که در درجه اول بدانیم که رفتارهای اجتماعی بیمارگونه داریم تا در مرحله بعد سراغ درمان آنها برویم.

 

چرا فکر می کنیم که همیشه حق تقدم با ماست ؟

واقعیت تلخ این است که ما هرکدام خودرا برتر از دیگران می پنداریم از این بدتر اینکه خود را از همه عالم و آدم بالاتر هم می دانیم و قربان صدقه همدیگر هم میرویم. و در سخنرانی وزیر شعار هستیم و هیچ جا  کم نمی اوریم ولی وقتی که زمان عمل فرا می رسد برای  کار غلطمان هزاران دلیل و توجیه می اوریم و خودمان را تبریه می کنیم   ودر اکثر جلسات و بحث ها نظرمان این نیست که چیزی یاد بگیریم بلکه می خواهیم به همه بفهمانیم که ما راست می گوییم  و شاخ ودم طرف مقابل را  بشکنیم .هرچند که به همان حرف خود عمل نمی کنیم  .

ما همه از نبود نظم و انضباط ترافیکی در تبریز می نالیم اما هنگام عروسی اشنایان یا فامیل فکر میکنیم که دریک روستای دور افتاده هستیم و خیابانها برای ما قروق شده اند و ما می توانیم هر طور که دلمان خواست ماشین سواری ( شما بخوانید اسب سواری )بکنیم . برای ما بوق زدن امبولانسی که می خواهد جان یک مریض را نجات دهد معنا و مفهومی ندارد اصلا  اهمیتی ندارد مهم این است که به ماشین عروسی که ویراژمی دهد  نزدیک شویم و خودی نشان بدهیم . در اکثر فیلم های خانوادگی دوستان و اشنایان سند این حرکات خلاف و ضد مقررات( در واقع شاهکار حرکت اجتماعی ما ایرانیان ) ما ثبت شده و لی انصافا کدامیک از ما جرات داریم پیش مادرزن و فامیل همسر این عمل زشت را تقبیح کنیم . ما به ماشینهای پشت سر خود که شاید کار واجبی داشته باشند اجازه عبور نمی دهیم چه برسد به اینکه حق تقدم عابر پیاده را رعایت کنیم.

ما وقتیکه پشت بوته ها پنهان می شویم تا یک راننده تخلف کند بعدش اورا با جریمه (و یا خدای نکرده جریمه نقدی )نقره داغ میکنیم نباید انتظار داشته باشیم که  نوجوان  همسایه روی خودروی صفر ما و یا دیوار مدرسه دخترمان نشانی ای دی اش  در یاهو را هک نکند و نباید انتظار داشته باشیم که پزشک حاذق مارا به راحتی بدون نوبتهای شش ماهه بپذیرد و مهندس ناظر کارمارا به درستی و بدون چشم داشت اضافی انجام بدهد . وقتی که ما لقمه حرام به زن و بچه خود میخوراینم که این لقمه شاید به بهای جان صدها انسان وبه خطر انداختن امنیت روانی جامعه  بیانجامد انوقت نباید انتظار داشته باشیم که فرزندانمان شهریار و حسابی و طباطبایی بار بیایند .

 

درست است که مسئولان شهر تبریز چندین  دهه  است دچار نوعی سردر گمی شده اند و یا به عبارتی با اینکه  خودشان دلشان می خواهد و تلاش میکنند  اما نمی توانند کاری مثمر و پایدار و ماندگار برای نسلهای اینده این شهر  انجام بدهند چون ظرفیت فکری اش را ندارند  این نسل از مدیران دیگر تمتم شده اند و حاضر هم نیستند که به جوانان بها بدهند  پروژه های غیر مطلوب مثل کنارگذر شمالی ( اتوبان پاسداران ) و پل کابلی  دروازه تهران تحویل مردم  می دهندفکر می کنند که کار بزرگی انجام داده  اند و در خیابانها و کوچه های کم عرض  مجوز احداث برج و اپارتمان سازی  می دهند بدون انکه در مورد میزان مصرف اب  و تولید فاضلابو توان گازرسانی  و ترافیک و پارکینگ این همه ماشین اهالی این ساختمانهای جدید  و فضای سبز و محل استراحت وارامش شهروندان  فکری کرده باشند .

تازه گی ها هم مد شده  که هرجا که داد مردم از طولانی شدن پروژه ها گوش فلک را پر کرد یک تابلو گران قیمت از جیب همین مردم بزنند که از اینکه این پروزه دیرکرد سه ساله دارد مارا ببخشید به همین راحتی شب را با خیال راحت و وجدان اسوده می خوابند اقای مسئول این چند سال که مردم خاک خورده اند چی میشود بدانید که این عمل شما بدونن پاسخ نخواهد ماند و مردم با رفتار اجتماعی در جای دیگر  تلافی این عمل شما را میدهند شما فکر می کیند که مردم نمی دانند مثلا با ریختن اشغال داخل خیابان و دیرکرد در پرداخت عوارض و ....

جالب اینکه شهری که مسئولینش ادعا دارد که تبریز شهر اولین هاست بهترین دانشگاه و بهترین مهندسان  را دارد (که واقعا همینطور است  )سه دهه است که نتوانسته موضوع ساده ای مثل  بالا و پایین افتادن در پوش ابرو ها و فاضلاب ها  از کف خیابان را در خیابان های شهر حل  و فصل نمایند .هنوز در این شهر ما مشکل جمع اوری اشغال داریم هنوز مشکل تامین اب داریم هنوز مشکل دفع فاضلاب داریم .و هزاران مشکل دیگر .

این مدیران شهری ما  با صرف وقت  گرانبهای خود و گماردن نیرو و نصب تراکت  و انهمه تبلیغات نتوانستند بساط بلال فروشیها را از کنار استخر ایل گلی بر چینند تازه خرابترش هم کردند  از این مدیرا ن چرا باید انتظار داشته باشیم که پیاده رو هارا برای عبور و مرور عصرانه زن و بچه ما پاکسازی بکنند چرا باید انتظار داشته باشیم که چهارراهها و میادین  را از دست این بساطیها  نجات بدهند  چون این مدیران  شهری ما برای این کار اموزش ندیده اند و استراتژی ندارند و اکثر کارهایشان فقط حالت مسکن و تبلیعاتی دارد .

به قول اقای  محمد مطهری:

مروري بر صفحات حوادث نشان مي‌دهد که تا پاي قتل و غارت و تجاوز و سرقت مسلحانه و اسيدپاشي و کلاهبرداري‌هاي ميلياردي در ميان نباشد اساسا در عرف ما حادثه اي رخ نداده وعنوان جرم صدق نمي‌کند. بنابراين در برخورد با يک راننده يا موتورسوار هتاک که مثل نقل و نبات بر اثر اشتباه يک عابر يا راننده، در حضور ديگران رکيک ترين کلمات را نثار او مي‌کند و يا به بانويي حتي در حضور شوهر وي متلک گفته و يا تنه مي‌زند، دو راه بيشتر وجود ندارد: يا بايد سکوت کرد تا وقتي آن فرد هتاک دهانش را ببندد و يا شخصا بايد عکس العمل نشان داد و البته در اين صورت بايد تمام تبعات غيرقابل پيش بيني از جمله زخم چاقو – که متأسفانه حمل آن براي جوانان در ايران بر خلاف بسياري کشورها ممنوع نيست ـ و يا حتي مرگ احتمالي را به جان خريد. (نمونه‌هايي از قتل‌هايي که با يک متلک يا مزاحمت تلفني آغاز شده و يا بر سر رعايت نکردن نوبت در نانوايي يا بنزين رخ داده مي‌توان سراغ داد (قدس، 18 ارديبهشت 84 ؛ اعتماد، 2 اسفند 86). بديهي است موتورسوار يا راننده هتاک از يادداشت شدن شماره موتور يا اتومبيلش هيچ باکي ندارد زيرا قانوني وجود ندارد تا کسي به خاطر شنيدن ناسزا يا متلک بدان متوسل شود.

البته همين راننده اگر به عربستان برود اساسا فکر تعرض هم به ذهنش خطور نمي‌کند. آيا در عربستان قدم به قدم مأمور ايستاده است؟ هر ساله دهها زندان ساخته مي‌شود؟ هر روز صدها دست قطع مي‌شود و صدها نفر اعدام مي‌شوند؟ البته چنين نيست. رمز موفقيت آنها با همه اشکالاتي که ممکن است داشته باشند اين است كه به گونه‌اي عمل كرده‌اند كه هر متخلفي، هم در تخلفات کوچک و هم در تخلفات بزرگ، قبل از انجام جرم يا تخلف چندين بار به عاقبت امر مي‌انديشد. .

..... علت اصلي اين نظم و انضباط اين است که متوليان برقراري نظم در آن کشورقبلاً به رانندگان فهمانده‌اند كه در عين احترام كامل به آنها، آنجا كه سخن از جان و آسايش مردم است هيچ تخلف کوچکي وجود ندارد و هيچ اغماضي هم در کار نيست. اين رانندگان لايي نمي‌کشند زيرا مي‌دانند در اين صورت سرنوشتي بهتر از سرنوشت دو خودرو بسيار گران قيمت بدون سقفي که در بزرگراه لايي کشيده و با يکديگر کورس گذاشته بودند در انتظارشان نيست. آن دو بدون آنکه با خودرو ديگر يا عابري برخورد کرده باشند صرفا به خاطر کورس گذاشتن در زير يک لودر قرار داده شده و له شدند.

(به نقل از سایت تابناک تاریخ 23 اردیبهشت 87 کد خبر 10602)

علی رغم وجود این ناهنجاری ها در عملکرد مسئولان و اقشاری از مردم و شهروندان  دلیل نمی شود که ما خودمان قاضی بشویم  و بخواهیم که قانون را خودمان اجرا کنیم و عابر پیاده را که به علت نبود پل مخصوص عابر پیاده در فلکه ایل گلی  و کمربندی ازادی و اتوبان پاسداران  و خیابان  راه اهن و صدها جای دیگر هر روز ناچار است بچه اش را به مدرسه انسوی خیابان ببرد مجازات کنیم و نگذاریم که راحت به انسوی خیابان برود چرا ان مادر و کودک باید همیشه دچار نوعی ترس و استرس باشد( چون هنوز از اقوام شهردار به حمد خدا  در این نقطه نمرده اند  وکسانی که طی سالیان گذشته مرده اند  از اشنایان مسئولان شهری نبوده اند و مردم عادی و سربزیر بوده اند ) ما  قطعا می دانیم که با این کارمان امنیت روانی ان مادر و کودک را به خطر می اندازیم .

ولی  غافل هستیم که همین کودک روزی در این استان استاندار و فرماندار و مسئول و شهردار و ... خواهد شد و انوقت همین اداهارا به نوعی سر مردم که شاید ما باشیم  خواهد اورد .

ما وقتی که در کنار کودک خود به کسی بدون دلیل  ناسزا می گوییم و یا قانون  و نوبت در خرید را رعایت نمی کنیم  و یا به راحتی اشغال را از ماشین به بیرون پرت می کنیم  ویا جلوی مغازه  را ملک شخصی خود می پنداریم به ارباب رجوع به چشم یک نوکر و مظلوم و بی زبان نگاه می کنیم و یا به راحتی پشت موبایل دروغ می گوییم  ویا پول مردم را می گیریم و خودرو معیوب و ناقص تحولیش می دهیم انهم با تاخیرات غیر موجه و سرکاری  نا خود اکاه کسانی را به جامعه اینده تحویل میدهیم که حقوق دیگران از جمله خود مارا پایمال خواهند کرد و حتی امکان دارد حق فرزندی را نیزرعایت نکنند  . وقتی که ما در ثبت نام مدرسه یا دانشگاه و اخذ مجوز از شهرداری اولین فکر و ذکرمان این است که دنبال یک نفر اشنا میگردیم ایا نباید طرف دعوای ما دنبال یک اشنای بزرگ باشد و بخواهد که با فامیل بازی  حق مارا پایمال کند و انوقت فریاد می زنیم که در این کشور فریادرسی نیست خدایا حق تقدم با عابر پیاده است یا گاری .

جالب است که ناله فغان برمی اوریم که عزت نفس و احترام به بزرگتر و عواطف انسانی را کشته اند ای مسلمانان کمک کنید مسلمانی رفت اگر کمی انصاف داشته باشیم قبول میکنیم که بسیاری از از این بلاهارا ما خودمان تولید کرده ایم و یا پدرانمان انرا بوجود اورده اند و ما اکنون مزه انرا می چشیم همانطور که تاوان  بسیاری از اعمال خلاف ما را نوه های ما   پرداخت خواهند کرد چون ما خودمان به دست خود این بلا را سر خود اورده ایم بایستی بدون سروصدا و شبانه غزل خداحافظی را بخوانیم وفاتحه ......

مثل ما همانند کسانی است که داخل یک کشتی نشسته اند و هرکدام دانسته یا ندانسته با غرض  ویا بدون غرض در حال سوراخ کردن  این کشتی با انواع امکانات در دسترس ودر حد توانایی خود هستند  غافل از اینکه اگر این کشتی غرق شود همه نابود خواهند شد .و خشک وتر باهم خواهد سوخت. همان اتفاقی که الان در تبریز افتاده است و همه به اتش ندانم کاری های مسئولان و شهروندان حال وگذشته و جاری و ماضی شهر تبریز داریم می سوزیم ومیسازیم . البته شهرسازی و اجرای پروژه ها و وضعییت نامطلوب ترافیک و معماری تبریز  و بی توجهی به اثار و بناهای تاریخی تبریز   چیزی نیست که به این راحتی  از کنارش گذشت و من انرا در فرصت های  اینده  اگر عمری باشد به صورت  دقیق و کامل بیان خواهم کرد.

اما چند پیشنهاد :

به همان اندازه که احساس تعرض به حقوق دیگران بدون احساس گناه و فارغ از هرگونه پیگیری و بدون ترس از مجازات  دارای ریشه و عمق تاریخی است حل آن نیز نیاز به تلاش و پیگیری در  طول نسلها و سالهای متمادی دارد.ما باید اموزش ببینیم از کودک و بزرگ و پیرمردو پیرزن و نوعروس و نوجوان و جوان  در این نهضت ملی شرکت کنیم منتهی  آموزش های ما در مدرسه برخلاف متد معمول در غرب مبتنی بر مشارکت طلبی و همکاری دانش آموزان نیست. و تلویزیون به عنوان بهترین جایگاه آموزشهای عمومی برنامه ای اصولی برای طرح و آموزش این مسایل ندارد. هر چند نیاز به آنها در بعضی حوزه ها مثل رفتارهای شهری باعث شده ولو به قیمت هزینه کردن از جیب شهرداری و در چهارچوب تیزرهای تبلیغاتی این آموزشها را جدی بگیرند.
بنابراین آموزش و پرورش و صدا و سیما باید آموزش رفتارهای اجتماعی را به عنوان بخشی مهمی از رسالت خود بشمارند و مهمترین نقش را در این مورد برعهدی بگیرند. مثل کشور ژاپن به کودکان ما بیاموزند که چگونه به پیرمردان و پیرزنان احترام بکنند و مقررات جامعه را رعایت بکنند و راههای عملی انرا اموزش بدهند فقط ذکر فواید اثری ندارد .

 امام خدا بیامرز میگفت "صدا و سیما باید مثل یک دانشگاه عمل کند." چون اهمیت صحبت کردن آنی یک وسیله بنام جعبه جادو را با یک ملت درک کرده بود. ولی ما سالیان سال است که شاهدیم صدا و سیما مثل یک آشپزخانه آنهم از نوع بین راهی عمل میکند. بعد از سیستم صحیح آموزش و پرورش برای هدایت نسل آینده، هیچ وسیله ای برای آموزش عمومی یک ملت گرفتار و اصلاح ناهنجاریها در کوتاه مدت، موثرتر از تلویزیون نیست

2-پیشنهاد می کنم  ایجاد فضای محدود برای طرح ترافیک جدید تبریز در وسط خیابانهای تبریز  با اتوبوس رایگان  که تقریبا مشابه احداث  قفس  داخل شهر می ماند و ظاهرا تاحالا هشت نفر جان  خود را در این مسیر از دست داده اند برچید ه شود (فردی  که در حال پرش از روی این نرده ها بود  تا به انطرف خیابان راه اهن نزدیک چهارراه خطیب  برود در دم با برخورد یک ماشین فوت کردند  قطعا این حادثه اول و اخرش نخواهد بود )  و به جای ان از طرح اتوبوسهای برقی یا ترن هوایی  مدرن و پیشرفته مثل تمام ممالک پیشرفته استفاده شود تا  هم فضای سبز از بین نرود  و هم از فضای بالای خیابا نها  استفاده مفید به عمل اید . چرا ما نمی توانیم دورتر از دماغمان را ببینیم .ایا ملت ما حق  استفاده از تکنولوژی روز جهان را ندارد . استفاده از ترن با سرعت بیش از 300 کیلومتر حق طبیعی ماست .چقدر باید منتظر بمانیم تا کسی در تهران به این فکر بیفتد بعدش تانکورایش را ما به تبریز بیاوریم.

مگر ما در عهد بوق هستیم که داخل خیابانها حصار درست می کنیم ببینید چقدر عقب مانده و غیر فنی  هستیم کاری که در تهران در بیست سال پیش اجرا شده از همان کار غلط  یک کپی  کج و غلط تهیه می کنیم به خورد مردم می دهیم. عزیزان من توجه ندارند که خیابانهای تهران عریض و بزرگ است در حالی که خیابان امام تبریز  از 50 سال پیش تا حالا فرقی نکرده است و خودتان ترافیک موجود را ببینید و به طرحتان افتخار کنید .

3. ایجاد امنیت روانی در جامعه کاری است که باید توسط دستگاه قضایی و پلیس و با همکاری صدا و سیما به صورت مشترک و توسط افراد متخصص انجام گیرد و در اجرای آن هیچ گونه تخفیفی به هیچ کس داده نشود و طوری اجرا شود که همه مردم جامعه برخورد با مجرم و متخلف را عینا ببینند. متاسفانه در کشور ما یا قوانین وضع شده دارای ضعف هستند و یا اینکه در مرحله اجرا به درستی اجرا نمی شوند.

این نوع رفتار که هر کسی تنها به کسانی که میشناسد احترام میگذارد، مختص زندگی روستایی است که در آن تمام  اهالی روستا همدیگر  را میشناسند و به هم احترام می گذارند. تمدن چند هزار ساله ما نیز به همین شکل سپری شده ایل و ایلاتی زندگی کردن بد نیست اما زندگی در شهر علم و اگاهی  به روشهای نوین و خلق مقررات زیادی برای مراعات حقوق دیگران  دارد . وبه همین دلیل وقتی افراد یک روستا یا شهر کوچک   دور هم جمع می شوند تا در شهرهای بزرگی مثل تهران و تبریز  زندگی کنند، بدلیل عدم آموزش شهرنشینی، نمی دانند که حالا باید با افرادی که نمیشناسند چطور رفتار کنند؟

 

4-در ساخت واجرای پل های عابر پیاده از تکنولوزی روز و پله برقی استفاده گردد و این پله ها همیشه کار بکنند نه اینکه یک طرفش ثابت بماند و یک طرفش کاربکند مثل پله برقی پل عابر بازار که اکثرا یک طرفه کار میکند .استفاده از امکانات شهری حق مسلم تمام شهروندان تبریزی است .

5- پارک بزرگ ایل گلی نه تنها متعلق به کل آذربایجان بلکه با توجه به پیشینه تاریخی متعلق به تمام ایرانیان است پس در حفظ و پایداری ان بکوشیم و مسئولان  دست از کج سلیقه گی و رفتار های غیر مسئولانه  با پارک بزرگ ایل گلی ( شاهگلی ) بردارند  و از ساخت و سازهای بی مورد و نصب ابزار الات پول جمع کنی با صداهای ناهنجار  جلو گیری به عمل بیاورند  .اینجا علاوه بر اینکه به محل جذب گردشگر از تمام نقاط ایران تبدیل شده یک زمانی  مکانی دنج برای استراحت و ارامش و ورزش و نرمش بازنشسته گان بود(که یک عمری را در این مملکت خاک خورده اند و خدمت کرده اند) ارامش و اسایش این پارک را با میمون بازی و سر و صدای ناهنجار تبلیغات دختر مار کش و مارگیر هندوستانی  به خطر نیندازیم . ایا اگر خانه شهردار محترم در همین روستای ایل گلی  و یا نزدیک باغلار باغی  ( اسم بدون مسمای باغ بدون یک درخت اسم کچل را میگذارند زلیخا)و کوی فروس و یاغچیان بود واقعا اجازه میدادند با این بلند گو های گوش کر کن به تبلیغ های غیر فرهنگی با این صداهای نتراشیده و نخراشیده بپردازند مگر شهرداری علاوه بر فروش زمین هوا و فضای پارک را نیز فروخته اند . اخر انصاف هم نصف دین است .

6- از مردم فهیم  و بزرگوار وشهیدپرور و غیور تبریز نیز در خواست میکنم علی رغم تمام این مشکلات بیایید از امروز با استعانت از خدواند مهربان مهربان مهربانان چشمها را بشوریم و با یک نگرش جدید به شهر و جامعه نگاه کنیم با استفاده از فضای معنوی موجود به علت حلول ماه مبارک رمضان( که بر تمامی شما حلول این ماه مبارک باشد)  دلها را از کینه پاک کنیم و به همه شهروندان با دید یک دوست  و همانند  یک اشنا نگاه کنیم و کار شان را راه بندازیم و با  همه افراد جامعه طوری رفتار کنیم  که دوست داریم با ما رفتار شود.  

6- برای حسن ختام جا دارد باز هم از نظرات اقای محمد مطهری استفاده کنیم : اساسا نگاه اسلام به گناه، الهام بخش نحوه صحيح مقابله با تخلفات است. خداوند در قرآن در مورد برخي گناهان مانند خوردن مال يتيم، به جاي فرمان به انجام ندادن به نزديک نشدن (لا تقربوا مال اليتيم الا بالتي هي احسن ـ انعام/ 152) فرمان مي‌دهد. اسلام نمي‌خواهد کسي حتي به خوردن مال يتيم فکر کند، چه رسد به اينکه چنين عملي را مرتکب شود. اتفاقا هشدارهاي قرآن در مورد مال يتيم از جمله آيه دهم سوره مبارکه نساء، مسلمانان را چنان محتاط کرد که به افراط افتاده و از ترس خوردن مال يتيم براي آنان سفره جداگانه مي‌گستردند که بعدآ از اين افراط منع شدند. نيز آنچه در اسلام شديدترين گناه معرفي شده است کاملا قابل توجه است. شديدترين گناه نه قتل است و نه غيبت و نه زنا، بلکه به فرموده امير المؤمنين (ع) گناهي است که صاحب آن، آن را کوچک بشمارد (کلمات قصار/477).

کاش مشکل درباره آستانه تخلف، تنها اين بود که ازتعليمات اسلامي دور افتاده‌ايم. متأسفانه دراين مورد هم، فرمايش ديگر اميرالمؤمنين(ع) در لحظات آخر عمر محقق شده است آنگاه كه فرمود: مبادا غيرمسلمانان در عمل به قرآن از شما پيش بيفتند (نهج البلاغه، نامه 47). چندي پيش يک مآمور پليس در يک کشور غربي معرفي و محاکمه شد. پس از مراقبتهاي نامحسوس معلوم شده بود که اين شخص در ساعات غير کاري که لباس فرم به تن نداشته، چند بار بي جهت از دختران نوجوان ادرس پرسيده و صورت خود را بيش از اندازه‌اي که در هنگام پرسيدن آدرس معمول است به صورت آنان نزديک کرده است، بدون آنکه تماسي حاصل شود. (تورنتو استار، 2 نوامبر 2006).

7- بیاید قبول کنیم که طبق مقررات جاری حق تقدم با عابر پیاده می باش


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, توسط reza |

مسئولان به مردم چه آموخته‌اند؟ (بخش يازدهم


محمد مطهري



در دي ماه 1382 چند نفر از افرادي که در زلزله کم سابقه و مرگبار بم تسليم مرگ نشدند و پيکر مجروح اما زنده آنان با فداکاري‌هاي بسيار از بم به کرمان و از کرمان به تهران رسيد، به خاطر نبود فرهنگ راه دادن به آمبولانس، در ترافيک خيابان آزادي تهران جان دادند.

عنوان مقاله حاضر دو گونه مي‌تواند تعبير شود: يکي اينکه مسئولان براي آموزش مردم در همه زمينه‌ها از جمله رفتارهاي اجتماعي چه کرده و مي‌کنند و ديگر آنکه مردم با نگاه به رفتار مسئولان چه چيزهايي مي‌آموزند. ريشه برخي از رفتارهاي نامناسب اجتماعي را مي‌توان در کاستي‌هاي اين دو حوزه يافت. بحث کنوني به اولين مطلب يعني چگونگي آموزش رفتارها در کشورمان اختصاص دارد و مراد از مسئولان در سياق اين مقاله اعم از مسئولان سياسي است.

عده‌اي گمان مي‌کنند که ريشه مشکلات رفتاري ما ايرانيان فقط اين است که «مي دانيم ولي عمل نمي‌کنيم»؛ مي‌دانيم آشغال ريختن در معابر يا پارتي بازي در ادارات کار نادرستي است ولي باز انجام مي‌دهيم. بله، در مواردي امر بر همين منوال است و اصلاح اين امر راهکارهاي خود را دارد که نظارت، قاطعيت و نيز آگاهسازي جامعه نسبت به عواقب ظلم به حقوق ديگران و در واقع «خودزني‌ها» ـ به تعبيري که در مقاله دهم ذکر شد ـ از جمله آنهاست. اما موارد بسيار زيادي را مي‌توان سراغ داد که عمل نمي‌کنيم چون «نمي‌دانيم»؛ انجام نمي‌دهيم چون «آموزش نديده‌ايم».

علاقه به «کلي گويي» در کشور ما کم نيست و گاهي چنين پنداشته مي‌شود که با تکرار پشت تکرار عبارات کلي از قبيل «با هم مهربان باشيم»، «حق يکديگر را پايمال نکنيم»، «امر به معروف و نهي از منکر کنيم» و... کمک بزرگي به اصلاح جامعه شده است. در اصلاح رفتار اجتماعي اکتفا کردن به بيان کليات و غرق شدن در عالم کلي گويي خطايي است بزرگ و در واقع متوقف ساختن آموزش در اوايل راه است. همين امر يعني روشن نساختن موارد و مصاديق کلياتي که معمولا همه مي‌دانند، يکي از عواملي است که به گمان من، رفتار اجتماعي ما را عقب نگهداشته است. توضيح مطلب را با يک مثال آغاز مي‌کنم.

اغلب ما دربارۀ فوتبال اصول زيادي مي‌دانيم: از موقعيتها بايد استفاده کرد، تعويض‌ها بايد به موقع انجام شود، بايد مراقب ضد حمله حريف بود، خط دفاع در آفسايدگيري بايد هماهنگ عمل کند و چندين اصل ديگر. اما چرا کسي براي مربيگري يک تيم دسته چهارم و يا حتي يک تيم فوتبال دبيرستاني از ما دعوت به عمل نمي‌آورد و چرا مربيگري تيمها به دست گزارشگران فوتبال که اين اصول را بسيار بهتر از ما مي‌دانند سپرده نمي‌شود؟ دليل آن روشن است، اطلاع از همه اين کليات لازم است اما يک تيم براي تيم شدن نياز به دانستن و پياده کردن ظرايف و دقايق هم دارد و اين کار با تکرار و يادآوري اصول کلي حاصل نمي‌شود.

همه مي‌دانيم که بايد به کودکان احترام بگذاريم اما تا وقتي مصاديق آن به روشني و ترجيحا به نحو تصويري براي جامعه تبيين نشود نبايد تغيير محسوسي را انتظار داشت. ما در کودکي شايد چنين تجربه‌اي کرده باشيم که وقتي در يک مجلس همراه با بزرگترها به احترام يک تازه وارد بلند شده و خود را براي دست دادن با او حاضر کرده بوديم، فرد تازه وارد به دليل کوتاه بودن قد ما و کم توجهي، با ما دست نداده و بدون توجه گذشته است.

اگر اين را تجربه نکرده باشيم شايد به چشمان نگران يک کودک چهار پنج ساله هنگام توزيع چاي يا غذا در مجالس توجه کرده باشيم که سيني توزيع را با چشمانش تعقيب مي‌کند تا ببيند آيا به او هم تعارف کرده و با او معامله يک فرد بزرگتر را خواهند کرد يا خير. عبارت کلي «به کودکان احترام بگذاريد» ذهن افراد جامعه را که هر کدام دهها مشغله ذهني دارند به اين ظرايف رفتاري به ظاهر کم اهميت و در واقع شخصيت ساز متوجه نمي‌کند.

وقتي سخن از آموزش به ميان مي‌آيد اغلب به ياد آموزش دادن کودکان در مدارس و خانواده مي‌افتيم. لزوم تربيت صحيح کودکان ضرورتي است انکارناپذير، اما آيا اگر ما بزرگترها نحوه دقيق رفتار با کودک را نياموزيم و يا کودکان خلاف آن چيزي که مي‌آموزند در رفتار ما ببينند اين آموزشها ره به جايي خواهد برد؟ ما که ديگر قرار نيست به مدرسه برويم؛ پس چه کسي مي‌تواند مصاديق رفتار درست را به ما يادآوري کند؟ بله، ما به مدرسه نمي‌رويم اما به تعبيري، دوره دانشگاه ما تمام نشده است. امام (ره) با فراستي که داشت تلويزيون مطلوب را «دانشگاه» ناميد؛ آرزويي که هيچگاه چنانکه بايد تحقق نيافت.

افراط در کلي گويي و غفلت نسبي از ارائه مصاديق، کمتر حوزه‌اي در اطراف ما را باقي گذاشته که کمبود آموزش در آن خودنمايي نکند. براي آنکه فقر آموزش رفتاري بهتر نمايان شود مثالهاي مختلفي را در قالب سه نوع رفتار اجتماعي توضيح مي‌دهم.

«دسته اول» رفتارهايي است که همه در زندگي روزمره کم و بيش با آن سر و کار دارند که نحوه برخورد با کودکان از اين قبيل است در کنار صدها مثال ديگر. به زيارت ائمه عليهم السلام هم که مي‌رويم مشکل رفتاري وجود دارد. عده‌اي تصور مي‌کنند بدون لمس ضريح ولو به قيمت آزار و هل دادن ديگران زيارتشان قبول نمي‌شود. برخي ديگر هر وقت دلشان خواست در چند متري ضريح با صداي بلند تقاضاي صلوات پشت صلوات ـ که حتما بايد از قبلي بلندتر هم باشد! ـ مي‌کنند و آرامش و تمرکز کساني را که در حال التجا و تضرع اشکي در چشم داشته و در آن شلوغي با امام خود خلوت کرده‌اند بر هم مي‌زنند.

مثال ديگر نحوه حاضر شدن مردم در صحنه حوادث است. ساختماني فرو مي‌ريزد يا خانه‌اي آتش مي‌گيرد. يک مشکل هميشگي اين است که امدادرسانان در ازدحام جمعيت خود را چگونه به محل حادثه برسانند. به مردم آموزش داده نشده که در چه موقعيتهايي کمک آنان موثر و در چه مواقعي بزرگترين کمک آنان ترک محل حادثه است.

گهگاه از رفتار تماشاگران گله مي‌شود اما آموزشي در کار نيست. ناهنجاريهاي رفتاري تماشاگران همه مربوط به از جا کندن صندلي ورزشگاه نيست تا بگوييم تماشاگر رفتار صحيح را مي‌داند و فقط عمل نمي‌کند. وقتي تيمي از کشورمان با تيمي از کشور بيگانه بازي مي‌کند رفتار صحيح ما در قبال آن تيم چيست؟ مثلا يار حريف مي‌خواهد در بسکتبال پنالتي پرتاب کند. وظيفه ما به عنوان تماشاگر در اين لحظه چيست؟ ساکت بمانيم؟ آنقدر سر و صدا و احيانا هو کنيم تا حواسش پرت شود؟ اگر بازيکن کشور بيگانه يک پرتاب عالي انجام داد او را تشويق کنيم يا نکنيم؟ ما حتي هنوز به برخي بازيکنان فوتبال ـ گاهي در سطح ملي ـ نتوانسته ايم ياد بدهيم که پس از اعلام پنالتي به داور اعتراض نکنند.

اتفاقا تجربه نشان داده است که ظرفيت مردم براي آموزشهاي مختلف بسيار بالاست، حتي در مورد تماشاگران که به خاطر هيجانات ممکن است غير قابل کنترل به نظر آيند. وقتي فردي دلسوز نسبت به آموزش تماشاگران «تيم فوتسال علم و ادب مشهد» همت گماشت با استقبال و موفقيت زيادي مواجه گرديد.

وقتي دستاورد جديدي از تکنولوژي وارد کشور مي‌شود معمولا فرهنگ استفاده اش به جامعه آموخته نمي‌شود، مخصوصا با توجه به اينکه ما به عنوان مسلمان وظايف ديني خاصي داريم. مثلا در مورد استفاده از اينترنت چه آموزشهايي به مردم داده شده است؟ همين که کسي خود را از گناهان چشم حفظ کرد به اين معناست که استفاده او از اينترنت به نحو صحيح صورت مي‌گيرد؟ به صرف تکرار «بايد از اينترنت به طور صحيح استفاده شود» چه کمکي به اصلاح رفتاري در اينترنت مي‌شود؟ (در اينجا هم نکات فراواني است که مجال ذکر آن نيست. بيان مصاديق غريبه نوازي (مقاله دهم) در دنياي مجازي خود يک بحث مستقل است).

حتي گاهي در فرا گرفتن آداب اسلامي هم به کليات اکتفا مي‌شود. مي‌دانيم نبايد به غيبت گوش کنيم. اما در مواجهه با غيبت چه کنيم؟ مستقيما به طرف مقابل بگوييم غيبت نکن؟ سخنش را قطع کرده مطلب ديگري پيش بکشيم؟ اگر قرار است مجلس غيبت را ترک کنيم به چه نحو اين کار را انجام دهيم؟ به نحوي که ديگران بفهمند؟ با چه حالتي؟ گشاده رويي يا خشم يا به حال عادي؟ (دغدغه مسلمان فقط اين نيست که خودش را از گناه نجات دهد، بلکه تأثيرگذاري به بهترين وجه به خاطر احساس مسئوليت نسبت به ديگري نيز موضوعيت دارد).
نمونه ديگر براي دسته اول، نحوه رفتار با برادران و خواهران اهل تسنن است. تفرقه افکنان و خناساني که از اتحاد تشيع و تسنن رنج مي‌برند کم نيستند. در مواجهه با اهل تسنن که گروهي از هموطنان ما را تشکيل مي‌دهند بهتر است چه مسائلي را مطرح کرده و از طرح چه مسائلي پرهيز کنيم؟ آيا اينها به ما آموزش داده شده است؟ همين طور است نحوه برخورد با قوميتها و بدون اغراق هزاران مسئله جزئي ديگر.

حال به سراغ نادانسته‌هاي رفتاري ما در «دسته دوم» مي‌رويم؛ يعني آنجا که با يک رفتار ناصحيح مواجه مي‌شويم و مي‌خواهيم عکس العملي نشان دهيم. اينجا هم به دليل فقدان آموزش رفتاري، هر کس به اجتهاد و تشخيص خود وارد ميدان مي‌شود.

فرض کنيد خودروي جلويي ما بدون آنکه راهنما بزند مرتبا تغيير مسير داده به نحوي که با زحمت از تصادف با او خود را مي‌رهانيم. در اين حالت اگر پشت چراغ قرمز بعدي در کنار آن خودرو قرار گرفتيم چه کنيم؟ چيزي نگوييم؟ چشم غره برويم؟ سري تکان دهيم؟ اعتراض و توهين کنيم؟ در چهارراه بعدي جلويش پيچيده يا ترمز زده، تلافي کنيم؟ يک راه هم اين است که با حسن ظن برخورد کرده مؤدبانه بگوييم: «ظاهرا راهنماي شما کار نمي‌کند»؛ يعني فرض را بر اين بگيريم که او به وظيفه اش عمل کرده است و اگر هم چنين نبوده به هر حال او را متنبه کرده ايم. شايد جمله بهتري بتوان پيدا کرد اما اينکه بهترين راه چيست نياز به آموزش دارد.

کسي در خيابان آشغال مي‌ريزد. مسلمان هميشه مشغول معامله با خداست و دوست دارد مطلوبترين عکس العمل را نشان دهد. در اينجا عکس العمل ما چگونه بايد باشد؟ خودمان زباله را از روي زمين برداريم؟ از او بخواهيم که خودش آن را بردارد؟ با تکان دادن سر، نادرستي عملش را به او بفهمانيم؟ با زبان به او تذکر دهيم؟ با چه عبارتي؟

اما گاهي مسأله پيچيده تر است. رفتار اشتباه در مقابل يک عده رخ مي‌دهد نه در مقابل يک فرد، مثل کسي که بي نوبت وارد صف بنزين مي‌شود. در اينجا چه بايد کرد؟ وانمود کنيم که نديده ايم؟ به طور جمعي اعتراض کنيم؟ بوق طولاني بزنيم؟ آيا اگر افراد جامعه آموزش ديده باشند و همه عکس العمل آرام ولي مشابهي از خود بروز دهند احتمال تکرار چنين قانون شکنيهايي کاهش نمي‌يابد؟ (در مقاله سوم گفتيم يکي از مشکلات اين است که حوزه دخالت پليس در اينگونه موارد روشن نيست. اين موارد را مردم بايد حل کنند يا پليس؟ آيا کار بايد به زد و خورد بکشد تا پليس دخالت کند؟).

ما گاهي نه تنها با رفتار ناصحيح مخالفت نمي‌کنيم بلکه به آن دامن مي‌زنيم. فردي مي‌گويد مسير تهران تا مشهد را هفت ساعته طي کرده است. با اين فرد بي توجه که با جان خود بازي کرده و جان ديگران را هم به خطر انداخته، مثل يک قهرمان برخورد مي‌کنيم. به جاي بي اعتنايي يا نکوهش، مي‌گوييم باور نمي‌کنيم و او هم قسم پشت قسم مي‌خورد تا سرانجام دو طرف بر سر هشت ساعت به توافق مي‌رسند!

مواردي که به جاي نکوهش تشويق مي‌کنيم زياد است. به همين دليل يک راه جمع کردن مردم به دور خود در فرهنگ ما بازي کردن با جان است، بدون آنکه کوچکترين تمهيدات ايمني رعايت شود. تک چرخ زدن در خيابان به دليل برخورد تشويق آميز برخي افراد جامعه يک هنر به حساب مي‌آيد. فراموش نکرده ايم که جوان 32 ساله‌اي که بدون لوازم ايمني لازم در روز 22 بهمن 85 از برج ميدان آزادي بالا رفته بود مورد تشويق قرار گرفت و دقايقي بعد به پايين سقوط کرده جان باخت.

نحوه برخورد با رفتار نادرست ديگران هم صدها شاخه دارد. ما دقيقا نمي‌دانيم چه چيزي مصداق «امر به معروف و نهي از منکر» است، چه چيزي مصداق «فضولي» است و چه چيزي مصداق «تجسس» و «نقض حريم شخصي»؟ مصاديق دقيق و جزئي اين امور بايد براي مردم به طور عيني روشن شود به ويژه آنکه امر به معروف و نهي از منکر به عنوان يک دستور شرعي از اختصاصات امت اسلامي است. قابل توجه است که همان آيه‌اي که امت اسلام را «بهترين امت» معرفي مي‌کند بلافاصله به «امر به معروف و نهي از منکر» در ميان مسلمانان استناد مي‌کند، امري که براي تشريح مصاديق آن در جامعه کنوني لااقل به هزار برنامه مصداقي و جزيي يکي دو دقيقه‌اي نياز است.

مي‌رسيم به «دسته سوم». آنچه تاکنون گفته شد مربوط به آموزش‌هاي عمومي بود که جز عده بسيار قليل براي همه، از جمله نويسنده، کم و بيش لازم است. اما صنفها و اقشار مختلف بر حسب نوع تعامل خود با جامعه نياز به آموزش رفتار اجتماعي ويژه خود دارند.

در فرهنگ ما «راننده تاکسي» يعني کسي که داراي ماشيني به رنگ خاص و نيز گواهينامه است و خيابانها را هم بلد است. ديگر لازم نيست کسي به او آموزش دهد که اگر مسافر در را محکم تر از حد لازم بست چگونه بايد با او سخن گفت؟ اگر کسي کرايه نداشت چگونه بايد با او برخورد کرد؟ آيا راننده تاکسي حق دارد به مسافر به خاطر نداشتن پول خرد اعتراض کند؟ اينها ديگر بسته به ميل راننده است و آموزشي هم در کار نيست و راه براي انواع کشمکشها باز است.

به همين منوال، «منشي» يعني کسي که بلد است گوشي را بردارد و به داخلي وصل کند. آيا لااقل يک جزوه آموزشي دربارۀ آداب صحبت کردن در تلفن که خود چندين حالت دارد به او داده شده است؟ گاهي به مراکز زيارتي هم که زنگ مي‌زنيم که بپرسيم حرم تا چه زماني باز است با عجله پاسخي داده بلافاصله قطع مي‌کنند. (مواردي که رانندگان تاکسي، منشي‌ها و ديگر اقشار از جهت منش اجتماعي درست عمل مي‌کنند، غالبا برآمده از شخصيت و تربيت خودشان است نه آموزشي که براي حرفه خود ديده‌اند.)

«مصاحبه گر تلويزيون» يعني کسي که داراي روحيه اجتماعي است و سراغ افراد رفته مصاحبه مي‌گيرد، اما لزوما به او آموزشي در مورد حرمت افراد داده نشده است. آيا اگر کسي گفت "مصاحبه نمي‌کنم" گزارشگر يا تدوين کننده حق دارد همين قسمت را در گزارش خود قرار دهد؟ آيا خبرنگار براي تهيه گزارش از مراکز مشاوره حق دارد صداي کسي را که به خيال خود دارد به طور خصوصي با يک مشاور صحبت مي‌کند براي دهها ميليون انسان پخش کند (مثل گزارش اخير در اخبار 19:15 از مرکز مشاوره 129)؟ آيا آشنايان صدا را نمي‌شناسند و فقط بايد تصوير باشد تا او را بشناسند؟ (آبرو در کشور ما از فقر قانوني و آموزشي شديد رنج مي‌برد و گاهي درست برعکس عمل مي‌شود که توضيح نقضهاي مکرر آن توسط نهادها و سازمانهاي متعدد، خود مقاله‌اي مستقل مي‌طلبد).

«گوينده خبر» يعني کسي که مي‌تواند بدون لکنت با صداي مناسب اخبار را بخواند. گاه مي‌بينيم گوينده اخبار و خبرنگاري که به طور زنده گزارش مي‌کند در ميان کلام هم مي‌پرند، امري که در روايات به مجروح ساختن صورت ديگري تشبيه شده است. در اينجا قاعده‌اي وجود دارد که براي پرهيز از تصادم کلامها هر کدام بايد در پايان کلامش نام طرف مقابل را به علامت پايان سخنش ببرد اما همين قاعده ساده ظاهرا آموزش داده نشده است.

«مأمور» يعني کسي که بلد است با دستبند متهم را از خانه اش به کلانتري بياورد. آيا به او راه حفظ آبروي متهمي که به خاطر «نداشتن» کارش به بازداشت کشيده، آموزش داده شده است؟ حتما بايد او را با دستبند از محله عبور داد؟ آيا به کسي که اختيار دارد افراد را ممنوع الخروج کند نحوه و زمان اطلاع دادن به فرد مورد نظر هم آموزش داده شده است ؟ جايي بهتر از فرودگاه آنهم در لحظه آخر براي مطلع ساختن از ممنوع الخروج بودن افراد وجود ندارد؟ آيا به افسران راهنمايي که از داخل ماشين به رانندگان تذکر مي‌دهند لحن سخن گفتن با مردم آموزش داده شده است؟ آيا خانواده‌هاي زندانيان که به ملاقات عزيزان خود مي‌روند با مأموران مؤدب و آموزش ديده مواجه مي‌شوند؟

«کارمند مخابرات» يعني کسي که امور فني مخابرات را مي‌داند. وقتي به خانه‌اي زنگ مي‌زنيد، نوار چنين مي‌گويد: «تلفن مورد نظر "به علت بدهي" قطع مي‌باشد». چرا هر کس زنگ مي‌زند بايد علت قطع تلفن را که شايد ناشي از فقر دارنده خط تلفن باشد بداند؟

«خادم مسجد» يعني کسي که درهاي مسجد را در ساعات معين باز کرده و مراقب مسجد باشد. آيا به او نحوه مواجهه با کودکان که در اولين روزهاي تمرين عبادت با او مواجه مي‌شوند آموزش داده شده است؟

چرا راه دور برويم. من به عنوان يک روحاني که لباس دين به تن دارم در جامعه پيچيده کنوني چگونه بايد رفتار کنم؟ چهارده سال پيش که عمامه بر سر گذاشتم آيا کسي به من جزوه‌اي داد که براي حفظ حرمت اين لباس در صدها موقعيت مختلف چگونه بايد رفتار کنم؟ اگر عده‌اي جوان مشغول بازي بودند اگر لباسم را درآورده با آنها مشغول بازي شوم وهن روحانيت است يا خدمت به روحانيت؟ در پشت فرمان وقتي تعداد زيادي از مردم در سر چهارراه منتظر ماشين هستند بايستم يا بي تفاوت بگذرم؟ اگر ايستادم و در ميان مسافران خانم بد پوششي هم سوار شد چه؟ در اين حالت وظيفه ام چيست؟

آيا وظيفه دارم به پارک محل سري بزنم و با جواناني که در عمرشان حتي يک بار هم با يک روحاني همسخن نشده‌اند حرف بزنم؟ اگر مجال صحبتي دست داد چه بگويم و چه نگويم و از کجا آغاز کنم؟ (فرد موثقي نقل مي‌کرد که شهيد مطهري قبل از انقلاب در يکي از سفرهاي خود به اصفهان جلسه پرسش و پاسخ در يک منزل با دانشجويان و فضلا را در ساعت 11 شب زودتر از موعد به پايان برد. از شاگرد اصفهاني خود خواست او را به پارک ببرد و وقتي به ايشان گفته شد که در آنجا علنا شرب خمر مي‌کنند و رفتن يک روحاني به آنجا صلاح نيست در رفتن بيشتر مصر شد. شهيد مطهري عمدا از جلوي کساني که علنا شرب خمر مي‌کردند عبور کرده و با سعه صدر و روي خوش با آنان برخورد کرده بود. حتي خطاب «بفرما حاجاقا»ي آنها را هم با مزاحي پاسخ گفته بود).

من آنچه به عنوان روحاني انجام داده ام به سليقه خودم بوده است چون آموزش جزء به جزء رفتار اجتماعي نديده ام. شايد کارهايي تا آخر عمر انجام دهم و فکر کنم خدمت به روحانيت است ولي در واقع نباشد. آيا صحيح است کسي در زمان حکومت ديني با لباس دين در بين مردم راه برود و ظرايف رفتاري که ممکن است ندانستن برخي از آنها به قيمت قهر افراد با دين تمام شود به خود او احاله شده باشد؟ اگر روحانيوني ظرافتهايي را رعايت کرده و در جذب جوانان موفق بوده‌اند ناشي از تدبير، مطالعه و شايستگي خودشان بوده است و الا در حوزه ـ از برخي تدابير پراکنده که بگذريم ـ به کسي که قرار است با لباس دين در خيابان راه برود معمولا آموزش ويژه‌اي درباره ظرايف رفتاري در مواجهه با جوان و غير جوان داده نمي‌شود و اگر هم هست من اطلاعي ندارم.

آنچه درباره لزوم پرداختن به مصاديق جزئي رفتار و اکتفا نکردن به بيان کليات گفته شد يکي از روش‌هاي قرآني است. «تقوا پيشه کنيد» در قرآن کريم مکررا آمده است اما قرآن به امثال اين دستورات کلي اکتفا نکرده و به جزئيات رفتاري نيز توجه کرده است با اينکه قرآن مخصوص آموزش رفتاري نازل نشده است. چرا نصايح لقمان حکيم به فرزندش در مورد امور جزئي يک به يک ذکر شده است؟ براي اينکه انسانها علاوه بر دستور العمل کلي، نياز دارند بدانند که در موقعيت‌هاي مختلف و جزئي چگونه بايد رفتار کنند و درجوامع پيچيده امروز اين نياز صد چندان است.

در مورد نحوه راه رفتن، اين امر به ظاهر غير مهم، در قرآن چندين تعليم بيان شده است. موارد ديگري مانند اينکه انسانهاي متقي اگر در هنگام راه رفتن مورد متلک گويي به تعبير امروز قرار گرفتند چه سخني بگويند (فرقان/63)، اينکه هنگام ورود تازه واردي به مجلس مردم جمع تر نشسته و به او جا بدهند (مجادله/11) در قرآن بيان شده است. در روايات بي شماري به امور جزئي رفتاري پرداخته شده است. مثلا به افراد توصيه شده که وقتي دو فردي که با هم انس دارند در مجلسي کنار هم نشسته‌اند فرد سوم بدون اجازه آنها در ميان آن دو ننشيند (بحار الانوار، ج 72، ص 418).

غالبا آموزش جدي در کشور ما منوط به گرفتار آمدن در يک بحران است و البته فقط بحرانهاي مادي به راحتي احساس مي‌شود. ما در گذشته هم عبارات کلي از قبيل «در مصرف آب و برق صرفه جويي کنيم» مي‌شنيديم اما خوشبختانه رسانه ملي امروز دريافته است که اين کلي گويي فايده چنداني ندارد و به آموزش جزء به جزء و دقيق درباره سايه بان داشتن کولر، طول کانال کولر، چگونگي تشخيص نشت آب، مقايسه مصرف بي رويه مردم ايران با مصرف ساير کشور ها، فاصله يخچال از ديوار، نگذاشتن غذاي داغ در يخچال و... روي آورده است. برنامه‌هايي مانند «اول ايمني بعد کار» از همين روش آموزش مصداقي بهره مي‌گيرند و البته حوزه رفتار اجتماعي همچنان غريب است.

بي ترديد تاکنون کارهاي مثبتي هم در عرصه آموزش مصداقي مردم صورت گرفته که تلاشهاي مخلصانه جناب اقاي قرائتي با تکيه بر کلام وحي در اين ميان مي‌درخشد ولي اين تلاش عظيم در برنامه‌هاي تصويري و هنري در قالب آموزشهاي مستقيم و غير مستقيم مورد استفاده قرار نگرفته است.
در ميان سه دسته رفتار اجتماعي که به اجمال به آن پرداخته شد نقش کليدي در مورد دسته اول و دوم به عهده دانشگاه کشوري يا همان صدا و سيماست. اما در مورد دسته سوم به علت تعدد آنها و محدوديت مخاطبان، وظيفه اصلي به دوش همه سازمانها و دستگاههاست که در کنار آموزشهاي تخصصي، به آموزش نحوه رفتار اجتماعي خاص دستگاه متبوع خود نيز بپردازند.

جمع آوري نقاط ضعف رفتاري در کشورمان از عهده يک فرد و يک گروه برنمي‌آيد و نياز به کمک اقشار مختلف دارد که به شناسايي ضعفهاي رفتاري در اطراف خود بپردازند. پس از شناسايي، با تکيه بر منابع اسلامي و استفاده از تجربيات مفيد امروز مي‌توان به آموزش مصداقي مردم از جمله در فيلمها و سريالها و نيز در برنامه‌هاي آموزشي کوتاه پرداخت.

اگر اين آموزشها در کنار و در بطن برنامه‌هاي ورزشي، تفريحي، خبري و ساير برنامه‌ها به نحو شايسته در صدا و سيماي ما گنجانده شود آنگاه مي‌توانيم آرزوي امام (ره) در مورد دانشگاه بودن تلويزيون را براي اولين بار به عنوان يک الگو به دنيا عرضه کنيم. اين اقدام را مي‌توان قدمي ديگر در اصلاح سيستم اطلاع رساني و به تعبير اين مقالات «ام المشکلات کشور» دانست.

در يک کلام، همه اتفاق داريم که بايد به قرآن برگرديم، همه باور داريم که از اصل خود دور افتاده‌ايم، همه مي‌دانيم وقت طلاست، همه مي‌دانيم بايد به کودکان شخصيت داد، همه مي‌دانيم که آنچه بر خود نمي‌پسنديم نبايد بر ديگران بپسنديم؛ مشکل ما ندانستن اين کليات نيست، مشکل ما اين است که قدم به قدم به ما نياموخته‌اند که در هر موقعيتي دقيقا چگونه بايد عمل کنيم.

مطالبي که گفته شد احتمالا اين پرسش را براي برخي خوانندگان پديد آورده که در کشور ما وضع آموزش رفتاري به مسئولان سياسي چگونه است؟ اين بحث مهم را در فرصت ديگري بايد بررسي کرد. آنچه مسلم است ثمرات آموزش رفتاري به مردم در اثر رفتار نادرست عمدي يک مسئول سياسي به شدت آسيب مي‌بيند و در کشوري که حکومتش با نام دين پيوند خورده، اين آسيب‌ها صد چندان است مخصوصا آنجا که با يک رفتار غلط مماشات شود.

muhammadmotahari@gmail.com


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, توسط reza |

چه آسان يکديگر را روانه قبرستان مي‌کنيم! (بخش دوازدهم)

چه آسان يکديگر را روانه قبرستان مي‌کنيم! (بخش دوازدهم) شوخي نيست که يک ملت هر ساله حدود سيصد هزار نفر از افراد خود را کشته يا مجروح کند چون دارد به سر کار، مهماني، خريد و يا مسافرت مي‌رود. تنها در دوران پس از انقلاب، لااقل 700 هزار قبر براي کشته‌هاي رانندگي حفر شده و دست کم 15 ميليون نفر مجروح شده‌اند که تعدادي از آنان بايد باقي عمر را بر روي تخت و يا ويلچر بگذرانند. (فقط تصادفات جاده‌اي سالهاي 77 تا 83، 500 هزار معلول مادام العمر بر جاي گذارده است. خبرگزاري مهر، 16 دي 84). کاش تبعات مسأله فقط همين بود؛ از ديگر نتايج حاصل از اين نحو به اصطلاح «رانندگي» در اين چند دهه، به زندان افتادن افراد بسياري به جرم قتل غير عمد، هزاران ميليارد تومان زيان اقتصادي (سالانه 8 هزار ميليارد تومان)، تشکيل ميليون‌ها پرونده قضايي و اتلاف ميلياردها ساعت وقت بوده است. طبق آمار، حدود هفتاد درصد کشته‌هاي تصادفات سرپرست خانوار بوده‌اند و فقط خدا مي‌داند که با از دست رفتن نان آور خانواده‌ها چه بر سر بازماندگان آمده و مي‌آيد. چه بزرگاني که ملت از دست داده، مثل استاد علي اکبر غفاري دانشمند کم نظير و از چهره‌هاي ماندگار که در هنگام عبور از عرض خيابان در ميدان بهارستان، يک وانت او را زير گرفت. حجت الاسلام ابوترابي سيد آزادگان که از سخت‌ترين شکنجه‌هاي بعثي جان سالم به در برد، نتوانست از رانندگي ما جان سالم به در ببرد. همه قشرها از وزير، وکيل و استاد دانشگاه گرفته تا ورزشکار، بازيگر، کارمند و کارگر هر از چندگاهي به سوگ يکي از همکاران خود مي‌نشينند. مثل بسياري از ما، شايد اين از دست‌رفتگان مانند مرحوم کريمي راد وزير دادگستري، مرحوم آيدين نيکخواه بهرامي و مرحومه خانم گلدره، گمان نمي‌کردند جان خود را در يک تصادف ناگهاني از دست بدهند. به راستي ما را چه شده است که يکي از بي‌فرهنگ‌ترين مردم دنيا در رانندگي از آب درآمده‌ايم به طوري که در کنار معرفي جاذبه‌هاي گردشگري در ايران، «هشدار جدي نسبت به رانندگي خطرناک ايرانيان» يکي از بخشهاي جدايي ناپذير کتابچه‌هاي راهنماي جهانگردان است؟ مگر ما چگونه رانندگي مي‌کنيم که فيلم رانندگي و نيز نحوه عبور عابران در ايران، تبديل به يکي از انواع کليپهاي پربيننده و خنده دار در اينترنت با صدها هزار بيننده شده و آبروي «شيعه» و «ايراني» را يکجا به حراج گذاشته ايم؟ هر چه هست ما اصلاح ناشدني نيستيم و الا ايستادن خودروها در پشت خط عابر پياده و نيز بستن کمربند ايمني، امروز در ميان ما فراگير نشده بود. روشن است که نبايد مشکل کثرت «تصادفات» را با معضل «ترافيک» و نيز «نحوه رانندگي» يکي دانست، گرچه اين سه کاملا به هم مرتبطند. مطابق وعده‌اي که در مقاله سوم داده شد، محور بحث اين بخش، شيوه رانندگي در ايران است که يکي از جلوه‌هاي رفتار اجتماعي ماست که در شهرهاي کوچک و روستاها هم يک معضل است. در مقاله گذشته گفتيم که "يکي" از علل عقب ماندگي رفتار اجتماعي در ايران تأکيد افراطي بر «کليات» و رها کردن آموزش «جزئيات» رفتاري است. يکي از بارزترين نمونه‌هاي اين خطا و غفلت بزرگ، در مسأله رانندگي متجلي شده است. فکر مي‌کنيم با تکرار کلياتي از قبيل «با احتياط برانيد» و «فاصله ايمن را رعايت کنيد» و گاهي با التماس کردن به مردم از زبان هنرمندان و ورزشکاران، کمک مؤثري به بهبود وضعيت رانندگي مي‌شود. طبق روال مقالات گذشته، قصد اين نوشتار پرداختن جامع به اين وانفساي بزرگ نيست و تنها به توضيح دو نکته اساسي بسنده مي‌کنم. نکته اول تشريح يکي از عواملي است که ما را به وضع کنوني رسانده است و نکته دوم پاسخ اين پرسش است که اصلاح رانندگي در ايران از کجا بايد آغاز شود. اما نکته اول. به نظر مي‌رسد يک عامل اساسي که چنين ما را گرفتار کرده، اين است که در ايران اساسا از ابتدا کلمه «رانندگي»، غلط معنا شده است. من اين مطلب را با اطلاع و بدون اغراق - و با عرض پوزش از صراحت کلام - مي‌گويم که روش رانندگي ما ايرانيان، و به تبع آن نحوه عبور عابران، يک روش کاملا «من در آوردي» است و اين همه خسارت و تلفات، نتيجه طبيعي اين نوع نگرش به رانندگي و عبور و مرور است. اين مطلب بايد توضيح داده شود. از برخي کشورها مثل بنگلادش و افغانستان که بگذريم، رانندگي در دنيا يک امر «جمعي» است ولي در ايران يک امر «فردي» تلقي مي‌شود. رانندگي در ايران يعني «مي خواهم خودم را با خودرو به مقصدم برسانم». پس رانندگان ديگر، «رقيب» من هستند و من نبايد از رقبا عقب بمانم. اين نگرش در عمل چگونه خود را نشان مي‌دهد؟ هر فضاي خالي که پيدا شد، بايد زودتر از ديگران آن را پر کنم. چنين است که رانندگي ايراني يعني «چپاندن خودرو يا موتور در اولين فضايي که خالي مي‌شود». اينکه روي خط طولي مي‌روم، فضا را براي ديگري تنگ مي‌کنم و چه مزاحمتي براي عابران يا رانندگان ديگر ايجاد مي‌کنم مهم نيست و حتي نزد برخي مي‌توان از شانه خاکي سمت راست جاده براي فرار از ترافيک کمک گرفت. رانندگي به سبک ايراني يعني «رفتن از هر مسير ممکن نه از مسير تعيين شده»؛ درست مانند کودکي که در فضاي حياط منزلش که تعلق به خودش دارد ماشين بازي مي‌کند و در هر لحظه به هر جهتي که خواست سر اسباب بازي اش را مي‌چرخاند. حاصل اين نوع رانندگي همان تصويري است که به مناسبت ديگر در مقاله سوم (چرا کشورمان چنين جرم خيز شده است؟) آورده شد: گر چه اتومبيل سال‌هاست وارد ايران شده، اما تعريف رانندگي، چه رسد به فرهنگ آن، هنوز وارد کشورمان نشده است. «رانندگي صحيح» که نوعي مشارکت در يک امر جمعي است به معناي «هدايت خودرو خود در جاي صحيح در بين خودروهاي ديگر» است. اين «جريان عبور و مرور» است که راننده را به مقصد مي‌رساند نه به اصطلاح گر چه اتومبيل سال‌هاست وارد ايران شده، اما تعريف رانندگي، چه رسد به فرهنگ آن، هنوز وارد کشورمان نشده است. «رانندگي صحيح» که نوعي مشارکت در يک امر جمعي است به معناي «هدايت خودرو خود در جاي صحيح در بين خودروهاي ديگر» است. اين «جريان عبور و مرور» است که راننده را به مقصد مي‌رساند نه به اصطلاح زرنگي او. بنابراين اينکه خودرو فرد در بين دو خودرو جلويي جا مي‌شود يا نه، تأثيري در نحوه رانندگي صحيح ندارد. عکس زير حدود 70 سال پيش – يعني همزمان با دوره رضاخان – در کشوري گرفته شده است که سابقه دويست ساله تمدن هم ندارد. اما حتي در زماني که ماشينها قورباغه‌اي شکل بودند تلقي آن جامعه از رانندگي، نوعي همکاري اجتماعي بوده است که نتيجه آن، چنين نظمي در هنگام رانندگي است: و البته اين رويه اجتماعي به خاطر منافع بسيار آن و نيز اعمال «قاطعانه» قانون همچنان هم به شدت دنبال مي‌شود: با اين روش: 1. سرعت حرکت خودروها چند برابر مي‌شود. 2. احتمال تصادم اتومبيلها به شدت کاهش مي‌يابد. 3. در صورت تصادف، با توجه به مسير خالي در دو طرف، خودروهاي پليس و آمبولانس به سرعت به محل رسيده راه را باز مي‌کنند. 4. در صورت پنچر شدن يا خرابي يک ماشين، به دليل وجود فضاي کافي راه بندان پديد نمي‌آيد. 5. از همه مهمتر، رانندگان با اعصاب راحت رانندگي مي‌کنند. ديگر لازم نيست که آنان در هر لحظه چهار طرف را مراقبت کنند تا مبادا سپر يا آينه اتومبيل کناري به اتومبيلشان برخورد کند يا از عقب کسي به آنها بزند. همچنين لازم نيست که هر چند دقيقه براي پيشگيري از تصادف بوق خود را به صدا درآورند. وقتي در جامعه‌اي اين نگرش به رانندگي حاکم باشد، يعني هر کس قبل از آنکه به رسيدن به مقصدش فکر کند به دنبال مشارکت در حرکت جمعي خودروها باشد، اين نظم در همه جا خود را نشان مي‌دهد. بنايراين کسي که مي‌خواهد در بزرگراه به راست بپيچد از صدها متر جلوتر در مسير تعيين شده قرار مي‌گيرد و خالي بودن باند کناري، او را به قانون شکني نمي‌کشاند. (البته اعمال شديد قانون نقش خود را دارد که محل بحث در اينجا نيست): ترافيک در همه شهرهاي بزرگ دنيا وجود دارد. وقتي بناست چند صد هزار يا چند ميليون نفر در ساعت معيني به سر کار بروند خود به خود ازدحام پديد مي‌آيد. اما تفاوت ترافيک شهرهاي بزرگ دنيا با ترافيک تهران اين است که در کلانشهرها ترافيک باعث «تأخير» است اما در شهري مثل تهران چون رانندگي يک امر فردي است نه جمعي، ترافيک فقط موجب تأخير نيست، موجب «کلافگي» و «خرد شدن اعصاب» هم هست. بنابراين، نکته اول غفلت از فهم رانندگي به عنوان يک حرکت جمعي است؛ يک حرکت جمعي که من به عنوان راننده خودرو يا موتور بايد نقش خود را در آن ايفا کنم و رسيدن من به مقصد يک امر ثانوي است که در پرتو اين همکاري صورت مي‌گيرد. (طبق استدلالي که در مقاله دهم بيان شد سود چنين تعاملي در رانندگي در نهايت به خود فرد برمي گردد). حتي حرکت صحيح عابر هم برخلاف ظاهر آن، مشارکت در يک امر جمعي است و با راه رفتن در ملک شخصي خود متفاوت است چرا که با تخلف يک عابر، ممکن است فرد ديگري به پشت ميله‌هاي زندان برود، ساعتها وقت ديگران تلف شود و زيان مالي و فشار عصبي بر افراد جامعه وارد شود. حال به نکته دوم مي‌پردازم و آن اينکه عملا از کجا بايد آغاز کرد؟ براي روشن شدن مطلب مقدمه کوتاهي لازم است. گفتيم رانندگي ايراني معناي خاص خود را دارد. اما مسأله به اينجا ختم نمي‌شود. اين رانندگي خاص، اصطلاحات خاصي هم به دنبال آورده است که در کتابهاي آموزش رانندگي اصلا" وجود ندارد؛ اصطلاحاتي مانند «راه گرفتن » و يا «رد کردن». «راه گرفتن» يعني جلوي ديگري را بگير تا خودت بتواني بروي. وقتي چراغ سبز مي‌شود و ما حرکت مي‌کنيم اصطلاح «راه گرفتن» را به کار نمي‌بريم. چرا؟ براي اينکه خودروهاي ديگر حق عبور را به ما مي‌دهند و ما براي عبور از چهارراه، تنها راه خودمان را مي‌رويم و لازم نيست سد راه ماشين ديگري شويم. پس چه وقت راه را «مي گيريم»؟ مثلا هنگام گردش به چپ در چهارراه. تا مي‌توانيم وسيله نقليه خود را جلوتر و جلوتر مي‌بريم تا ماشين مقابل چاره‌اي جز راه دادن به ما نداشته باشد. (در ايران گردش به چپ در سر چهارراه، تنها با گرفتن راه از ديگري ممکن است، در حالي که براي اين امر، قانون ساده‌اي در دنيا اعمال مي‌شود که هيچکس جلوي ديگري نمي‌پيچد که مجال توضيح آن نيست). همچنين وقتي فاصله ماشين ما از طرف چپ يا راست با خودروهاي ديگر در دو طرف ما، مثلا يک و نيم متر است نمي‌گوييم ماشين را از ميان دو خودرو «رد کردم». «رد کردن» را وقتي به کار مي‌بريم که خودرو خود را از فاصله بسيار نزديک از کنار اتومبيل‌هاي ديگر يا پاي يک عابر عبور مي‌دهيم. پس در هر دو اصطلاح «راه گرفتن» و «رد کردن»، معناي نزديک شدن شديد به خودروها يا عابران نهفته است. حال چرا بدون «راه گرفتن» و «رد کردن» نمي‌توان در ايران رانندگي کرد؟ نکته اصلي اينجاست: دليلش اين است که اساسا «رعايت فاصله» که عنصري بسيار اساسي در رانندگي است در کشور ما هيچ جايگاه و تعريف مشخصي ندارد. اگر راننده سپرش را از يک ميليمتري زانوي عابر رد کند، تخلفي مرتکب نشده؛ اگر پشت چراغ قرمز اتومبيلها پنج سانتيمتر از هم فاصله داشته باشند قانون رعايت شده؛ وقتي يک موتورسيکلت با فاصله 30 سانتيمتر در پشت سر يک خودرو حرکت مي‌کند خلاف قانون مرتکب نشده و عملا تخلف محسوب نمي‌شود. بايد حتما به اصطلاح «بخورد و صدا بدهد» تا اتفاقي افتاده باشد. البته طبق قانون رانندگان موظفند «فاصله ايمن» را رعايت کنند، ولي اين از همان کلي‌گويي‌هايي است که مصاديقش نه تعريف شده و نه به مردم آموزش داده شده است و نه رعايت نکردن آن به چشم کسي مي‌آيد، زيرا همه عادت کرده ايم چفت در چفت يکديگر حرکت کنيم. جالب اينکه چون هر کس «دست فرمان» خود را خيلي خوب مي‌داند فکر مي‌کند که همين که بتواند رد کند يعني «فاصله ايمن» را رعايت کرده است! براي اينکه ببينيم جزئيات رعايت فاصله چگونه در ديگر کشورها يک به يک به رانندگان آموزش داده شده و چگونه اعمال قانون مي‌شود مناسب است نمونه‌هايي در اينجا آورده شود. وقتي سرويس مدرسه براي پياده و سوار کردن دانش آموزان توقف مي‌کند خودروهاي پشت سر موظف به رعايت فاصله 20 متري هستند (عکس زير از آيين نامه رانندگي يک کشور خارجي است). تخطي از اين قانون حتي براي اولين بار، علاوه بر 400 دلار جريمه، تعليق گواهينامه براي شش ماه را در پي دارد. هنگام گردش به راست حق با عابر است و راننده بايد حدود دو متر از خط عابر فاصله بگيرد. (در چهارراههاي شلوغ، زمان ميان عابران و رانندگاني که قصد گردش به راست دارند تقسيم مي‌شود). به خاطر اعمال قاطعانه اين قانون است که اين عابر (عکس زير) چنين آسوده عرض خيابان را طي مي‌کند. او به روبرو نگاه مي‌کند نه به خودرو، زيرا مي‌داند سپر اتومبيل از دو متري به او نزديکتر نخواهد شد: ميزان فاصله خودروها از يکديگر در پشت چراغ قرمز نيز تعريف شده است. هر راننده در هنگام توقف پشت خودرو ديگر در پشت چراغ قرمز و يا در ترافيک شديد، تنها به‌اندازه‌اي مجاز است به خودرو جلويي نزديک شود که همچنان قادر به ديدن چرخ‌هاي عقب خودرو جلويي باشد. در حال حرکت هم اين فاصله کاملا مشخص (حداقل دو ثانيه) است؛ يعني اگر خودرو جلويي از کنار يک تابلو در يک لحظه رد شد، خودرو بعدي بايد حداقل دو ثانيه بعد، از مقابل همان تابلو عبور کند. فاصله گرفتن از آمبولانسها و ماشينهاي امداد هم قانون مشخصي دارد. خودروها «در هر دو طرف خيابان» با شنيدن صداي آژير بايد سريعا در سمت راست «توقف» کنند و پس از عبور آمبولانس، همه خودروها بايد دست کم 150 متر از پشت آن فاصله بگيرند (طبيعي است که برخي جزئيات مقررات، بسته به کشورها و حتي شهرها متفاوت باشد ولي اصول يکي است): حال تا اندازه‌اي معلوم مي‌شود که چرا در کشور ما اين مقدار تصادف رخ مي‌دهد و چرا بيشترين کشته‌ها در ميان عابران پياده در ايران يا «سالمند» هستند و يا «کودک»؛ تا کسي حرکات شبه آکروباتيک بلد نباشد نمي‌تواند خود را از اتومبيل‌ها و موتورسيکلت‌هايي که چفت در چفت يکديگر و با فاصله سانتيمتري و گاهي ميليمتري از کنار عابران مي‌گذرند نجات دهد. بنابر آنچه گفته شد، نکته دوم و يا همان نقطه شروع اصلاح رانندگي در ايران، آموزش فاصله گرفتن از يکديگر است؛ چه فاصله خودرو از خودرو که با حرکت بين خطوط حاصل مي‌شود و چه فاصله گرفتن عابر و خودرو از يکديگر، و چه فاصله گرفتن از خودروهاي امداد که توضيح بيشتر آن، خارج از حوصله اين نوشتار است. در مظلوميت رعايت فاصله در کشورمان همين بس که در يکي از معدود انيميشنهايي که براي آموزش برخي نکات رانندگي از تلويزيون پخش مي‌شود خودروها در فاصله سه چهار سانتيمتري از يکديگر حرکت مي‌کنند! نکات ديگر در مورد رانندگي بسيار است. تنها به ذکر چند مطلب اکتفا مي‌کنم: 1. مسئولان و مأموران راهنمايي زحمت بسيار زيادي کشيده و مي‌کشند و طرح‌هاي بسيار خوبي، مثل طرح همياري پليس، به اجرا درآورده‌اند گر چه به نظر مي‌رسد حمايت لازم از آنان صورت نمي‌گيرد. اما بايد توجه کرد که لااقل پنجاه ايراد در رانندگي ما وجود دارد (مانند دور نگرفتن هنگام پيچيدن به سمت چپ از خيابان اصلي به کوچه) که بايد يک به يک و به طور مکرر به مردم آموزش داده شود. همچنان که گفته شد، «احتياط کنيد» مشکل چنداني را حل نمي‌کند. 2. کاستي‌ها و بي توجهي‌ها از جنبه‌هاي مختلف بي شمار است. رانندگي درست، بدون خط کشي صحيح خيابانها و جاده‌ها ممکن نيست. متأسفانه بسياري از جاده‌ها – به ويژه وقتي مانع فيزيکي بين راه رفت و راه برگشت وجود دارد- و حتي خيابانهاي اصلي در برخي شهرستانها فاقد خط کشي هستند. در شهرهاي مملو از ميدان مانند قم، دريغ از نصب يک تابلو در ميادين براي يادآوري اين قانون که «حق تقدم با خودرويي است که قبل از شما به ميدان رسيده است». از طرف ديگر، در کشوري که بالاترين کشته را در تصادفات مي‌دهد يک کارخانه خودروسازي اجازه مي‌يابد که پرفروشترين و در عين حال آسيب پذيرترين خودرو کشور را بدون کيسه هوا و اي. بي. اس و لوازم ايمني ديگر روانه بازار کند. اينها همه نشان مي‌دهد که رانندگي و کشته هايش هنوز براي برخي سياستگذاران تبديل به يک دغدغه اساسي نشده است. 3. ميزان جريمه‌ها گاهي مضحک است. جان چهل نفر را به دست راننده اتوبوسي مي‌سپاريم که در صورت سبقت غيرمجاز تنها چند هزار تومان جريمه مي‌شود. اگر در ايران معناي «جان چهل انسان» فهم شده بود اين جريمه نمي‌توانست با توجه به اوضاع کنوني از يک ميليون تومان کمتر باشد تا اساسا راننده اتوبوس به فکر تخلف هم نيفتد. (خوشبختانه محروميت رانندگان متخلف اتوبوس اخيرا از دو ماه به پنج سال افزايش يافته است. خبرگزاري مهر، اول مهر 87). نکته شنيدني اين است که وقتي سخن از افزايش ميزان جريمه به ميان مي‌آيد برخي به بهانه «فشار اقتصادي به ملت ايران» با آن مخالفت مي‌کنند. گويي اين عده، «متخلف بودن» را بخشي از تعريف ملت ايران مي‌دانند! 4. تفاوت رانندگي ايراني با رانندگي استاندارد بي شباهت به تفاوت فوتبال آمريکايي و فوتبال معمولي نيست. ما در بسياري موارد رانندگي نمي‌کنيم اسکي مي‌کنيم، زيرا اصل در رانندگي ما بر توقف نکردن است مگر آنکه مانع فيزيکي مقابلمان باشد. وقتي فاصله‌ها رعايت نمي‌شود و در هر لحظه يک عابر يا موتورسوار جلوي راننده سبز مي‌شود و خودروها از چند سانتيمتري پاي عابران عبور مي‌کنند، آيا اعصابي براي ما ايرانيان باقي مي‌ماند؟ بي جهت نيست که بيشتر مردم در يک برنامه تلويزيوني در پاسخ به اين پرسش که «بزرگترين عيب شما چيست؟» پاسخ يکساني داشتند: «زود عصباني مي‌شوم». (شبکه 5، شب مبعث سال 1385). بدون شک، يک دليل پايين بودن آستانه تحمل در ميان ما نحوه عبور و مرور ماست. 5. اميدوارم برخي از ما نحوه عجيب رانندگي در ايران را با اموري از قبيل چند برابر ظرفيت بودن تعداد خودروها يا تنگ بودن برخي معابر توجيه نکنيم. البته به دنبال حل اين مشکلات هم بايد بود اما اينها تنها مي‌توانند دليل «ترافيک» باشند نه دليلي براي رانندگي بي‌قانون رانندگان يا عبور بي‌قانون‌تر عابران. همچنانکه در تصوير زير (در خارج از کشور) پيداست، تعداد بي‌شمار خودروها منجر به نقض مقررات نشده است: اين نکته را هم بايد توجه کرد که معابر در «مرکز شهر» در بسياري از شهرهاي پيشرفته دنيا همان معابر قديمي و کم عرض است؛ با اين حال اين امر به هرج و مرج ترافيکي منجر نشده است. دليل ديگر بر بطلان توجيهات فوق اين است که اوضاع رانندگي در شهرستانهاي ايران که بسياري از مشکلات تهران را هم ندارند اگر بدتر نباشد بهتر نيست. نبايد فراموش کرد که طبق آمار، «عامل انساني» حرف اول را در تصادفات رانندگي در ايران مي‌زند. 6. از تابلوهاي ورود ممنوع و يکطرفه که بگذريم تابلوها نقشي در رانندگي شهري ندارند. تابلوي «ايست» در ايران کاملا بي معناست و اين نقش به سرعت گيرها واگذار شده است در حالي که با توجه به شرايط محيطي هر کوچه و نيز خيابان، يک تابلوي حداکثر سرعت بايد در ابتداي هر کوچه يا خيابان نصب شود. در ديگر کشورها در اطراف مدارس معمولا سرعت بيش از 20 کيلومتر، «در ساعات رفت و آمد دانش آموزان» غيرمجاز است: ما با تکيه بر ذکر حداکثر سرعت شهري در آيين نامه، همه کوچه‌ها و خيابانها را به امان خدا رها کرده ايم و هر کس زورش رسيده يک سرعت گير سيخي يا ميخي و غير آن با ارتفاع دلبخواهي در کوچه خودش قرار داده است. لااقل بيش از دوازده نوع سرعت گير در معابر مشاهده مي‌شود که معلوم نيست با چه ملاکي ساخته مي‌شوند و سرعت گير استاندارد کدام است. اين را هم در پرانتز اضافه کنم که يکي از دوستان در خارج از کشور که قرار بود چند عکس از نحوه توقف خودروها براي سرويس مدرسه براي اين مقاله تهيه کند تصوير برگه جريمه 140 دلاري اش را برايم فرستاد! همچنانکه در برگه مشخص است، او در اطراف يک مدرسه که حداکثر سرعت «در خارج از ساعات رفت و آمد دانش آموزان» 40 کيلومتر بود با سرعت 50 کيلومتر در ساعت حرکت کرده بود. (به خاطر درج مشخصات فردي در برگه جريمه، تنها بخشي از تصوير برگه جريمه را مي‌گذارم): 7. از چند انيميشن که بگذريم رسانه ملي آموزش مصداقي رانندگي را مورد توجه قرار نداده است. کاش برنامه‌هايي مانند «سفر به خير» که غالبا به کلي گويي مي‌گذرند طريق صحيح و نيز خطاهاي رايج رانندگي را قدم به قدم به مردم يادآور مي‌شدند. من به خاطر ندارم تا کنون يک برنامه مصور آموزشي يک دقيقه‌اي درباره نحوه حرکت در بزرگراهها پخش شده باشد. گاهي چند آموزش تصويري (مانند دو مورد زير) مي‌تواند از دهها توصيه گفتاري در بهبود اوضاع مؤثرتر واقع شود: در سريالها گر چه اخيرا به بستن کمربند توجه مي‌شود، اما غالبا خودروها بدون زدن راهنما توقف کرده، به حرکت در آمده و يا تغيير مسير مي‌دهند. با وضعي که در آن به سر مي‌بريم، آموزش رانندگي آنقدر اهميت دارد که اگر رسانه ملي هر روز برنامه‌هاي شش شبکه تلويزيون را همزمان قطع کرده و چند ثانيه‌اي به اين آموزشها اختصاص دهد کاري عادي انجام داده است. 8. کمبود آموزشهاي مصداقي باعث شده است برخي دلسوزان، خود از طريق اينترنت با توجه به انواع تخلفات رانندگي رايج در ايران، به آموزش مردم روي آورند. لينک مربوط به يک نمونه از اين آموزشهاي بسيار مفيد که به صورت پاور پوينت بوده و چند تن از خوانندگان براي نويسنده ارسال کرده‌اند در انتهاي اين مقاله قرار داده شده است. اميد است که خوانندگان نيز در ارسال آن براي دوستان خود بکوشند. اين نحو آموزش مي‌تواند الگويي براي رسانه ملي باشد. 9. تصور بسياري از ما از تصادف شديد، دو ماشين له شده است و بس. شايد اگر با هشدار قبلي تصوير بانوي بارداري که با صورت خون آلود در ميان آهن پاره‌ها گرفتار شده و فرياد مي‌زند و يا تصوير کودکي که با کيف مدرسه به گوشه‌اي ازخيابان پرتاب شده نمايش داده شود، کمي از بلاي «تعجيل براي هيچ» که در رانندگي و غير رانندگي مانند بختک به جان ما ايرانيان افتاده، رهايي يابيم. همچنين اگر جنازه‌هاي تصادفات هنگامي که در يخچالهاي سردخانه قرار داده مي‌شوند، لحظات قرار دادن آنان در قبر، ناله‌هاي کودکي که پدرش را چند ساعت قبل‌تر در تصادف از دست داده و در فراق او مي‌گريد، فرياد مجروحان تصادفات در بيمارستانها، نمونه‌هاي عيني از سرگذشت تلخ خانواده‌ها در پي از دست دادن عزيزي در تصادف و ... به طور مستند به تصوير کشيده شود شايد کمي ما را به خود آورد. باري، رانندگي ما فقط خودمان را سر در گم نکرده، بلکه بيگانگان را هم با پرسش عجيبي مواجه کرده است. چگونه ملتي مهمان نواز که ايثارگري کم نظير خود را در زمان جنگ به رخ جهانيان کشيده و در برخي عرصه‌هاي علمي مثل نانو تکنولوژي جزء کشورهاي برتر جهان است از نظم بخشيدن به رفت و آمد خود همچنان درمانده است؟ يک علت عمده، به زعم من، همان مطلبي است که در آخرين پاراگراف مقاله يازدهم (مسئولان به مردم چه آموخته‌اند؟) ذکر شد. عصر انفجار اطلاعات و کثرت دشمنان سياسي و غيرسياسي اين ملت، ضرورت توجه جدي به اصلاح نحوه رانندگي در ايران را دو چندان کرده است. لينک مربوط به يکي از ده‌ها فيلم کوتاهي را که در مورد نحوه رانندگي در تهران در اينترنت پخش شده و تنها در يکي از سايت‌ها تاکنون بيش از 120 هزار بيننده داشته در انتهاي مقاله قرار داده‌ام. نمي‌دانم، شايد برخي خوانندگان نيز با تماشاي آن به ياد هشدار امام صادق(ع) بيفتند: مايه زينت ما باشيد، نه مايه ننگ و سرشکستگى ما (کونوا لنا زينا و لاتکونوا علينا شينا. بحارالانوار، ج ۷۸ ص ۳۷۲). --------------------------------------------------------------------------- • در اينجا لازم است از اداره کل پژوهش و آموزش سيما، مركز پژوهش‌هاي اسلامي صدا و سيما، مرکز طرح و برنامه و نيز گروه معارف شبکه اول سيما که پيگير اين سلسله مقالات شده‌اند تشکر کنم. همچنين از خوانندگان محترم آقايان شفيعي، عموزاده، کمره‌اي، حسيني، زيني و ساير دوستاني که در آماده کردن اين مقاله به نويسنده ياري رسانده‌اند صميمانه سپاسگزاري مي‌کنم. muhammadmotahari@gmail.com


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, توسط reza |

داستان خاله سوسکه به نقل از شیرین http://shirindarengelestan.blogspot.com

 
مامانم میگه چرا نمیای داستانهای قدیمیه خودمون رو براشون نقاشی بکشی. "مثلا خاله سوسکه" میگه " من رفتم یک عالمه کتابفروشی سر زدم، هیچکدوم قصّه خاله سوسکه رو نداشتن. باورت میشه؟"ل خودم وقتی بچه بودم قصه خاله سوسکه رو خیلی دوست داشتم. فکر کردم راست میگه چه حیف چون به این ترتیب پس بیشتر بچه های الان خاله سوسکه رو نمیشناسن.ل دیروز که پیاده میرفتم شهر یه دفه یاد این جریان افتادم و با خودم فکر کردم خب الان این چهل دقیقه پیاده روی فرصت خوبیه برای فکر کردن به این داستان و اینکه شخصیتهاش مثلا چه قیافه ای باشن و از این حرفا. آخه من از اونجایی که پیاده همه جا میرم، بیشتر داستان بافیها و شخصیت پردازی هام رو معمولا در حین راه رفتن میکنم. حالا به اینا کاری نداریم، بریم سر داستان خاله سوسکه.ل از اونجایی که فکر میکنم همه خودتون با خاله سوسکه خوب آشنایی دارین دیگه زیاد در موردش توضیح نمیدم فقط همین رو میگم که خاله سوسکه یک سوسک بسیار خوشگلی بوده که همه احالی شهرشون (از سگه که قصابی میکرد تا شتره که نمدمالی میکرد و خره که خراطی میکرد) یک دل نه صد دل عاشقش بودن.ل حالا داستان از اونجایی شروع میشه که یک روز خاله سوسکه خوشگل پامیشه، صورتش رو سرخاب سفیداب میماله، شلیته اش رو (که مینیژوپ بوده) میپوشه، چادرش رو هم سرش میکنه و راه می افته بطرف همدون که بره زن یک آدمی به اسم رمضون بشه.ل تا اینجا درست؟ل جالب ایجاست که تا اینجای داستان خاله سوسکه شدیدا از زمانش پیشرفته تر بوده. یعنی توی اون دوره و زمونه که تا حرف ازدواج میومده دخترا هفت دفه رنگ به رنگ میشدن، این خانوم یکدفه بدون اینکه کسی حتی خواستگاریشون اومده باشه یا چیزی، برای خودشون تسمیم میگیرن که پاشن تک و تنها برن به شهر همدون و اونجا زن یک رمضون نامی بشن.ل متاسفانه از این آقای رمضون (یا به روایتی هم مش رمضون) اطلاعات زیادی در دسترس نداریم. فقط همین رو میدونیم که این آقا از ساکنین شهر همدان بودن و از جمله اموالشون هم یک فروند قلیون نقره اعلا بوده. خیلی هم مثکه قلیونش با کلاس بوده چون خاله سوسکه هنوز زن یارو نشده حسابی پُزش رو به تمام اهالی محل میده. حالا اینکه این آقا واقعا اصل جریانش چی بوده که خاله سوسکه حاضر بوده بخاطرش پاشه بکوبه تا همدون بره دیگه مجهوله. یعنی اینکه این آقا مثلا دِیوید بکام زمان خودش بوده، خیلی پولدار بوده، خوشگل بوده یا خوب تار میزده (شاید هم هم خوشگل بوده هم خوب تار میزده) یا چی رو بنده متاسفانه نمیدونم.ل خلاصه دردسرتون ندم، خاله سوسکه راه میوفته از خونشون که بره بطرف ترمینال یا ایستگاه قطار. نه خدایا چی میگم؟ اون موقع که قطار و اتوبوس نبوده. حالا چه میدونم، داشته پس مثلا میرفته ایستگاه اسبها یا اینکه نقشه داشته از چاروادار یه الاغی چیزی کرایه کنه. بهرحال تو راه که میرفته از جلوی قصابی که رد میشده، قصابه که جلوی در مغازش وایساده بوده، میگه "خاله سوسکه کجا میری؟" خاله سوسکه میگه "میروم بر همدون، شو کنم بر رمضون، قلیون نقره بکشم، منّت بابا نکشم."ل عرض نکردم هنوز بعله نگفته پُز این قلیون نقره هرو به همه میداده.ل قصّابه میگه "خاله سوسکه زن من میشی؟"ل خاله سوسکه میگه "اگه زنت بشم، وقت دعوامون منو با چی میزنی؟"ل از اینجاست که مشکل بنده با این داستان شروع میشه. از یه طرف میگم خب خاله سوسکه میخواسته اینطوری شوهر آینده اش رو بشناسه. آخه همیشه از اینا که میرن خواستگاری خیلی حرسم میگیره. یعنی ما خودمان که به چشم خودمان این چیزها رو ندیدیم، فقط داریم اون چیزهایی رو که تو فیلم دیدیم یا ازاین و اون شنیدیم اینجا نقل میکنیم. خلاصه مثکه اینطوریه که بعد از اینکه بزرگترا صحبتاشونو کردن، یه چشمکی به هم میزنن میگن "حالا ما بریم اونور بذاریم این جوونا یه ذره با هم صحبت کنن." اون دو تا هم چند دفه رنگ عوض میکنن و بعد شروع میکنن به یک بحثی که بیشتر آدم رو یاد مصاحبه های تلویزیون میندازه تا صحبت دو نفر که قراره به زودی با هم ازدواج کنن.ل پسره: آیا شما قصد دارید بعد ازدواج به تحصیلاتتان ادامه بدهید.ل دختره : بلی. ولی فقط در صورتیکه مطمئن باشم ادامه تحصیلاتم به هیچ عنوان مانع "خوب شوهر داری" (که جهاد من است) و نگهداری از فرزندانم نخواهد شد.ل برین بابا مسخره شو در آوردین. تحصیلات محصیلاتو بذارین برا بعد. چرا حرف دلتون رو نمیزنین. مثلا:ل پسره: عذر میخوام، این دو تا طبیعی هستند؟ یا اینکه با کمک سینه بندهای ابری به این شکل در آمده اند؟ل دختره: متاسفانه طبیعی نیستند ولی سینه بند ابری ای هم در کار نیست از همون معمولیهاست؛ من فقط پیش پای شما یک جفت از جورابهای حوله ای برادرم رو در هر طرف فرو کردم.ل پسره: اِفِکتِ جالبیه و در ضمن از اینکه از قوه تخیلتون استفاده کردید تا مشکلتون رو حل کنید خوشم آمد. به قول فرنگی ها این نشون میده که پِرابلِم سالوینگتون خوبه. این هم که فهمیدم که این بوی پایی که همش به دماغم میخوره از شما نیست و از این جورابهاست، خیلی خیالمو راحت کرد.ل دختره: نخیر، جورابها تمیز بودند؛ اون بو دیگه از خودمه.ل پسره: اوه!ل دختره: حالا من یک سوالی از شما داشتم. آیا شما به موجودیت نقطه ای به نام "جی اِسپات" (که تا اونجایی که خبر دارم کارمندان سازمان "فارسی را پاس بداریم" هنوز لغت فارسی برایش پیدا نکرده اند) اعتقاد دارید یا اینکه آن را مکانی افسانه ای و در ردِ شهر قصّه، نِورلند (از نوع پیتر پن ایش البته نه مایکل جکسون ایش) یا سازمان مبارزه با آلودگی محیط زیست در ایران یا کوه قاف (که آنطور که از علیقلی خان شنیده ام دیوها در آنجا زندانی هستند) تصور میکنید؟ و اگر به آن اعتقاد دارید، آیا حاضر هستید همین حالا قسم بخورید که بعد از ازدواجمان با پشتکار هر چه تمامتر به پیدا کردن آن مکان میپردازید و هرگز از این کار دست نمیدارید تا آنرا بیابید؟ل حالا حتما این هم نه ولی منظورم اینه که یک سوالی بکن که به یه دردی بخوره آخه. چیزی که واقعا برات مهمّه رو بپرس. برای همین هم یک ذره از این سوال خاله سوسکه خوشم میاد. عجیب هست ولی خب ظاهرا برای خاله سوسکه خیلی مهم بوده بدونه بعدها با چی قراره کتک بخوره. ولی از یه طرف هم میگم آخه آدم که (بقول بابام) سرود یاد مَستون نباید بده که. یعنی میگم آدم که نمیاد این فکرو بندازه تو کله یه قصاب آتیشی مزاج که بعدها این خانوم رو با چی بزنم بیشتر حال میده؟ل ل"چک؟ لقد؟ مشت؟ سنگ؟ کلوخ؟ سگ وحشی بندازم به جونش چطوره؟ نه، ولی گفت "با چی میزنی؟" اگه سگ وحشی بندازم به جونش دیگه من نمیزنمش پس قبول نیست. ولی اگه سگ وحشی رو خودم بقل کنم بعد هی با اون بزنم به خاله سوسکه چی؟ اونوقت اون قبوله دیگه؟ اِه، راستی الان یکدفه یادم افتاد که من نا سلامتی خودم سگ هستم! این خاله سوسکه هم که با این ابروهای کمونچه و چشمای نرگسش برای آدم دیگه حواس نمیذاره. اوخ مثکه خیلی دیگه دارم معطلش میکنم. زود یه چیزی بگم که الانه که حوصله ش سر بره راه بیافته بره سراغ چارواداره."ل پس قصابه جواب میده که "با این ساطور قصابی."ل بله؟!ل با این ساطور قصابی یعنی چی مرد حسابی؟ خجالت نمیکشی؟ آدم که زنش رو با ساطور قصابی نمیزنه. تازه اونم خاله سوسکه که انقد باریک و ظریف بوده که میاوردیش میذاشتیش جلوی این مانکنهای انورکسیک امروز، یه نگاهی بهشون مینداخته بعد میگفته ل"شما چاقالوهام که مثکه چلوکبابَرو زدین به بدن ها."ل بذارین همینجا یه داستان کوتاهی براتون تعرف کنم که شاید با کمک اون بهتر بتونین عمق ظرافت خاله سوسکه رو درک کنین.ل آخه چند وقت قبل از این ماجرای مش رمضون و این برنامه ها، یک روز خاله سوسکه میره یه خریدی بکنه. از توی کوچه که رد میشده همینطور مردم بودن که لبشونو گاز میگرفتن یا میزدن تو سرشون و با هم پچ پچ میکردن که:ل "اِوا خدا مرگم بده! دیگه از خاله سوسکه انتظار نداشتم." ل"دختره بیحیا خجالت نمیکشه. حالا هم اومده همینجوری تو خیابون برا خودش را میره انگارم نه انگار."ل ل"غلط نکنم اینم کار همون شازده غراضه "مومنت مومنت" باشه. این مرتیکه هم تا زندگی تمام دخترای این محل رو با اون برج معروف سانفرانسیسکوش خراب نکنه دست بردار نیست."ل ل"چی میگی بابا؟ شازده به این دختره لاغروی قرتی یه نگاهم نمیندازه. این دختره اصلا از همون شلیته اِسبَدنومیش پیداس که خودش کارش خرابه..."ل ل"نه این حرفا رو نزن خواهر قباحت داره. من خاله سوسکه رو از بچه گی میشناسم خیلی هم دختر پاک و نجیبیه. حتما حموم مردونه رفته طفلک به این روز افتاده."ل حالا همه این لب گزیدنا و پچ پچ کردنا برا چی بوده؟ برا اینکه خاله سوسکه اون روز شکمش حسابی قلمبه شده بوده. اونقدر که هر کی نگاش میکرده فکر میکرده که خاله سوسکه رفته شیطونی کرده، حالام زبونم لال، حامله شده. غافل از اینکه این خاله سوسکه که انقدر از زمان خودش پیشرفته تر بوده که تنهایی راه میافتاده بره به یک مش رمضون نامی که حتی خواستگاریش هم نیومده بوده بگه که بیا بنده رو بگیر، حتما اگه شیطونیی هم میکرده حسابی مواظب بوده که یک وقت کاری دست خودش نده.ل اصل جریان این بود که خاله سوسکه شب قبل از این ماجرا برا خودش تو حیاط لم داده بود داشت از گیلاسایی که از تربت براشون تارُف آورده بودن میخورد که یه دفه دید اونور حیاط گربه به پنبه افتاد، سگ به شیکمبه افتاد. خاله سوسکه هم تا اینو دید پِکی زد و خنده افتاد. این شد که گیلاسی که اون موقع توی دهنش گذاشته بود سُر خورد همینطوری با هسته رفت پایین. حالا درک میکنید عمق باریک اندامیه این خانوم رو؟ یه دونه گیلاس با هسته قورت داده بوده انقدر شیکمش اومده بوده بالا که فرداش اهالی محل براش حرف در آورده بودن! آخه یک همچین موجودی رو که نباید با ساطور قصابی زد.ل خاله سوسکه تا میشنوه قصابه چه نقشه ای براش داره، فوری میگه "واه واه واه زنت نمیشم. اگر بشم کشته میشم" بعدم راشو میکشه میره.ل یه ذره که میره میرسه در دوکون آهنگری. حالا دوباره همون جریانه دیگه؛ آهنگره میگه ل"خاله سوسکه کجا میری؟"ل خاله سوسکه میگه "میروم بر همدون، شو کنم بر رمضون، قلیون نقره بکشم، منّت بابا نکشم."ل آهنگره میگه "خاله سوسکه زن من میشی؟"ل خاله سوسکه هم دوباره همون سوال معروف رو مطرح میکنه "اگه زنت بشم، وقت دعوامون منو با چی میزنی؟"ل آهنگره جواب میده "با این پتک آهنگری."ل اهم. بعله مثکه تمام اهالی این شهر از دم روانی بودن. بیخود نبوده بیچاره خاله سوسکه تصمیم گرفته بوده برا خودش از همدون شوهر وارد کنه.ل خلاصه دیگه بیشتر از این روده درازی نمیکنم چون این داستان طولانیه و این اتاق هم شدیدا گرمه و نزدیک به این داره میشه که بنده اینجا در راه خاله سوسکه تلف بشم.ل بهرحال بقیه داستان اینه که خاله سوسکه سر راهش به مردای مختلفی بر میخوره که همه ازش تقاضای ازدواج میکنن و بعد هم شدیدا روانی از آب در میان. تا اینکه میرسه به آقا موشه.ل آقا موشه میگه "خاله سوسکه زن من میشی؟"ل خاله سوسکه میگه "اگه زنت بشم، وقت دعوامون منو با چی میزنی؟"ل آقا موشه میگه "با این دُم نرم و نازکم"ل این یکی هم حتی ناکس نمیگه "آخه من اصلا برای چی تو رو بزنم خاله سوسکه عزیز؟ آدم که نباید روی یه خانوم دست بلند کنه. این سوالا چیه میکنی عزیز من." ولی بهرحال دم نرم و نازک در مقابل ساطور قصابی و پتک آهنگری و چکش نعلبندی و غیره خیلی عالی بوده. خاله سوسکه هم که دیگه مثکه حوصله اش مثل بنده و جنابعالی سر رفته بوده و شاید هم یک دفه یادش افتاده بوده که ای دل غافل در مملکت ایران که دختر تنها رو نمیذارن مسافرت کنه، تصمیم میگیره که بی خیال همدون و مش رمضون بشه و همینجا با همین آقا موشه و دم نرم و نازکش قال قضیه رو بکنه.ل پس میگه "زنت میشم، زنت میشم."ل بعد هم هفت شبانه هفت روز با هم عروسی میکنن.ل قصه ما به سر رسید، کلاغه به خونه ش نرسید بالا رفتیم ماست بود قصه ما راست بود پایین اومدیم دوق بود قصه ما دروغ بود حالا این همه حرف زدم بازم ادامه داره! نه ولی نگران نباشین این تیکه کوتاهه.ل مامانم میگه که روی مانیتور اونا همه "ی" ها بزرگ میافتن. مثلا "میبینم" میشه "م ی ب ی نم" مخواستم ببینم کس دیگه ای هم این مشکل رو داره یا اینکه این از اون مشکلات مخصوص پدر مادر بنده اس. در ضمن اگر میدونین که چه جوری میشه این مشکل رو بر طرف کرد، ممنون میشم اگه بهم بگین.


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, توسط reza |

مردم در اولویت چندم؟ (بخش اول)

مردم در اولویت چندم؟ (بخش اول)

محمد مطهری

فاجعه کشته و مجروح شدن بيش از دويست تن از هموطنانمان در حادثه انفجار حسينيه سيد الشهداي شيراز مورد توجه جدي تصميم‌گيرندگان خبر صداوسيما واقع نشد تا آنجا که در خلاصه اخبار ساعت 14 روز يکشنبه گذشته (يعني کمتر از شانزده ساعت پس از حادثه) از انتخابات زودهنگام در ايتاليا و بازي سپاهان و ملوان ياد شد، ولي اين حادثه، شايسته ذکر دانسته نشد. اين نه يک ابتکار جديد در سال شکوفايي و نوآوري بود و نه يک اقدام بي‌سابقه در کارنامه صداوسيما، ولي در عين حال نبايد عجولانه مسئولان رسانه ملي را در اين باره سرزنش کرد.

حقيقت اين است که در طول بيست و نه سال گذشته، عليرغم تأکيدات امام راحل و مقام معظم رهبري، رفتار ظاهري نه تنها رسانه ملي بلکه برخي رفتارهاي نهادهاي انتظامي، قضايي و دولتي اين شائبه را به وجود مي‌آورد که گويي چنين قانون يا پيش‌فرض نانوشته‌اي وجود دارد که تا زماني که حادثه‌اي مستقيما با منافع نظام اسلامي گره نخورده باشد و از بعد سياسي قابل توجهي برخوردار نباشد، نمي‌تواند در اولويت جدي قرار گيرد. حقيقت امر مي‌تواند غير از اين باشد ولي به دلايلي که خواهد آمد، نمود رفتار بيشتر مسئولان و نهادهاي مرتبط با امنيت و نيز ايمني و جان مردم متاسفانه مؤيد وجود اين پيش‌فرض است. از همين روست که اقدام کم سابقه چند روز پيش رئيس اداره آگاهي کشور در اعلام شجاعانه افزايش گزارش‌هاي تجاوزات به عنف در سال 1386 ـ که از قضا با همت والا و در خور تقدير نيروي انتظامي، سال مبارزه جدي با اراذل و اوباش بود ـ مورد اندک توجهي نيز واقع نشد. خبري که اگر در کشورهاي غوطه‌ور در فساد اخلاقي هم اعلام شده بود، به يک موضوع جنجالي تبديل شده بود و گزارش‌ها، تحليل‌ها، ريشه‌يابي‌ها، وضع و اصلاح قوانين و در نهايت عزل و نصب‌هاي گسترده‌اي در پي داشت.

من آنقدر بي‌انصاف نيستم که بخواهم از کنار گود، خدمات بي‌شماري را که ميليون‌ها نفر در اين کشور در طول بيش از ربع قرن در دستگاه‌هاي قضايي، انتظامي، خبري و غير آن انجام داده‌اند، زير سؤال ببرم. ارزش خدمات مثبت اين نوع افراد موقعي نمايان خواهد شد که فقط براي چند روز دست از کار بکشند. ولي چه مي‌توان گفت؛ وقتي نماي بيروني رفتار اکثر مسئولان به گونه‌اي است که گويي امنيت، ايمني و جان و ناموس مردم اهميت چنداني ندارد و آنچه بايد به آن اهميت داد، حفظ نظام است و بس. ظاهرا اين سخن حق که حفظ نظام اسلامي از اوجب واجبات است، پاره‌اي از واجبات ديگر را (ظاهرا به دليل کثرت توطئه‌ها عليه نظام اسلامي)، نزد برخي به وادي مکروهات سوق داده است.

در سلسله مقالاتي که اين نوشتار اولين آنهاست، با ذکر شواهد و مصاديق فراوان روشن خواهم کرد که صداوسيما، قوه قضاييه، نيروي انتظامي و برخي نهادهاي دولتي، به زعم من، چه کارهاي مؤثري در اين عرصه مي‌توانند بکنند و نمي‌کنند و چه کارهايي نبايد بکنند و مي‌کنند و البته گاهي برخي اشکالات به نهادهاي ديگر از جمله نهاد قانونگذاري و غير آن بر مي‌گردد. به هر حال اگر به هر دليل، درماني سريع براي رفع معضلات بزرگي مانند گراني يافت نمي‌شود، لااقل از ايجاد آرامش رواني بيشتر براي مردم از جهات ديگر نبايد غفلت کرد.

راقم اين سطور، بيشتر مطالب اين سلسله مقالات را در طول چندين سال گذشته در بيش از صد ملاقات حضوري با مسئولاني در همه سطوح در ميان گذاشته است. خوشبختانه قريب به اتفاق آنان از آن استقبال کرده و با تواضع بدان گوش سپردند و بعضا خواستار نشر آن شدند گرچه متأسفانه (جز در چند مورد استثنايي) عليرغم پاره‌اي قول و قرارها تغيير محسوسي در عمل مشاهده نشد.

پيش از ورود به اصل مطلب ذکر چند نکته ضروري به نظر مي‌رسد:

الف) من خط و جناح بازي را که متأسفانه کشور ما تا حد زيادي بدان دچار است، مصداق بارز شرک و کار براي غير خدا مي‌دانم. عمل خوب از هر جناح که باشد شايسته تقدير است و عمل بد از هر جناح، مستحق مذمت. آنقدر ناپخته نيستم که براي خوشامد اين جناح يا آن جناح بنويسم و آخرت خود را فداي دنياي ديگران کنم و در اين راه حفظ حرمت استاد شهيد مطهري انگيزه‌اي دو چندان براي من ايجاد مي‌کند. از قضا ميزان حساسيت هيچ‌کدام از دو جناح اصلي کشور نسبت به آنچه دغدغه اين مقالات است، بر ديگري نمي‌چربد. به هر صورت، کساني که عادت کرده‌اند در پشت هر مقاله‌اي غرض سياسي ببينند، خوب است به خواندن همين مقدار بسنده کنند. بديهي است هر سايت و روزنامه‌اي با هر گرايش سياسي در انتشار اين مطالب مشروط به هيچ گونه دخل و تصرفي آزاد است.

ب) مخاطب انتقادات اين نوشته لزوما مسئولان کنوني دستگاه‌هاي مورد بحث نيستند و چه بسا برخي از آنان از اسلاف خود بهتر عمل کرده باشند. پيکان انتقادات اين رنجنامه نه متوجه اين مسئول و آن مسئول، که ناظر به رويه‌هاي نادرستي است که سالهاست تلقي به قبول شده و پرسش‌هاي جدي ايجاد کرده است و معلوم نيست با کدام دليل شرعي، قانوني، عقلي و يا حتي عرفي قابل توجيهند.

ج) از منتقدين فرهيخته و محترمي که محتواي مقالات را مورد نقد و بررسي منطقي و استدلالي قرار داده و با تبيين‌ها و راهنمايي‌هاي خود مرا بر لغزش‌هاي احتمالي واقف ساخته و بر غناي بحث خواهند افزود، پيشاپيش سپاسگزارم. البته آن دسته قليل و غيرمنصف هم که به دليل در خطر ديدن منافع شخصي يا گروهي خود به جاي تمسک به استدلال، با گل آلود کردن آب و خلط مبحث و چه بسا هتاکي و اغلب تحت لواي دفاع از نظام احتمالا خود را وارد معرکه خواهند کرد شايسته تقديرند. کوچکترين مساعدت اين افراد اين است که نظر خوانندگان بيشتري را به اين نوشتار جلب کرده و نويسنده را مصمم‌تر خواهد کرد. آگر اميدي به آينده اين نظام ـ که شهيد مطهري با افتخار جان خود را فداي آن کرده است ـ نداشته و نواقص را قابل رفع نمي‌دانستم دليلي براي قلمي کردن اين مطالب هم نمي‌ديدم.

د) محتواي اين مقاله هيچ ارتباطي با بحث رابطه ميان «اسلاميت» و «جمهوريت» نظام ندارد. هر موضعي که در اين بحث مهم اتخاذ شود هيچ نوع سستي درباره حقوق مسلم مردم را تجويز نمي‌کند.

پس از اين مقدمه که از ذکر آن گزيري نبود، جا دارد به اجمال تنها به گوشه‌اي از آنچه خواهد آمد با يادي از امام راحل اشاره کنم. در همان سالهاي اوليه انقلاب، ايشان روزنامه‌ها را به خاطر چاپ مکرر عکس خود در صفحه اول مورد انتقاد قرار داده، آز آنان خواستند عکس افراد عادي مثل يک کارگر را در صفحه اول چاپ کنند. متأسفانه اين ديدگاه به ظاهر ساده و در باطن عميق و اساسي حضرت امام درباره اهميت دادن به امور مردم عادي، در دستگاه‌هاي تبليغي و غيرتبليغي کشور پيگيري نشد. امروز هم همانند گذشته سيماي جمهوري اسلامي در دايره وظايف خود نمي‌بيند که با نشان دادن چند ثانيه‌اي تصوير يک قاتل فراري که امنيت مردم را تهديد مي‌کند براي حفظ جان مردم عادي قدمي بردارد و يا با چند لحظه نشان دادن عکس کودکان گمشده‌اي که پدران و مادران آنها در فراق آنان ضجه مي‌زنند اقدامي کند. در عوض شبکه خبر اخبار ناقص حوادث را هم از برنامه‌هاي خود حذف مي‌کند! قوه قضائيه هم هيچ‌گونه نيازي نمي‌بيند که در مورد پرونده‌هاي وحشتناک تجاوزهاي دسته جمعي که چندان هم کم اتفاق نمي‌افتند، خبري از مجازات عاملان آنها در اختيار مردم قرار دهد و با سکوت خود، ناخواسته به متجاوزان بعدي اين پيام مي‌رسد که اين حوزه از آن دسته‌اي است که نظام بدان حساسيتي ندارد گر چه واقعيت خلاف آن باشد. اين پيام تا آنجا دريافت شده است که معدودي از افغاني‌هاي ساکن در ايران متوجه آن شده و براي آنکه از قافله عقب نمانند به دختر کر و لال ايراني تعرض نموده و با افتخار فيلم آن را هم با بلوتوث پخش مي‌کنند و البته از هيچ جا هم صدايي در نمي‌آيد! (اين کوتاهي‌ها را با دستورات قرآن و سيره پيامبر اکرم (ص) و اميرالمؤمنين (ع) در برخورد با سلب کنندگان امنيت عمومي از يک طرف و نيز با آنچه در ديگر کشورها در موارد مشابه انجام مي‌گيرد مقايسه خواهم کرد). متاسفانه در مواردي نحوه اطلاع رساني نيروي انتظامي و نقش آن در به خطر انداختن امنيت مردم دست کمي از قوه قضاييه ندارد. هنگامي که جرمي مثل کودک‌ربايي چند بار در منطقه‌اي اتفاق مي‌افتد، نيروي انتظامي هيچ نيازي به اطلاع رساني (حتي به صورت محلي) نمي‌بيند ولو آنکه چهل کودک در يک منطقه ربوده شوند. عدم اطلاع رساني به موقع به بهانه انجام کار اطلاعاتي، ناخواسته کودکان معصوم ديگر را طعمه‌هايي آسان براي شکارهاي بعدي مجرم قرار مي‌دهد و اين کتمان تا زمان دستگيري مجرم ادامه دارد. (مثال‌ها و نيز ايرادهاي اين سياست و روش جايگزين به تفصيل خواهد آمد). جالب اينجاست که آنچه در اين پاراگراف ذکر شد با توجيه ناموجه «بر هم نزدن آرامش رواني مردم» که ميزان قوت آن روشن خواهد شد صورت مي‌گيرد! البته مسأله جرائم تنها بخشي از اين سلسله مقالات را تشکيل خواهد داد.

بدون شک، خوانندگان هوشمند به اين مطلب واقف شده‌اند که هدف اين نوشتار و مقالات بعدي بيان مشفقانه پاره‌اي انتقادات و آشکار کردن ايرادات برخي سياستهاست، نه ارزيابي دستاوردهاي انقلاب و نهادهاي آن. بنابراين انگشت گذاشتن بر کاستي‌ها در اين سياق، دشمن شادکن نخواهد بود. دشمن آن وقتي شاد مي‌شود که خدماتي که مي‌تواند به سادگي انجام شده و به مردم آرامش رواني بيشتري بخشد، مورد غفلت قرار گرفته و در هياهوها گم شود.

muhammadmotahari@gmail.com


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, توسط reza |


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, توسط reza |

کلیبر آباد


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, توسط reza |

 

یا حسین

 

اوجا اوجا داغلار آشیب

گلدیم ایله سلام ویرم

اوپم سولغون گوللریندن

انا دیله سلام ویرم

 

مارال لارین یاتیپ خسته

چسگین دومان باشین اوسته

سالیپ ایلی بیله خسته

اسن یله سلام ویرم

 

آی بایندور غم ایتمه یاز

دردین چوخدی سویله بیر آز

ایله دئیر صدفلی ساز

ساری تله سلام  ویرم

 

 

 

چوخدا هاولانیپ چیخما ئوزوندن

فلک سنی گوزدن سالار گوررسن

ترسه دی چرخشی قوجا دونیانین

دیلین باتار سوزدن سالار سنی

 

گل اویناما فلک ایله بش داشی

ادوزارسان یا اوستا اول یا ناشی

رسام لار چکنمز  او چکن قاشی

ایل اوبادا اوزدن سالار سنی

 

چوخلاری ئوزونو افلاطون بیله ر

بیرینه سوز آتار بیرینه گوله ر

یازیخ بایندور دا گوز یاشین سیله ر

قدرینی بیردن آلار گوررسن

6/8/91

 

 

 

 

 

 


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, توسط reza |

 


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, توسط reza |


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, توسط reza |

اوجا اوجا داغلار آشیب

گلدیم ایله سلام ویرم

اوپم سولغون گوللریندن

انا دیله سلام ویرم

 

مارال لارین یاتیپ خسته

چسگین دومان باشین اوسته

سالیپ ایلی بیله خسته

اسن یله سلام ویرم

 

آی بایندور غم ایتمه یاز

دردین چوخدی سویله بیر آز

ایله دئیر صدفلی ساز

ساری تله سلام  ویرم

 


 

 

چوخدا هاولانیپ چیخما ئوزوندن

فلک سنی گوزدن سالار گوررسن

ترسه دی چرخشی قوجا دونیانین

دیلین باتار سوزدن سالار سنی

 

گل اویناما فلک ایله بش داشی

ادوزارسان یا اوستا اول یا ناشی

رسام لار چکنمز  او چکن قاشی

ایل اوبادا اوزدن سالار سنی

 

چوخلاری ئوزونو افلاطون بیله ر

بیرینه سوز آتار بیرینه گوله ر

یازیخ بایندور دا گوز یاشین سیله ر

قدرینی بیردن آلار گوررسن

6/8/91

 

 

 

 

 


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, توسط reza |


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, توسط reza |

تلس قلم گلن قیشا چاره گره دیر

تویدا  عاشیق یاسدا  نوحه گره دیر

سولغون باخیش دردلی اورکلر ایستر

انسان اول چون انسانا رحمت گره دیر

 

بو ئولکه دن ماتم گتمز سوزیلن

اداخلی اولما غا نشان گره دیر

گتسه قرانلیخ گونش پارلایار

قره داغ داشینا حرمت گره دیر

 

زلزله دفترین آ چیپدور فلک

انسانلار او مشقه قلم چک سینلر

سایما دیشلرین سندیر دخللر

اوشاقلارمکتبه  دفتر  قلم گرگدیر

 

منده ايسترم امین اول ملته

الله حبیبینه رضا  اولاسان گرگ

توت الیندن چک مکتبه قارداشیم

بو ملته ساز و صحبت  گرگدیر

رضا زربیل


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, توسط reza |


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, توسط reza |

کد خبر: ۲۸۳۸۳۸
تاریخ انتشار: ۱۹ آبان ۱۳۹۱ - ۰۰:۰۸
مناظره علی مطهری و علی‌اصغر زارعی نمایندگان مردم تهران در مجلس در برنامه «دیروز امروز فردا» برگزار شد.
 
به گزارش «انتخاب» اهم این مناظره با موضوع «طرح سئوال از رییس جمهور»، در پی می آید:
 
مجری برنامه: حق را برای خود محفوظ می دانم که هر جا مناظره از چارچوب خارج شد، وارد شده و تذکر بدهم.
 
مطهری (در پاسخ به چرایی طرح سئوال) : این طرح نباید به صورت تابو شناخته شود. نماینده مجلس باید پاسخگو باشد در قبال مردم و از حقوق آنها دفاع کرد. نباید باید به عنوان رابط میان ملت و دولت، این سئوال را مطرح کرده و پاسخش را بگیرد . به نظر من باعث می شود یک تخلیه روانی در جامعه صورت گیرد و این، یک سوپاپ اطمینان است. در این مسیر، طبعآً راه حل هایی ایجاد می شود.
 
زارعی: این جژء افتخارات جریان اصولگرایی است که انقدر شفاف و با فضای باز، باعث سئوال از رییس جمهور شده اند. د ر دولت های قبلی کمتر چنین فضایی وجود داشت، حتی وقتی که دولت و مجلس با هم همسو بودند. این که می گویند امروز طرح سئوال می کنیم یا فردا ، باعث مشکل می شود. دفعه قبلی هم می گفتیم که طرح سئوال نه اینکه فایده ای ندارد، بلکه نفعی هم ندارد. قرار هم نیست هر سئوالی کردیم، جوابی بگیریم و همه هم قانع شوند.
 
مطهری: برخلاف نظر آقای زارعی، سئوال مجلس هشتم از رییس جمهور مفید بود و بسیار برکات داشت. آنجا ما ده سئوال مطرح کردیم که در مجموع، آقای احمدی نژاد اعتراف کردند که در 5 مورد قوانین را رعایت کردند و خیلی موارد هم جواب ندادند. مثلاً ایشان گفتند که اگر طرحی توسط مجمع تصویب شود آن را اجرا نمی کند، این باعث می شود مردم حقیقت را بدانند.
 
وزیر اقتصاد گفتند که از نظرحقوقی نباید در مورد مسائل ارزی پاسخگو باشدد و نمی تواند پاسخگو باشد. ایشان هم نشانی آقای رییس جمهور را می دادند. طبیعی است که ذهن نمایندگان به طرح سئوال از رییس جمهور برود. نوسانات شدید قیمت ارز در شهریور ماه، خیلی بالا گرفت و باعث کاهش ارزش پول ما شد و این به این معن یاست که دارایی مردم تقسیم بر سه شد. طبیعی است که این سئوال را ما مطرح کنیم.
 
ما می خواهیم بدانیم این ماجرا صرفاً آثار تحریم هاست یا تعلل ها و سوء تدبیرها هم هست؟
 
مجری: آیا تنها راه، سئوال از رییس جمهور است؟
 
مطهری: مردم باید در جریان امور قرار بگیرند ، وقتی شما مشکلات را برایشان می گویید مردم بهتر همکاری می کنند.
 
زارعی: هیات رییسه در این زمینه خوب عمل نکرده، اعلام وصل عجولانه بوده و مطابق آیین نامه هم هیات رییسه نباید این کار را می کرد. البته من موافق اصل این مناظره نیستم...آیا در حال حاضر، چنین کاری به مصلحت است؟ ما نمی دونیم سوء مدیریت هم هست؟ نمی دانیم تحریم هم هست؟ طبیعی است ... یکی گفته 15 درصد تحریم است بقیه اش سوء مدیریت. دولت هم می گوید نه همه آن تحریم مشکل است. اقای رییس جمهور، مصاحبه ای کرد و فردا چه بلایی سر بازار آمد؟ منم موافقم با حل مشکلات، اما نمی خواهیم مشکلات بیشتر شود و مردم اذیت شوند.
 
آقای مطهری گفتند طرح سئوال اول از ریییس جمهور خیلی خوب بود، در حالیکه باعث شد از اول، دولت با مجلس مشکل داشته باشد و دلخور باشد. اگر قرار است کشور را با هم اداره کنیم، نبایدب ه صورت یکدیگر چنگ بزنیم.
 
مطهری: من این صحبت ایشان را قبول ندارم که ما تشکیک داریم در این قضیه. اگر ایرادی به هیات رییسه وارد باشد این است که چرا هیات رییسه پس از یک هفته، پاسخ نماینده رییس جمهور، باز هم پس گرفتن امضاها را قبول کرد. چون صریح آئین نامه است که این کار غیرقانونی است. یعنی پس از یک هفته، امکان لغو سئوال وجود ندارد. ما می دانستیم که استاندارها پس از ابلاغ سئوال، به نمایندگان فشار می آورند، هیات رییسه اما ارفاق کرده به دوستان، باز هم پس گرفتن امضاها را قبول کردند و باز هم از حدنصاب نیافتادند.
 
یک انتقادی که به اقای زارعی و دوستانشان دارم، می توانند توصیه کنند که امضاها را پس بگیرند . و اینکه بیایند نظرشان از صحبت های رهبری را به رهبری نسبت دهند کار درستی نیست. آمدند و گفتند که ما از نظر آقا اطلاع داشتیم.
 
مجری: لطفاً در مورد نظر رهبری و این مسائل لطفاً صحبت نکنید! 
 
زارعی: هیات رییسه اعلام کرد تا یکشنبه هفته کاری، می توان امضاها را پس گرفت (که هفته قبلی به دلیل سرکشی به حوزه های انتخابیه ، نمایندگان تهران نبودند)
 
رییس قوه مجریه می زند که من می خواهم اوین بروم، دیگری می گوید شما متوهم هستید...رهبری تشر زدند که این چه وضعیتی است؟ نمایندگان آمدند گفتند اقا مطلبی فرمودند فضا را تغییر داده است. دوستی در هیات رییسه آدرس غلط به من داد، و گفت فلانی دوباره امضا کرده است. آقای مطهری قبلاً جایی امضاها را ذخیره کرده بودند و با عجله گفتند که امضاها شده 77 تا. چگونه شمارش کردند؟ 
 
این تفسیری که آقای مطهری کردند و گفتند تبصره دو، حاشیه است، اشتباه است. من و بذرپاش 1 ساعت در دفتر آقای لاریجانی نشستیم اما گفتند ایشان پشت میزشان نیستند.
 
مطهری: ایشان می گویند برخی امضاها برای سه ماه قبل بوده، اما نهایتاً از 20 شهریور شروع شده که می شود 2 ماه (نهایتا) ... اطلاعات ایشان کامل نیست. ما شنیده بودیم که معاون پارلمانی دولت برخی امضاها را پس گرفته بودند. 
 
یک مسئله ای که مشکل اساسی در بین برخی ما اصولگرایان است. نوعی برداشتی است که ما از اصل ولایت فقیه داریم. به جای تبعیت از ولایت فقیه داریم نیت خوانی می کنیم. که نیت خوانی بر اساس نظر و منفعت شخصی است. در حالیکه ایشان می گویند من حرف پنهانی ندارم. یک نماینده گفته، رهبری مخالف سئوال هستند اما مصلحت نمی دانند بگویند، ما هم می توانیم بگوییم ایشان موافق طرح سئوال هستند اما مصلحت نمی دانند بگویند!
 
در باره اصل ولایت قفیه، اگر مردم تصور کنند اصل ولایت فقیه همان تصوری است که شما دارید، واقعاً پاسخ قانع کننده ای در آن دنیا دارید؟ ما داریم با اصل نظام بازی می کنیم.
 
زارعی: من صحبت های ایشان را اصلاً تایید نمی کنم. وقتی رهبری صراحتاً می گویند هر کسی فضای جامعه را نگران بکند، رفتار او قابل قبول نیست. 
 
سئوال مجری: در این مسئله که بسیار مهم است (سئوال از رییس جمهور) ، آیا این دقت ویژه ای از مجلس می زلبد یا خیر؟
 
مطهری: قطعاً می طلبد. اگر شما به سئوال مجلس هشتم رجوع کنید که ما در کمال ادب سئوال کردیم. من گفتم که ما باید احترام رییس جمهور را حفظ کنیم اینکه ایشان حفظ نکردند بحث دیگری است. 
 
اینکه اقای زارعی می گویند که نقل قول از رهبری نکردند اشتباه است، بارها آمدند پیش ما و گفتند که نقل قول خصصوی از رهبری در این مورد دارند.
 
مجری بار دیگر مانع شد و گفت در این مورد صحبت نکنید.
 
مطهری: این صصحبت های خود رهبری در کرمانشاه هستند. ایشان می گویند رهبری یک مسئولیت کلان ارزشی است، دخالت در کارها هم نیست، وقتی برخی می گویند فلان کارا را نظر رهبری انجام می شود نه اینطور نیست همه برای خود مسئولیت مشخصی دارند. در همه اینها نه می تواند دخالت کند، نه حق دخالت دارد و نه قاد راست دخالت کند. خیلی از تصمیمات اقتصادی ممکن است رهبری مخالف باشند اما وارد نمی شود. 
 
ایشان تاکید دارند که من دخالت نمی کنند اما این دوستان ما از یک کلام ایشان، هزار چیز معنی می کنند که درست نیست.
 
نمی شود به خاطر این صحبت های دوستان ما، تمام وظایف را رها کنیم و نه سئوال و نه استیضاح و نه هیچ چیز دیگر نمی شود که وظایف را رها کرد. رهبری همیشه صیحت می کنند. من صحبت های ایشان را دقیق مطالعه کردم هرگز چنین چیزی استنباط نمی شود. اساساً چه ربطی دارد طرح سئوال به این مسائل.
 
سئوال می کنم اقای زارعی، اساساً چرا نسبت به معیشت مردم بی تفاوت هستید؟ اگر نماینده مجلس نسبت به معیشت بیکار باشد چه می کند؟ پرسیدم از آقای کوثری می شود در خیابان راه برویم با این گرانی ها که پنیر 3 هزارتومانی شده 13 تومان، ایشان گفتند نمی شود، چون سه متر سه متر جلوی ما را می گیرند.
 
مجری این بار هم مانع صحبت های مطهری شد و گفت باید در چارچوب صحبت شود
 
زارعی: ما نگفتیم رهبری این حرفها را زندند، ما گفتیم رهبری در مورد اختلاف نظر صحبت کردند ، دقیقا مصداق این طرح است. اتفاقات نباید باعث هیاهوی رسانه های بیگانه شود. شما ببینید این طرح سئوال باعث چه هیاهو و سئءاستفاده ای شده؟ ما کی رو خوشحال می کنیم. ما الان در شرایطی هستیم که باید اختلافات را حل کرد. آقای مطهری گفتند اگر نمی شود طرح سئوال را مطرح کرد باید مجلس را تعطیل کرد، یعنی چه؟ یعنی باید مجلس های قبلی که این کار را نکردند هم تعطیل می کردیم؟! 
 
الان یک رقابت سیاسی است، ما داریم با استدلال صحبت می کنیم. ما صحبت های رهبری را "نص" می دانیم. ایشان نصیحت کردند. 
 
نکته دوم این است که می گویند ما بحث معیشت مردم را چرا پیگیری می کنیم؟ اینگونه نیست، من همواره در این جلسات اقتصادی هستیم. کی می گه با بی تفاوت هستیم؟ 
 
اقای مطهری را دارند صف کشی می کنند. با نسبت هایی که به من می دهند می خواهند نتیجه گیری کنند.
 
مطهری: اتفاقا اگر شما نگاهی به این قضیه بیاندازید، می بینید که عمدتا نماینده هایی که امضا کردند سیاسی نیستند و نماینده شهرستان ها هستند. اینکه می گویند من گفتم مجالس قبلی هم باید تعطیل می شد، چه ربطی دارد؟ خب تاحالا ما مگر همچین دولتی نداشتیم، اینکه بگوید ما قانون را قانون نمی دانیم و اجرا نمی کنیم.
 
می گویند اختلافات را علنی نکنید، مگر ما اختلاف داریم؟ یک جاهایی قانون اجرا نشده و ما باید سئوال منیم از وزیر یا استیضاح کنیم. مگه ما سر نظام با هم اختلاف داریم، همه قبول دارند نظام را. چرا انقدر می ترسیم؟ چرا انقدر نظام را یک موجود متزلزل می دانیم؟ آی آی مواظب باشید نظام دارد از بین می رود، نظام خیلی محکم است ، همه اصل انقلاب را قبول دارند، با یک پاسخ از رییس جمهور که نظام متزلزل می شود، بشینیم در پستو مشکلات را حل کنیم، خب شما که رییس جمهور را می شناسید اصلا گوش نمی کند به این چیزا.
 
مجری باز هم مانع شد و در مورد وقت صحبت کرد
 
مطهری: بگذارید من حرفم رو بزنم و وقتم هنوز تمام نشده است. مرغ آیا به تحریم مربوط است؟ این ها نشان می دهد که بی تدبری است؟ یا استفاده از ارز مرجع برای واردات خودروهای لوکس، این نشان می دهد که اصلاً برنامه ای نداشته دولت.
 
زارعی: اصلاً فرض کنیم رییس جمهور آمد و گفت منمقصرم یا مجلس گفت ما قانع نشدیم و برود به قوه قضاییه، آیا مشکلی حل می شود؟ بدتر از این قرار است انجام شود؟ کی گفته با طرح سئوال مشکل حل می شود، اوضاع را 
 
این چه ادبیاتی است شما دارید؟ در پستو حل کردن مشکلات یعنی؟ این چه وضع صحبت کردن است؟ پستو شامل آنهایی است که موضوع دانشگاه آزاد را در پستو حل کردند.
 
مجری: خواهش می کنم در این مورد صحبت نکنید
 
مطهری: این طرح باعث می شود که مردم بفهمند مجلس یک موجود منفعل نیست. جناب آقای زارعی می رفمایند ما چه کردیم در مقابل دولت؟ همین چند روز پیش، فوریت عدم اجرایی شدن فاز دوم هدفمندی یارانه ها، در شرایط بد کشور را تصویب کردیم. باید بگذاریم ثباتی در بازار ارز انجام شود و بعد این کار را کرد.
 
در مورد دانشگاه آزاد، اصلا ًان موقع نظر رهبری مشخص نبود و اصلاً مربوط به دانشگاه آزاد نبود مربوط به دانشگاههای غیرانتفاعی بود. آمدند جنجالی راه انداختند این دوستان، به رییس مجلس توهین کردند . خود اقای لاریجانی سر این قضیه بیشتر از همه زحمت کشید و اساسا آن هم برای مجلس هفتم بوده نه مجلس هشتم.
 
نباید از پاسخگویی فرار کنیم، من نمی فهمم این حرفها را که می خواهند با این طرح، کار سیاسی کنند!
 
زارعی: ما حرفمان این است که مصلحت نیست، فقط یک سری محدود از دوستان ما در مجلس فکر می کنند مشکلی پیش می آید، چطور چنین فکر می کنید؟ رزق و روزی مردم پس از سخنرانی رییس جمهور بدتر نشد؟
 
نکته دوم ، حواشی سئوال است، من صحبت های آقای مطهری را می خوانم که گفته اند: آقای مطهری بیاید ناگفته ها را بگوید. این چه ححرفی است؟ چه ناگفته ای؟ یکی دیگر گفته که "این دفعه دیگه اون دفعه نیست" این دیگر کت درآوردن است.
 
فرمایش رهبری رانصیحت قلمداد نمی کنیم ، این نظر ما با آقای مطهری متفاوت است. ایشان یک برداشت دیگر می کنند. البته اقای مطهری اطلاعات تاریخیشان بیشتر است، در جنگ احد وقتی گفتند حضرت علی تنگه را مواظبت کنید، همه ول کردند رفتند ، کفتند آنکه پیامبر گفته برای صحبت بود....چرا ما باید با صحبت های رهبری اینطوری برخورد کنیم؟ اگر قبول داریم که رهبری، کسی که به تمام اطلاعات نظام اشراف دارد، در جایگاهی است که اگر برخلاف ایشان عمل کنیمف قطعاً عاقبت به خیری نیست.
 
مردم می پرسند که این چه کاری است یم کنید، دیگر بحث گرانی را نمی کنند؟
 
مطهری: این تعامل با دولت که ایشان می فرمایند ، ما از این تعامل چه خیری دیدیم؟ مگر در قانون هدفهمندی با چه خیری دیدیم؟ اینها استاد تعامل و جوشکاری هستند، مجلس می آید کار می کند بعد رییس جمهور می گوید دست مرا باز بگذارید ، و بگذارید من کار خودم را بکنم...تعامل مدنظر رهبری 
 
سخنان رهبری تنش زاست، اینکه می گویند فلان نهاد مقصر است، خب باید رسیدگی شود... یا اینکه چون ایشان آدم جسوری است نباید سئوال کنیم و باید عقب نشینی کنیم، این خیلی حرف بدی است؟ بعد می گویند دارید حاشیه درست می کنید، کی داره حاشیه درست می کند؟ طرحی سئوال شده
 
شما به خاطر آقایانی که در سال 88 دولت را متهم به تقلب کردند آنهمه سروصدا کردند، حالا خودتان هم دارید هیات رییسه را متهم به تقلب می کنید؟ 
 
می گویند مجلس دکور است، ما داریم یک نمایش دموکراسی می دهیم، همه چیز را از رهبری می پرسیم و بعد عمل می کنیم، اصلاً مجلسی نیست همه چیز را باید سئوال کرد. این کار ضربه به رهبری و نظام است.  
 
ما هی می خواهیم بگوییم مجلس مستقل است و خودش کارش را می کند ، مگر در موارد اضطراری مثل قانون مطبوعات در مجلس ششم که رهبری  وارد شدند و حق هم داشتند و اختیارش را دارند، اینها می خواهند بگویند تمام کارهای مجلس با نظر رهبری است
 
زارعی: ما داریم قانع می شویم به تبعات منفی، باید یک نفعی و سفره مردم داشته باشد، اما ندارد. از عمر دولت هم که چیزی نمانده...جلسه ای هم دیگر با دولت نداریم، چون همه پل ها خراب شده است و همه علیه هم صحبت می کنند. این رفتار قابل قبول نیست.
 
ریاست محترم مجلس، یک جلسه غیرعلنی مطرح کردند . من همانجا گفتم نمی شد در یک جلسه غیرعلنی برگزار کنیم؟ ما می گوییم اولویت بندی و مصلحت چه می گوید؟ باید بین بد و بدتر بد را انتخاب کنیم. ما اولویت نداریم، الان خود دولت با مجلس یک تیم درست کرده و دارد کار می کند، باید این تیم ها بیشتر شود. 
 
من کسی هستم که اگر کسی در مجلس کار غیرقانونی کرد، به او سیلی زدم! البته کار خوبی نکردم! 
 
مطهری: ما دیگر فرصتی نداریم؟
 
مجری: از شما شروع شد و با آقای زارعی باید تمام شود.


نوشته شده در تاريخ شنبه 20 آبان 1391برچسب:, توسط reza |

ارسلان فتحی پور
کد خبر: ۲۸۱۰۷۳
تاریخ انتشار: ۰۷ آبان ۱۳۹۱ - ۱۰:۴۵
این روز ها معیشت و مباحث اقتصادی اولویت اصلی مردم است. در هر کوی و برزنی سوال اصلی شهروندان این است که دلیل افزایش قیمت ها چیست؟ چرا یک روز دلار راه افزایش قیمت را می پیماید و چرا یک روز سکه در گرداب تورم می افتاد؟ چرا یک روز مرغ نایاب می شود و روز دیگر روغن نباتی و ...؟ این موارد را با ارسلان فتحی پور رئیس کمیسیون اقتصادی مجالس هشتم و نهم درمیان گذاشتیم که در ادامه شما را به مطالعه آن فرا می خوانیم.

تابناک: مدتی است که وضعیت اقتصادی کشور متلاطم شده است و از یک سال و نیم پیش تاکنون هر چند وقت یکبار شاهد نابسامانی در یکی از بازار های اقتصادی کشور هستیم . ریشه این تلاطم های اقتصادی چیست؟ برخی آن را ناشی از نقدینگی و برخی دیگر آن را ناشی از سیاست های پولی و مالی کشور می دانند و برخی هر دو و برخی دیگر به دلیل سوء مدیریت. مهمترین عامل بروز این نابسامانی ها چیست؟

 
فتحی پور: نقدینگی موجود در کشور نسبت به 5 سال گذشته از 70 هزار میلیارد تومان به 385 هزار میلیارد تومان رسیده است. سیاست گذاری بانک مرکزی در این مدت ضعیف بوده است. بانک مرکزی باید استقلال داشته باشد و خودش تصمیم گیرنده باشد. کمیته های ارزی بانک مرکزی نباید از بین می رفت و تمام سیاست گذاری های ارزی و ریالی باید در بانک مرکزی انجام می شد. نه اینکه بانک مرکزی دستوری عمل کند. مردم به مسئولین بی اعتماد شده اند. وقتی مسئولی صحبتی می کند و فردا این وعده محقق نمی شود باعث بی اعتمادی مردم می شود و مردم هم به سمت خرید و فروش ارز و سکه می روند. متاسفانه در اقتصاد اگر مشکلی را در دو سه روز اول علاج کردیم، می توان مشکل را برطرف کرد اما اگر مدتی از آن بگذرد به سادگی قابل علاج نیست.

از طرف دیگر به یکباره شاهد کاهش سود سپرده های بانکی بودیم. کاهش سود سپرده های بانکی مردم را ترغیب کرد که سپرده های خود را از بانک ها خارج کنند و به خرید ارز و سکه روی بیاورند. با این اقدامات نقدینگی در جامعه بیشتر شد. سود سپرده  بانکی باید متناسب با تورم باشد که این کار اتفاق نیافتاد. باید بپذیریم که اقتصاد یک علم است. اقتصاد را نمی توان دستوری اداره کرد. تیم اقتصادی بانک مرکزی و دولت چه کسانی هستند؟ مشاوران اقتصادی این دولت چه کسانی هستند؟ باید به مردم پاسخ دهند و علت ها را بیان کنند .  تحریم ها از سال 59 تاکنون وجود داشته و حتی شرایطی بدتر از این را نیز داشته ایم چرا تا به حال چنین شرایطی در کشور به وجود نیامد.

بر اساس گزارش بانک مرکزی 19 میلیارد دلار ارز در دست مردم است. جای شگفتی و سوال است که چگونه این همه ارز در بین مردم توزیع شده است. چه کسی این ارز را به جامعه تزریق کرده است؟ آیا این اتفاق چیزی غیر از بی تدبیری بانک مرکزی می تواند باشد؟ باید این را پرسید، ارز دولتی‌ای که در اختیار نهادهای و سازمانها و شرکت هایی از قبیل پتروشیمی ها قرار گرفته است، بازگشتی داشته است؟ پتروشیمی ها ارز دولتی می گیرند اما محصولات خود را با قیمت ارز آزاد می فروشند.

تابناک: یکی از راه حل هایی که اخیرا به آن روی آورده است تشکبل اتاق مبادلات ارزی است به نظر شما آیا این اتاق توانسته موفق عمل کند؟

فتحی پور: اتاق مبادلات ارزی و امثال آن اقداماتی من درآوردی است. در تمام دنیا مسئول سیاست گذاری های پولی و مالی بانک مرکزی است. بانک مرکزی باید کمیته های تخصیص ارز را تشکیل دهد و نظارت داشته باشد . امروز مردم به چشم سرمایه به ارز نگاه می کنند. این نحوه نگرش مردم به منابع ارزی کشور که ناشی از عدم ثبات قیمت ارز است باعث ایجاد مشکل در اقتصاد کشور شده است.
 
 افراد متعددی هستند که ثبت سفارش های میلیاردی کرده اند اما بانک مرکزی به تعهدات خود عمل نکرده است. تمام صنوف تولیدی با مشکل مواجه شده اند و بی ثباتی دارد کشور را به نابودی می کشاند و اینها تنها به دلیلی بی تدبیری هاست. 3842 پرونده در ستاد مبادلات ارزی تشکیل شده است و تنها 230 میلیون دلار توانسته است جابجا کند و با این اوصاف ستاد مبادلات ارزی هم موجب تورم و گرانی شده است. ثبت سفارش ها باید بر اساس نیازها باشد. مگر می شود با زور بازار را کنترل کرد.

آقایان اولویت های تخصیص ارز را جابجا کرده اند. آقایان برای واردات آدامس ارز مبادله ای داده اند. مفسده ها هر روز بیشتر می شود. چه ضرورتی دارد که به کالاهای لوکس و غیرضروری ارز اختصاص داده شود؟ اگر بخواهیم ارزی بدهیم باید به کالاهای اساسی بدهیم. ما می خواستیم با دادن ارز مرجع به کالاهای اساسی بحث روانی بازار را کنترل کنیم اما از سوی دیگر رانت خواری شکل گرفته است.

طبق قانون برای کالاهای اساسی ارز 1226 تومانی داده می شود، اما واردکنندگان همین کالاها را به مردم با ارز 4000 تومانی تحویل می‌دهند. باید نظارت کنیم و قیمت ها کنترل شود و باید سیستم توزیع مناسبی در کشور ایجاد شود تا کالاها با قیمت واقعی به دست مردم برسد. مگر نمی‌خواهیم که در جنگ اقتصادی غرب بر علیه کشورمان اقتصاد مقاومتی را پیاده کنیم؟

تابناک: مشکلاتی که در صنعت فولاد وجود داشت منجر به اختلاس 3 هزار میلیاردی شد و اکنون مشکلاتی در صنعت پتروشیمی کشور به وجود آمده است و مواد مورد نیاز به دست تولید کنندگان نمی رسد. محصولات پتروشیمی با ارز دولتی تولید می شوند اما عمده آن صادر می شود در حالیکه تولید کنندگان داخلی به شدت نیازمند مواد اولیه هستند و یا به قیمت آزاد در بازار توزیع می شود و این موضوع سود هنگفتی را نصیب دلالان و سودجویان کرده است. کمیسیون اقتصادی مجلس چه اقداماتی را در این مورد انجام داده است تا ماجرایی مانند اختلاس 3 هزار میلیاردی رخ ندهد؟


فتحی پور: باید دید ارز در اختیار چه کسانی قرار می گیرد. ما از بانک مرکزی خواسته ایم که تراز تجاری خود را ارائه کند اما تا به حال چیزی به دست ما نرسیده است. در صورت عدم تمکین بانک مرکزی بر اساس ماده 223 آیین نامه موضوع را در صحن مجلس ارائه خواهیم داد و برای پیگیری قضایی به قوه قضائیه خواهیم فرستاد.

ارز به اندازه کافی داریم و هرکسی ادعایی خلاف این را کند دروغ می گوید. در حسابهای کشور در کشورهای مختلف ارز بسیار بالایی وجود دارد. در صندوق توسعه ملی نیز 40 میلیارد دلار وجود دارد. صندوق توسعه ملی برای روز مبادا است. بدتر از شرایط حاضر که نداریم باید تولید ملی را حمایت کنیم و همه در خدمت تولید باشیم. وضعیت صنایع کشور نابسامان است و باید جلوی نابودی آن گرفته شود.

تابناک: بنا بر گفته های رهبری تحریم ها تاثیری بر اقتصاد کشور نداشته است اما اقدامات دولت  و دستگاههای دولتی نوعی خود تحریمی را بر صنعت کشور تحمیل کرده است؟

فتحی پور: برای تامین کالاهای اساسی ارز مرجع داده شده ولی همین کالاهایی که به قیمت ارز مرجع توسط شرکتهای وابسته به دولت خریداری شده است در یک فرآیندی مساله ساز حتی با قیمتی بالاتر از بازار به فروشندگان پرداخت شده است و این موضوع جای تعجب دارد. افرادی با عناوین مختلف برای واردات کالاهای اساسی ارز مرجع گرفته اند و همان کالاها را به قیمت آزاد به دولت فروخته اند. دولت باید اینگونه اقدامات را پاسخ دهد.
 
تابناک: وضعیت کنونی بازار از جمله بازار ارز و سکه خود معلول علتی است که ریشه اصلی وقوع نابسامانی اقتصادی در کشور شده است. بازار کشور پیش از این نیز دچار مشکلاتی شده است اما تا به حال به این صورت نبوده است که هر روز شوک های ناگهانی به بازار وارد شود. دلیل اینکه مردم تمایلی به سرمایه گذاری در تولید ندارند و بیشتر به بازار ارز و سکه روی آورده اند چیست؟
 
فتحی پور: دلیل اصلی ضعف مدیریت است. دلیل این است که نتوانسته‌ایم سیاست گذاری درستی داشته باشیم. بازار کاذبی ایجاد شده است که اگر بتوانیم این بازار کاذب را جمع کنیم می توانیم جلوی افزایش بی رویه قیمت ارز و جلوی بازار کاذب ارز را بگیریم. تنها راه این است که کالاهای غیر ضروری را ثبت سفارش نکنیم و جلوی واردات آنها را بگیریم و برای واردات کالاهای اساسی ارزی با قیمت تثبیت شده تخصیص دهیم حال این قیمت تثبیت شده هر رقمی که می‌خواهد باشد. در چنین شرایطی چه کسی به دنبال خرید ارز خواهد رفت؟ در صورتی که مشوق هایی برای سپرده گذاری وجود داشته باشد مردم سرمایه های خود را در اختیار بانکها قرار خواهند داد. 19 میلیارد دلار را می توان جمع کرد اما برای این کار باید تدبیر داشت.
 
تابناک: آقای حسینی گفته بود که در یک ماه اول 100 میلیارد دلار تزرق خواهیم کرد که انجام نشد. برخی بر این عقیده اند که دولت خود نرخ ارز را بالا برده است و برخی تحریم ها را عامل افزایش نرخ ارز می دانند. چه عاملی باعث شد که در یکسال گذشته نرخ ارز به این شدت نوسان داشته باشد؟ و نتیجه آن تورمی است که در جامعه به وجود آمده است. چه کسی باید پاسخگو باشد؟ اتاق صنایع و معادن می گوید نمی تواند برخورد امنیتی داشته باشد و می گویند این نوع برخورد به نفع کسی نیست و به دنبال ثبات می گردند اما اقدامات بانک مرکزی نشان می دهد که بین حرف و عمل آقایان تناقض وجود دارد. از سویی می گویند به دنبال ثبات قیمت ارز هستند و می گویند با برپایی اتاق مبادلات ارزی به این هدف دست یافته اند اما در عمل شاهد نوسان در بازار هستیم. دلیل این تناقض گویی ها چیست؟
 
فتحی پور: 20 تا 30 درصد شرایط به وجود آمده به دلیل تحریم است و مابقی به دلیل بی تدبیری است. به عنوان رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس این را می گویم که ما منابع لازم را داریم ولی بی تدبیری ها باعث بروز مشکلات شده است. اگر دولت می خواهد از طریق فروش ارز کسری بودجه اش را تامین کند کار اشتباهی است. باید برای خام فروشی عوارض سنگین گذاشته شود تا مواد اولیه به قیمت ارزان از کشور خارج نشود و به جای صادرات مواد خام به کار تولیدی بپردازیم. اگر از بخش تولید حمایت نشود مگر می توان صادرات غیر نفتی داشت؟ اگر تولید نباشد دولت نمی تواند مالیات و عوارض بگیرد و همچنان وابسته  به نفت خواهیم بود. امروز همه باید از تولید ملی حمایت کنیم و در کنار آن مشکل اشتغال حل خواهد شد و هم ثبات اقتصادی خواهیم داشت.

از ابتدا ارز ارزان فروخته شد و دولت برای تامین کسری بودجه خود مجبور بود ارز ارزان بفروشد اما این کار خیانت است و همانند همان خام فروشی است. اگر تعادل قیمت ارز برقرار بود و قیمت ارز واقعی بود امروز به این مشکلات بر نمی‌خوردیم. باید تقاضا و عرضه مشخص شود. باید تقاضای واقعی را شناسایی کنیم و ببینیم چه مقدار می توانیم عرضه کنیم. چرا نباید جلوی نیروهای خاصی که در بازار ارز می فروشند گرفته شود. چه کسی این مقدار ارز را وارد بازار کرده است؟ بیشترین ارز در اختیار دولتی ها و شبه دولتی ها است یا بخش خصوصی؟

 تابناک: مشکل این است که دولت زیر بار نمی رود و می‌گوید که از مابه التفاوت فروش ارز درآمدی کسب نکرده است.

 فتحی پور: بیشترین درآمد ارزی کشور از محل فروش نفت است و مابقی صادرات غیرنفتی و میعانات گازی و محصولات پتروشیمی. این حرف ها را به بچه بگوییم می خندد. پس این ارز کجا می رود ؟ مگر اشخاص دیگری ارز وارد می کنند و در بازار می فروشند؟
 
تابناک: بحثی در ستاد مبارزه با مفاسد اقفتصادی در مورد ورود 32 میلیارد دلاری که توسط بانک ها وارد بازار شده است وجود دارد  و بانکهای عامل به هیچ وجه جوابگو نیستند.  حتی برخی از این بانکها با فروش ارز در بازار از ورشکستگی فرار کرده اند.
 
فتحی پور:  ما اطلاعاتی در این زمینه از بانک مرکزی خواسته ایم و منتظر پاسخ آن ها هستیم . حتی در مورد پاداش های میلیاردی و ... از بانک مرکزی توضیح خواسته ایم. باید شفاف عمل کرد. اگر بانک مرکزی نمی تواند نظارت کند مشکل ضعف مدیریت است و اقتصاد دستوری است. اقتصاد ما توانایی اداره بهتر کشور را دارد. با این وضعیت اگر مدیری کارآمد بیاید و بتواند مدیریت کند امکانش وجود دارد اما اینها نمی خواهند و شرایط را بدتر می کنند. اتاق مبادلات ارزی مشکلی را حل نکرد. از دلالان ارز تبعیت می کنند و نرخ فروش ارز را بر اساس تصمیم آنها تعیین می کنند. باید دولت قیمت را تعیین کند نه اینکه تابع دلالان و سوداگران باشد.

مجلس از بانک مرکزی تحقیق و تفحص خواهد کرد. در تحقیق و تفحص از بانک مرکزی باید تیم های کارشناسی و متخصصان اقتصادی حضور داشته باشند. تفحصی که لابی گری و سیاسی کاری باشد هم وقت مجلس را می گیرد و هم هزینه های بی جا و بی مورد در بر دارد . باید کار کارشناسی کرد و متخصصان بانکی و مالی حضور داشته باشند. این بار سیستمی پیش خواهیم رفت.

از همه انجمن های تخصصی هم دعوت خواهد شد. تحقیق و تفحص به معنای مچ گیری نیست ما به دنبال شفاف سازی هستیم . حساب و کتاب مملکت باید مشخص باشد. بانک مرکزی باید سامانه رهگیری تعریف کند. باید مشخص شود سرمایه های مملکت در کجا هزینه می شود.
 
تابناک: دولت در ابتدای سال قیمت تضمینی خرید گندم را 420 تومان تعیین کرد اما اکنون هر تن گندم را بالاتر از 1000 دلار می خرد. ادامه  چنین روندی در سال تولید ملی ، که اغلب اقدامات درلت در جهتی خلاف این مسیر بود و ارزی که باید صرف تولید و حمایت از آن می شد برای تامین گندمی هزینه می شود که جند ماه پیش خوراک دام ها شده بود. این فرایند را چگونه ارزیابی می کنید؟
 
فتحی پور: اگر در ابتدا قیمت خرید تضمینی را 620 تومان قرار می دادیم امروز در 8 میلیون تن گندم 160میلیارد تومان تفاوت قیمت وجود داشت. اما امرزو برای واردات این مقدار گندم بالای 1500 میلیارد تومان برای کشور هزینه داشته است. آیا این بی تدبیری نیست؟ قیمت کنونی 550 تومان نیز نتیجه اش نابودی کشاورزی و ادامه همان راه گذشته است. اینکه چنین اقداماتی بی تدبیری است یا خیانت؟ باید مشخص شود. باید مقصران پاسخگو باشند. ما کسی را محاکمه نمی کنیم اما گزارشات خود را به دستگاه قضایی ارجاع خواهیم داد و مسئولان و دست اندرکاران در قبال اینگونه اقدامات باید پاسخگوی دادگاه باشند و آنجا تشخیص خواهند داد که این کارها خیانت و جنایت بوده است یا سهل انگاری و بی تدبیری.
 
تابناک: شما معتقد هستید که منابع لازم برای مدیریت بازار ارز را در اختیار داریم اما موضوعی که در این میان حائز اهمیت است تعیین اولویت هاست اما بانک مرکزی اولویت هایی همچون ارز دانشجویی را در نظر نگرفت و هر روز چیزی در این ارتباط گفته می شد. اگر به اندازه کافی ذخیره ارزی وجود داشته باشد نیازی به اولویت بندی وجود داشت؟
 
فتحی پور: ازر داریم اما تنها در راستای تولید. 10 میلیارد دلار برای مسافرت های خارجی  از کشور خارج می شود 19 میلیارد دلار واردات قاچاق داشته ایم. 19 میلیارد در دست مردم است. اینها مبالغ کلانی است که در مسیری خلاف تولید است. اما باید جلوی این کارها راگرفت. برای تولید مشکل ارز نداریم اگر امروز 20میلیارد دلار به تولید ملی تزریق کنیم  تولید جان تازه ای می گیرد و قیمتها نیز کاهش خواهد یافت و با رقابت تولید کنندگان کیفیت کالا ها نیز بالا خواهد رفت و بازار کاذب ارز نیز از بین خواهد رفت. اینکه ستاد مبادلات ارزی از بازار تبعیت کند به بازار کاذب کمک می شود. واحدهای تولیدی ظرفیت بالایی دارند اما بیشتر آنها در آستانه تعطیلی قرار گرفته اند.
 
تابناک: به عقیده شما تنها را ه برون رفت از شرایط موجود حمایت از تولید داخلی است، آیا در دولت اراده ای برای این مهم وجود دارد؟

 فتحی پور: با این وضعیت اراده ای در دولت برای حمایت از تولید وجود ندارد. هر کدام از آقایان که می گوید از تولید حمایت می کند کذب محض است. وزارتخانه ها نیز دست روی دست گذاشته اند و حمایتی نمی شود. قرار بود از درامد هدفمندی ها سهمی به صنعت داده شود تا نوسازی کنند، اما این کار انجام نشد تا اینکه امروز تولید در وضعیت بدی قرار گرفته است. همه اینها شعار است، باید صادرات غیر نفتی را بیشتر کنیم باید تولید ملی را حمایت کنیم .

 باید همه کارها را تعطیل کنیم و به سمت تولید برویم. این تحریم ها تهدید نیست بلکه فرصت است.  به مسئولین بانک مرکزی گفته ایم که بیایند واقعیت ها را بگویند و نترسند. بانک مرکزی باید ایستادگی کند و دستوری عمل نکند. باید اراده داشته باشند و سیاستگذاری کنند.. ما نیز حمایت می کنیم. اکنون نیز مجلس باید بودجه ای با محوریت تولید بنویسد و دولت جلساتش را با محوریت تولید تشکیل دهد. همه باید به تولید ملی کمک کنند. ما می توانیم تولید ملی را در بهترین شکل اداره کنیم و به خودکفایی کامل برسیم.

 باید همدلی ایجاد شود. همدلی بین مجلس دولت و تمام دستگاهها است که کارها را حل می کند. در غیر این صورت جنگ قدرت پیش خواهد آمد و نتیجه اش این است که اقتصاد کشور اینگونه می شود. باید همه در یک صف و در یک قطار قرار بگیریم وگرنه با مشکل مواجه خواهیم بود.

 تابناک: شما عنوان کرده اید که 5 میلیارد دلار ارز تقلبی در بازار وجود دارد و آقای مصباحی مقدم عنوان کرده اند که چنین کاری امکان ندارد. اگر چنین چیزی وجود دارد منشا این دلارها کجاست؟

 فتحی پور: ما اطلاعات کاملی در این زمینه در اختیار داریم و سرهنگ عمویی،‌رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز  نیز این موضوع را تایید کرده است. این ارزها وارد شده است و افرادی در این زمینه دستگیر شده اند. ما در یک جنگ اقتصادی هستیم. دشمن بیکار ننشسته است. وقتی مسئولین امنیتی چنین موضوعی را تایید می کنند مردم نیز باید مراقب باشند تا مال باخته نشوند.
 
تابناک: یکی از رسانه های بیگانه وجود دلارهای تقلبی در بازار ارز را قابل تایید دانسته اما مدعی شده است که دولت این کار را انجام داده تا مردم به سمت بازار ارز نروند.

فتحی پور: این کار، کار دشمن است. دولت که نمی تواند پول تقلبی چاپ کند. پیش از این نیز شاهد وجود پول های تقلبی در بازار بوده ایم و امر بعیدی نیست.
 
تابناک: پیشنهاد کمیسیون درباره نرخ ارز برای سال آینده چیست؟ آیا دولت بودجه ای در دست تهیه دارد؟
 
فعلا بحثی در این زمینه نشده است و دولت نیز بودجه ای نیاورده است و اطلاعی از بودجه نویسی دولت به دست مجلس نرسیده  اما باید قیمتی متناسب و در حدود 1700 تا 1800 تومان است.
 
تابناک: یکی از موضوعات گزارش تفریق بودجه سال 89 است که دیوان محاسبات اعلام کرده است جابجایی هایی در پول ها  و ردیف بودجه ها انجام گرفته است و دولت برای تامین کسری بودجه اقدام به انتشار اوراق مشارکت کرده است.
 
اوراق مشارکت باید در مواردی باشد که اقدام به سرمایه گذاری شود نه اینکه برای تامین کسری بودجه. مسکن مهر اقدام خوبی بوده است اما اینکه این همه پول در جایی جمع شود جای سوال دارد. باید تعادل برقرار می شد و در مقابل هزینه‌هایی که در مسکن مهر شد مقداری نیز به تولید اختصاص داده می شد. مشکل اساسی در تمام دنیا تولید است نه مسکن. اگر امروز نتوانیم تولید داشته باشیم مسکن مهر نمی‌تواند توجیه داشته باشد. حتی در شرایط کنونی مسکن مهر نیز 20 تا 30 درصد افزایش قیمت داشته است. سیاست گذاری کشور باید بر اساس تولید ملی باشد و همه باید با شعار تولید ملی به پیش برویم تا کشور را نجات دهیم و به غیر از این فکر کردن، خیانت به مملکت است.
 
بازگشت به ابتدای صفحه


نوشته شده در تاريخ شنبه 20 آبان 1391برچسب:, توسط reza |

 

مشروح مناظره پر از نکته و کنایه مطهری و زارعی/ آنچه موافق و مخالف سئوال از احمدی نژاد گفتند

مجلس - مناظره علی مطهری و علی اصغر زارعی درباره سئوال از رئیس جمهور در شبکه سه تلویزیون برگزار شد.

به گزارش خبرآنلاین، بینندگان مناطره تلویزیونی دو نماینده موافق و مخالف سوال از رئیس جمهور در برنامه «دیروز،امروز،فردا» در یک نظرسنجی نیز شرکت کردند و 79 درصد به گزینه «طرح سوال در جلسه علنی» رای دادند.
علی مطهری در این مناظره زنده تلویزیونی با علی اصغر زارعی که مخالف طرح سئوال از رئیس جمهور در مجلس است اظهارداشت: نماینده مردم باید از حقوق مردم دفاع کند و به عنوان رابط ملت و دولت سئوالات را مطرح کرده و پاسخش را بگیرد.
وی که معتقد است با طرح سئوال از رئیس جمهور «یک نوع تخلیه روانی در جامعه» صورت می گیرد پذیرفت که مقداری مجلس «حساسیت ایجاد کرده» است.
 

قرار نیست هر سئوالی کردیم جوابی قانع کننده بگیریم
در این مناظره علی اصغر زارعی با اشاره به اینکه طرح سئوال از رئیس جمهور در مجلس هشتم مطرح شده است گفت: این جزو امتیازات جریان اصولگرایی است که اینقدر شفاف عمل کرده و در آن فضایی باز وجود دارد. در دولت های قبلی چنین فضایی وجود نداشت. حتی جاهایی که دولت و مجلس همسو بودند سئوال انجام نشد. سئوال از رئیس جمهور اتفاق عجیب و غریبی نیست و از افتخارات مجلس است. در مجلس نهم شیوه و فضا با متن و محتوای این وظیفه ملاحظاتی ایجاد می کند. در مجلس هشتم خود آقای مطهری یک سال و نیم امضا جمع می کردند تا جایی که در مجلس هشتم خود ما از هیات رئیسه خواستیم طرح سئوال را اعلام وصول کنند.
زارعی در عین حال با بیان اینکه «اجرای سئوال در مجلس هشتم ضررش بیشتر از نفعش بود» افزود: با اینکه شرایط اجتماعی سخت تر شده می توان سئوال کرد اما قرار نیست که هر سئوالی کردیم جوابی قانع کننده بگیریم.

وقتی نرخ ارز بالا رفت و دارایی مردم نصف و یک سوم شد این موضوع درد جامعه و سئوال نمایندگان و مردم است
علی مطهری در پاسخ به زارعی تصریح کرد: بر خلاف نظر آقای زارعی معتقدم در مجلس هشتم سئوال از رئیس جمهور مفید بود و آثار و برکات زیادی داشت. آقای رئیس جمهور از 10 سئوال در 5 مورد اعتراف کردند که قوانین مربوطه را اجرا نکردند و در5مورد دیگر موضوع را عوض کردند و پاسخ روشن شد. اینکه مصوبه مجمع تشخیص مصلحت را قانون نمی دانم یکی از این موارد بود.
مطهری با بیان اینکه در سوال دوم از رئیس جمهور «صرفا من رهبری سئوال را نداشته ام» اظهارداشت: دوستان دیگر هم بوده اند. نقطه آغازین سئوال این بود که وقتی رئیس کل بانک مرکزی در مجلس حضور پیدا نکردند و عده ای گفتند به دستور رئیس جمهور نیامده است و وزیر اقتصاد آمد و گفت از نظر حقوقی پاسخگوی مسائل ارزی نیستم و در ضمن صحبت ها نشانی رئیس جمهور را دادند طبیعی است که ذهن نمایندگان به سمت سئوال از رئیس جمهور برود.
وی افزود: وقتی نرخ ارز بالا رفت و دارایی مردم نصف و یک سوم شد این موضوع درد جامعه و سئوال نمایندگان و مردم است و طبیعی است که سئوال مردم را مطرح کنیم. به دنبال این هستیم که روشن شود این مسائل صرفا آثار تحریم هاست یا اینکه سوء مدیریت و تعلل ها هم دخیل بوده است. نباید مردم را نادیده بگیریم باید مردم در جریان امور قرار بگیرند و این از آثار این سئول خواهد بود.

وقتی آقای رئیس جمهور یک مصاحبه انجام دادند فردایش چه بر سر بازار آمد؟!
علی اصغر زارعی در پاسخ به اینکه آیا جایگزین های دیگری برای طرح سئوال داشتید گفت: اول در اینکه [سئوال از رئیس جمهور] به طور قانونی اعلام وصول شد تشکیک داریم. اعلام وصول عجولانه بوده و مطابق آیئن نامه هیت رئیسه نباید جانبدارانه عمل می کرد.
وی با بیان اینکه علاقه نداشته است در این مناظره شرکت کند اظهارداشت: از اول هم موافق نبودم که این موضوعات در رسانه مطرح شود.
وی افزود: حالا که سئوال اعلام وصول شده و من نظرم هست که تشکیک در آن وجود دارد آیا با وضع فعلی تطابق دارد؟ در شرایط سختی که در آن قرار گرفته ایم نمی دانیم تحریم وجود دارد یا آثار سوء مدیریت است.
یکی از اعضای هیات رئیسه گفته 8 درصد مشکلات به دلیل سوء مدیریت است. می بینید وقتی آقای رئیس جمهور یک مصاحبه انجام دادند فردایش چه بر سر بازار آمد؟!
وی افزود: مردم می دانند چه خبر است. مردم می روند خرید می کنند؛ نمی فهمند چه وضعیت اقتصادی داریم؟! با تجربه قبلی که در دوره قبل هست نباید شرایط را برای مردم سخت تر کنیم.
وی با بیان اینکه یکی از عواملی که در مجلس نهم وجود دارد و عامل کدورت است سئوال در مجلس هشتم است افزود: مگر راهی که در مجلس پیگیری کردیم بد بود؟ مجلس و دولت کمیته مشترکی تشکیل دادند. مگر این بد بود؟

به جای اطاعت از اوامر رهبری نیت خوانی می کنیم
پس از آنکه علی اصغر زارعی نماینده تهران در مجلس گفت که در وصول طرح سئوال توسط هیات رئیسه مجلس تشکیک داریم علی مطهری اظهارداشت: اگر ایرادی به هیات رئیسه وارد باشد این است که چرا هیات رئیسه پس از یک هفته از طرح سئوال از نماینده رئیس جمهور، سئوال را در جلسه علنی مطرح نکرد.
مطهری افزود: انتقادی که به آقای زارعی و دوستانشان داریم این است که اگر میخواهند اعمال نفوذ کنند اما اینکه نظر خودشان را به نظر رهبری نسبت دهند نظر خوبی نیست.
وی افزود: برخی از دوستان که انصراف داده بودند گفتند که به ما گفته اند از نظر آقا اطلاع داریم و اگر [امضایتان را] پس نگیرید اسم شما را در لیست سیاه قرار می دهیم.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در مناظره با علی اصغر زارعی نماینده مخالف با طرح سئوال از رئیس جمهور تصریح کرد: نوع برداشتی که از اصل ولایت فقیه داریم مشکل ما اصولگرایان است.
وی افزود: به جای اطاعت از اوامر رهبری نیت خوانی می کنیم.
مطهری گفت: حتی در جلسه مجلس یکی از دوستان حرف عجیبی زد که حتی انتقاد دوستانشان را هم به همراه داشت و گفت که رهبری با این سئوال مخالفند اما مصلحت نمی دانند.
مطهری تاکید کرد: این جور سخن گفتن جفا در حق ولایت فقیه است.
وی با اشاره به عده ای از نمایندگان که به دنبال لغو سئوال از رئیس مجلس بوده اند گفت: پس گیرندگان[سئوال] به ما مراجعه کردند و گفتند به ما گفته اند که ما از نظر خصوصی رهبری اطلاع داریم و بعد این نظر را تصحیح کردند که منظور ما سخنان رهبری درباره اختلاف قوا بوده است.
رئیس جمهور یک مصاحبه کرد و بازار نگران شد
زارعی در ادامه در پاسخ به علی مطهری گفت: ما نگفتیم رهبری به ما گفتند، ما گفتیم رهبری گفته اند اختلافات نباید منجر به مچ گیری شود. رهبری گفتند اختلافات نباید به میان مردم کشیده شود.
وی با اشاره به نتیجه طرح سئوال از رئیس جمهور گفت: ممکن است یک حرف و رفتار اثر داشته باشد؛ رئیس جمهور یک مصاحبه کرد و بازار نگران شد.
زارعی در ادامه با اشاره به برداشتش از سخنان رهبر انقلاب گفت که ما اینها [سخنان رهبری] را نص می دانیم.

آیا می توانی در خیابان راه بروی؟
مطهری در بخش دیگری از مناظره تلویزیونی خطاب به زارعی گفت: چرا نسبت به معیشت مردم بی تفاوت هستید؟ قیمت پنیر از 3هزار تومان رسیده به 13هزار تومان. یک روز از آقای کوثری سئوال کردم آیا می توانی در خیابان راه بروی؟ ایشان گفت نه! چرا نسبت به بی ارزش شدن دارایی مردم بی تفاوت هستید؟
مطهری افزود: آقای زارعی اگر مردم درباره اصل ولایت فقیه تصور کنند نظر شما [ صحیح است] آیا پاسخی برای قیامت دارید؟

آقای مطهری دارد صف کشی می کند
علی اصغر زارعی با اشاره به اظهارات مطهری درباره حمایت نکردن از معیشت مردم گفت: درباره اینکه ایشان نسبت می دهند چرا بی تفاوت بودید، شما خودتان چه کردید؟ ما در کمیته طرح تحول اقتصادی بودیم. ما فکر می کنیم راه وجود دارد و تنها یک راه وجود ندارد.مگر کمیته مشترک کم اثر داشته است؟ آقای مطهری دارد صف کشی می کند و نسبت هایی به ما می دهد.
وی در پاسخ به آنچه مطهری درباره افزایش قیمت پنیر و اینکه نمایندگان تهران به دلیل مسائل و مشکلات مردم نمی توانند در خیابان راه بروند اظهارداشت: من منزلم وسط شهر است و رفت و آمدم پیاده است و عمده دوستانمان اینگونه هستند.

چرا نظام را موجودی متزلزل می دانید؟!
علی مطهری با اشاره به اینکه به جز او و محجوب دیگر نمایندگان تهران طرح سئوال از رئیس حمهور را امضا نکرده اند اظهارداشت: همه مربوط به حوزه های شهرستان ها می شوند و بر خلاف نظر آقای زارعی طرح سئوال رقابت سیاسی نیست.
وی در پاسخ به بخشی از سخنان زارعی اظهارداشت: تا به حال همچین دولتی نداشته ایم که بگوید قانون را قانون می دانم و اجرا نمی کنم. مگر ما و دولت اختلاف داریم. می گوییم جاهایی قانون رعایت نشده و سوء مدیریت شده است، بحث اختلاف نیست. می گوییم قانون را اجرا نکرده اید.
علی مطهری خطاب به منتقدان طرح سئول از رئیس جمهور گفت: چرا نظام را موجودی متزلزل می دانید. نظام خیلی محکم است. نظام بسته به اعتقاد مردم به اسلام است. همین مردم منتقد در روز 22 بهمن در راهپیمایی شرکت کرده و از انقلاب اسلامی حمایت می کنند. با یک پاسخ رئیس جمهور که نظام به هم نمی خورد.
وی خطاب به علی اصغر زارعی گفت: چرا می خواهید همه چیر را به پستو ببریم. شما که آقای احمدی نژاد را می شناسید که کار خودش را می کند.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با اشاره به سوء مدیریت هایی که شرایط بد اقتصادی را به وجود آورده است گفت: در نیمه سال90 بانک مرکزی تحریم شد، چرا کاری نکردید؟ مگرمرغ به تحریم مربوط بود؟ اگر به تحریم مربوط بود که باید این مشکل ادامه می داشت.

شگردهایی داریم که اگر مطرح شود دچار مشکل می شویم
زارعی با اشاره به اینکه «با روش هایی توانسته ایم تحریم را دور بزنیم» سخن گفتن رئیس جمهور در این باره را از تریبون مجلس به صلاح کشور ندانست و اظهارداشت: در چند جلسه غیر علنی وزیر اقتصاد و بانک مرکزی موضوعاتی را مطرح کردند. ما شگردهایی داریم که اگر مطرح شود دچار مشکل می شویم.
وی افزود: ما خودمان هم انتقاد داریم. تیم اقتصادی باید پیش بینی های بهتری می کرد و نقش مجلس قابل فراموشی نیست. حاظریم دولت را تضعیف کنیم ولی در مورد مجلس نه. چرا در این شش ماهه مجلس نتوانست یک استراتژی تدوین کند؟
وی با اشاره به مراحل طرح سئوال در مجلس گفت: اگر سئوال مطرح شد، رئیس جمهور هم گفت مقصرم و کوتاهی کردم و خواستیم آن را به قوه قضائیه بفرستیم، آیا این مشکلی را حل می کند؟ برویم مشکل مردم را حل کنیم. ما می گوییم این مشکل را حل نمی کند و موضوع را بدتر می کند.
ما کی رفتیم در پستو؟ این چه ادبیاتی است که آقای مطهری دارد؟ آنهایی رفتند در پستو که قضیه دانشگاه آزاد را مطرح کردند و در قضیه حقوق مادام العمر ما رفتیم مصوبه را لغو کردیم.

هنوز هم مشخص نیست ما به تفاوت قیمت ارز کجا می رود
علی مطهری در این مناظره تلویزیونی با بیان اینکه طرح سئوال از رئیس جمهور باعث می شود دولت دقیق تر عمل کرده و متوجه می شود اگر پایش را کج بگذرارد مجلس موجود منفعلی نیست و بسیار مفید خواهد بود تاکید کرد: طرح سئوال در اینکه دولت را در ریل قانون قرار دهد موثر است.

نباید از سئوال بترسیم
مطهری متوقف کردن فاز دوم هدفمند کردن یارانه ها در شرایط بی ثبات اقتصادی را اقدام مجلس در رفع مشکلات مردم در چند ماه اخیر دانست و افزود: همچنین مصوب شد که ما به تفاوت قیمت ارز به خزانه برود و هنوز هم مشخص نیست که به کجا می رود.
وی در پاسخ به سخنان زارعی تاکید کرد: حقوق مادام العمر را که آقای لاریجانی بیشتر تلاش کرد درست شود و اساس آن مال مجلس هفتم بوده است!
علی اصغر زارعی پس از آنکه علی مطهری اظهارداشت«نباید از سئوال بترسیم» گفت: سئوال خیلی مهم نیست، حواشی آن مهم است. کت در آوردن و آماده کردن خود برای دعوا موضوعی است که از برخی اظهار نظرها برداشت می شود.
وی با بیان اینکه ما فرمایش رهبری را نصیحت نمی دانیم گفت: از روزی که این بحث[طرح سئوال از رئیس جمهور] مطرح شده مردم درباره پنیر سئوال نمی کنند بلکه می گویند چرا این فضا را ایجاد کردید، بازار تازه داشت آرام می شد.

علی مطهری با اشاره به بخشی از سخنان زارعی که درباره تعامل با دولت بود گفت: ما از تعامل با دولت چه خیری دیدیم. مجلس برای تصویب قانون روی کلمات بحث می کند ولی بعد رئیس جمهور نظر خودش را اجرا می کند. قرار بود نصف 28 هزار میلیارد تومان به خانوارها پرداخت شود و بقیه در زمینه تولید هزینه شود ولی همه اش به خانوارها داده شد و ای تورم را ایجاد کرد.
وی با اشاره به بعضی استدلال ها درباره ضروری نبودن سئوال از رئیس جمهور گفت: اینکه بگوییم ایشان[آقای احمدی نژاد] آدم جسوری است و شخصیت خاصی دارد پس سئوال نکنیم درست نیست.
مطهری افزود: الان فراکسیون اقلیت مجلس دارد حاشیه درست می کند. شما دارید هیات رئیسه مجلس را متهم به تقلب می کنید. شما در 88 که آن آقایان آن ادعا را کردند علیه آنها اعتراض کردید و الان مثل آنها می گویید. الان این دوستان دارند آشوب می کنند.
وی افزود: آقا[مقام معظم رهبری] اگر نظری داشته باشند به رئیس مجلس پیغام می دهند. ولی این دوستان می خواهند بگویند باید همه تصمیمات مجلس با نظر رهبری باشد و اینگونه این تصویر را بسازند که مجلس در مردمسالاری دینی جایی فرمایشی است.
مطهری خطاب به زارعی گفت: شما دارید به نظام و رهبری ضربه می زنید.
وی در ادامه با بیان اینکه چرا 3میلیارد دلار از ستاد تدابیر برای پرداخت یارانه ها برداشت شده است در گاسخ به مجری مناظره گفت: سئوال از رئیس جمهور تخصصی است و با دوستان سئوال کننده تاکید داشتیم سئوال صرفا تخصصی است و هیچ کس نباید رئیس جمهور را تحریک بکند. البته این دست ما نیست که رئیس جمهور چه عکس العملی داشته باشد.

آقایان جواب سئوال ها را دارند
در ادامه علی اصغر زارعی برای چهارمین بار در این مناظره تلویزیونی گفت: ما می گوییم این سئوال نفعی برای سفره مردم ندارد.
وی در پاسخ به اینکه سئوال در چه صورت می تواند نتیجه بخش باشد گفت اگر« در چارچوب عمل شود».
وی با بیان اینکه برای تعامل با دولت هر بار که پیش دولت می رویم پل های پشت سر را خراب می کنیم خطاب به مطهری و طراحان سئوال از رئیس جمهور گفت: دوستان باید برگردند و سعه صدر داشته باشند. آقایان جواب سئوال ها را دارند. سئوال برای این نیست که جوابی بگیریم و مشکلی را حل کنیم. به دوستانی که سئوال را با نیت خیر منتشر کرده اند می گویم این بحث برای ما الویت ندارد. اگر در دولت کسی تخلف کرده باید بررسی کرد. من کسی بودم که به یکی از کارمندان متخلف دولت سیلی زدم البته کار خوبی نکردم. الان موقع تسویه حساب نیست.

/2727

کلیدواژه ها: محمود احمدی‌نژاد - علی مطهری - علی اصغر زارعی


نوشته شده در تاريخ شنبه 20 آبان 1391برچسب:, توسط reza |

به سايت ما نمره بدهيد

انتخاب كنيد